شهیدی از جمع دهه هشتادی‌ها؛ کبوتر جلد حرم و خادم امنیت وطن

در هیاهوی شهر و سکوت گلزار، نامش هنوز زمزمه می‌شود؛ شهید امیرحسین ابراهیمی، جوانی از دیار خراسان جنوبی که دل در گرو پنجره فولاد داشت و جان در راه حفظ امنیت مردم فدا کرد. از کودکی، کبوتر جلد حرم رضوی بود و از نوجوانی، خادم بی‌ادعای وطن. اهل روضه، ورزش و ولایت‌مداری؛ سربازی که در خط مقدم مبارزه با قاچاقچیان ایستاد و با جراحاتی سنگین، ۸۳ روز ایستاد تا عاقبت پرواز کرد.

خبرگزاری شبستان-خراسان جنوبی؛ زینب روحانی مقدم- پنجشنبه‌ها، روز دیدار است؛ روزی برای نشستن بر مزار کسانی که آرامش ما را با خون خویش امضا کردند. در این پنجشنبه‌ی شهدا، دلمان راهی گلزار شهدای بیرجند است، کنار مزار جوانی که در اوج جوانی، سینه‌اش را سپر امنیت مردم کرد و آسمانی شد؛ شهید مدافع امنیت، استوار یکم «امیرحسین ابراهیمی».

او از خیمه‌های حسینی و صحنه‌های ورزش تا سنگر پاسداری از وطن، گام به گام رشد کرد. فرزندی تربیت‌یافته در آغوش عشق اهل‌بیت و آرمان‌های انقلاب. پدری نظامی، مادری دل‌داده به روضه، و پسری که شوق شهادت در رفتارش می‌درخشید.

امیرحسین، روضه‌خوان خاموشی بود که صدایش با افتادن از خیمه امام حسین(ع) هم قطع نشد؛ بلکه پررنگ‌تر شد، تا روزی که در مبارزه با قاچاقچیان سوخت، بر اثر ضربه‌ای ناجوانمردانه به شهادت رسید.

در این پنجشنبه، روایتی از پدر شهید می‌خوانیم؛ پدری که خودش سال‌ها نظامی بوده و در واپسین دیدار با پسر، به او سان نظامی داد؛ پدری که با غرور و داغی خاموش، از پسرش چنین می‌گوید: «او آخرین فرزندم بود، اما پیشتاز در ایمان و غیرت...»

شهید امیرحسین ابراهیمی؛ کبوتر جلد حرم و خادم امنیت وطن

*تولد گلی از جنس غیرت و حیا

علی ابراهیمی پدر شهید مدافع امنیت امیرحسین ابراهیمی در گفتگو با خبرنگار شبستان می گوید: امیرحسین، چهارمین و آخرین فرزند خانواده بود و در هفتم خردادماه سال ۱۳۸۰ در روستای روشناوند دیده به جهان گشود. از همان کودکی، دل‌باخته‌ی معنویت و پاکی بود.

پدرش که از نظامیان ارتش است، می‌گوید: از ۱۵ ماهگی پای امیرحسین به روضه‌ها، مساجد و تکایا باز شد. او به معنای واقعی کلمه با روضه و حرم بزرگ شد.

با انتقال خانواده به مشهد در سال ۱۳۸۶، امیرحسین تحصیل خود را از دبستان شهید همت واقع در خیابان نامجوی آغاز کرد. عشق و ادب، از همان ابتدا در رفتارش موج می‌زد. 

پدر شهید ابراهیمی با افتخار می‌گوید: از امیرحسین کوچک‌ترین ناراحتی به دل نداشتم، هیچ وقت توقع مادی از ما نداشت. با دل‌وجان به حرم امام رضا (ع) می‌رفت و کبوتر جلد آن حریم شده بود.

*بازگشت به بیرجند؛ تربیت بدنی و تربیت ایمانی

ابراهیمی با اشاره به اینکه در سال ۱۳۹۲ مجدد به بیرجند بازگشتیم، می افزاید: امیرحسین دوره راهنمایی را در مدرسه شهید راشدی و دوران دبیرستان را در هنرستان ابوذر در رشته تربیت‌بدنی گذراند. او ورزشکار نمونه‌ای بود.

وی در ادامه عنوان می کند:  امیرحسین در بدمینتون، مقام اول مشهد و سپس رتبه نخست کشوری را کسب کرد. همچنین در رشته‌های بدنسازی، فوتسال و والیبال فعالیت داشت و حتی دوره‌های داوری و مربیگری را نیز طی می‌کرد.

