به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، تهران در شامگاه هفتم خرداد با بادهای بهاری تندش بوی خاطره و موسیقی گرفت؛ آنسوی هیاهوی این شهر، در قلب مجموعه بزرگ آزادی، صدایی برخاست که برای مردمان این سرزمین نه تازه، که همچون آوای آشنا از گذشتهای دور بود؛ علیرضا قربانی، با صدایی که از اعماق دل برمیخیزد و واژههایی که انگار از جان مردم سروده شدهاند، دومین شب از تورکنسرت «ایرانم» را اجرا کرد؛ شبی که تنها یک کنسرت نبود بلکه آیینی از یاد، مهر و موسیقی بود.

بیش از هفت هزار نفر، زن و مرد، پیر و جوان، از گوشهگوشه تهران، دل به راه سپرده بودند تا در این شب به یادماندنی،چیزی فراتر از یک اجرا را تجربه کنند؛ تجربهای از جنس «شعر و شور و شعور». از دو ساعت پیش از آغاز برنامه، اطراف استادیوم آزادی با چهرههایی پرشوق پر شده بود؛ جمعیتی صبور که انتظارشان، خود به موسیقیای خاموش میماند. محوطهای حرفهای با غرفههای متنوع، فضایی گرم و مهیا ساخته بود؛ فرصتی برای مکث، تماشای اطراف و آماده شدن برای پروازی موسیقایی.

ساعت ۲۱:۳۰، در سکوتی که به دلیل باد و شرایط ناپایدار جوی بر فضا حاکم بود، صدای جاودانه هوشنگ ابتهاج با شعری که بوی رهایی میداد، در فضا پیچید:
میبینم
آن شکفتن شادی را
پرواز بلند آدمیزادی را
آن جشن بزرگ روز آزادی را...
و سپس صدای گرم علیرضا قربانی برخاست؛ صدایی که همچون جویباری زلال، در جان جمعیت جاری شد و شب را از آنِ خود کرد.

آغاز تور «ایرانم» تنها نام یک برنامه نبود؛ سفری بود از تهران تا گوشهگوشه ایران: از شیراز و نیشابور تا تبریز و اهواز. مفهومی از عشق، احترام، وطندوستی و پیوند بیواسطه با مردم.

قطعهبهقطعه، شور در جان حاضران میافتاد. ترانههایی چون «نیست شو»، «بوی گیسو»، «خیال خوش» و «پرواز قوها»، پلی بودند از دلها به دلها؛ حلقههای ناپیدای اتصال میان خاطرات جمعی. مردم با ترانهها همصدا میشدند، دست میزدند، اشک میریختند، و قربانی نیز با تواضع همیشگیاش، این افتخار را به مردم بازگرداند:
«هرچه افتخار است، برای شما مردم است.»
در میانه اجرا، وقتی فضا آکنده از احساس بود، قربانی قطعهای بداهه از آلبوم دیجیتال «راز و آواز» را خواند؛ یادگاری از ایام سکوت و غربت کرونا. با مطلع دلنشین:
«خیال آمدنت دیشبم به سر میزد...»
صدا همچون نسیمی از گذشته صحنه آزادی را درنوردید؛ لحظهای از سکوت، اشک و تحسین.

اجرای بینقص این شب، حاصل همراهی هنرمندانی برجسته بود؛ از جمله حسام ناصری در تنظیم ارکستر، و جمعی از نوازندگان زبده. صدای لطیف فلوت، نغمه تار و کمانچه، ضرباهنگ کوبهایها و درامز، همگی در هماهنگیای بینقص، به گوش جان نشستند. حضور هنرمندان زن نیز در این شب نقش مهمی داشت؛ نوازندگانی که با دستان خود، موسیقی را در فضا جاری کردند و سهمی جدی در زیبایی و انسجام این اجرا داشتند.

در لحظهای ناب، قربانی با صداقتی عمیق و کلامی برخاسته از دل گفت: «برای دستبوسی شما آمدهایم.»
نه یک تعارف اغراقآمیز، بلکه نشانی از فروتنی هنرمندی که ریشه در خاک مردم دارد؛ و همان مردم نیز با مهر و تشویقهای بیوقفه، این عشق را پاسخ گفتند.

پایانبخش این شب جاودانه اجرای قطعه «روزگار غریب» بود؛ قطعهای که با همخوانی پرشور تماشاگران، به یادماندنیتر شد و به این شب، رنگی از حماسه و دلتنگی بخشید.
دومین شب تورکنسرت «ایرانم»، شب یکی شدن بود؛ شبی که در آن موسیقی، معنا و مردم با هم درآمیختند، این آغاز راهی است که از تهران آغاز شده و قرار است در دل ابن سرزمین با صدا، با احساس و با عشق جریان یابد.
نظر شما