پدر شهید با بیان اینکه ورزش برای او تنها تحرک بدنی نبود، بلکه مسیر تربیت روح بود، می گوید: به‌همین‌دلیل بسیاری از هم‌سن‌وسالانش را به ورزش دعوت می‌کرد و می‌گفت: «دوستانم را از میان ورزشکاران انتخاب می‌کنم.»

شهید امیرحسین ابراهیمی؛ کبوتر جلد حرم و خادم امنیت وطن

*مرد مسجدی؛ خادم روضه و خیمه

پدر شهید با صدایی آمیخته با غرور و اندوه می‌گوید: امیرحسین بیشتر اوقات فراغتش را در مسجد و هیئت‌ها می‌گذراند. هر سال قبل از محرم، با دوستانش خیمه برپا می‌کرد.

وی در ادامه با مرور خاطرات از فرزند شهیدش عنوان می کند: یک بار که دیر به خانه آمد، دیدیم پایش زخمی‌ست و شلوارش پاره. گفت از بالای خیمه افتاده، ولی با همان زخم به کارش ادامه داد. می‌گفت: برای امام حسین(ع) باید ساخت.

ابراهیمی در ادامه می گوید: همچنین همواره خانواده، اقوام و دوستان را به حجاب، ولایت‌مداری و ورزش دعوت می‌کرد. هرگز وصیت‌نامه‌ای ننوشته بود اما رفتار و گفتارش، تماماً وصیتی عملی بود.

*ورود به نیروی انتظامی؛ خادمی در مسیر امنیت

وی با اشاره به اینکه در سال ۱۳۹۹، امیرحسین وارد نیروی انتظامی شد، می افزاید: دوره آموزشی خود را در شهید چمران کرج گذراند. پس از آن به فرماندهی انتظامی شهرستان سربیشه منتقل شد و به‌عنوان مأمور یگان تکاور، در مسیر مبارزه با قاچاق فعالیت کرد.

پدر شهید ادامه می دهد که امیرحسین در مأموریت‌هایش، خستگی نمی‌شناخت و فرمان‌پذیر محض بود. عشق به امنیت مردم و دفاع از مرزهای کشور، برایش نه شغل که رسالت بود.

شهید امیرحسین ابراهیمی؛ کبوتر جلد حرم و خادم امنیت وطن

*روایت شهادت؛ وداع با دستان پدر

وی به نحوه شهادت امیرحسین اشاره می کند و می گوید: در ۸ شهریور ۱۴۰۲، در جریان تعقیب قاچاقچیان سوخت در محور بیرجند به زاهدان، خودرویی عمداً با او برخورد کرد و امیرحسین مجروح شد.

پدر شهید با بغضی که در گلو جا خشک کرده و پایین نمی رود، ادامه می دهد: پس از ۸۳ روز درمان، در روز اول آذرماه، مصادف با هشتم جمادی‌الاول، در عنفوان جوانی و ۲۲ سالگی به شهادت رسید.

پدرش، که سال‌ها در مراسم صبحگاه ارتش سلام نظامی داده بود، این‌بار برای پسرش سان داد و گفت: امیرحسین همیشه به من سلام نظامی می‌داد و تا زمانی که اجازه نمی‌دادم، راحت نمی‌شد. حالا نوبت من بود که به او سلام و خداحافظی بدهم.

شهید امیرحسین ابراهیمی؛ کبوتر جلد حرم و خادم امنیت وطن

*حرف‌های ناگفته؛ از دل پدر 

پدر شهید می‌گوید: اگر قاتلان پسرم را ببینم، می‌خواهم با آن‌ها مطابق قانون برخورد شود. باید ادب شوند تا برای دیگران عبرت باشد.

وی در ادامه عنوان می کند: من هم مثل همه پدر و مادرها، برای پسرم آرزوهای زیادی داشتم. دوست داشتم دامادیش را ببینم، اما همه آن‌ها بر دلم ماند.

*سخن پایانی؛ پیامی برای ملت

پدر شهید ابراهیمی در پایان چنین می‌گوید: ما ملت نباید خون شهدا را پایمال کنیم. اگر از خط امام و شهدا و ولایت فاصله بگیریم، بی‌شک گمراه می‌شویم. امنیت امروز ما مدیون خون شهداست، باید قدردان باشیم.

کد خبر 1819218

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha