به گزارش خبرگزاری شبستان از فارس، در انتهای خیابانی که هرچقدر هم جارو شود، باز گرد و خاک روزگار در آن پیداست، مسجدی هست که سالهاست صدای اذانش میان ساختمانهای فرسوده و دلهای خسته پخش میشود. نه محرابش پرزرقوبرق است، نه فرشش نو، اما اتفاقی در این مسجد افتاده که نه برق میخواهد، نه بودجه آنچنانی؛ فقط دل میخواهد و چند جلد کتاب.
همهچیز از یک دغدغه ساده شروع شد. اینکه چرا بچههای محله از کتاب فراریاند؟ چرا وقتی پای آسیبهای اجتماعی وسط میآید، اولین قربانیها کودکان و نوجوانان هستند؟ مسوولان مسجد، آدمهای پرادعایی نیستند؛ نه کتوشلوار رسمی دارند، نه جلسههای پرطمطراق. اما بلدند چشم به چشم بچهها بدوزند و بفهمند که بیتفاوتی، بزرگترین سم برای این نسل است.
وسط همهی این دغدغهها، یاد کتابخانه مسجد افتادند؛ همان قفسههای خاکگرفته و ساکتی که سالها حرفی برای گفتن نداشتند. کتابخانه شهدا، نام بزرگی دارد اما حالوروزش در شأن اسمش نبود. تصمیم گرفتند از همینجا شروع کنند. نه با مراسم پرهزینه یا شعارهای شیک؛ با چند برنامه ساده و یک هدف مشخص: کتاب باید برگردد به زندگی این بچهها. مسجد باید پناه فکریشان باشد.

مسجد؛ خانه دوم بچههای محله
مدتها بود کتابخانه شهدا محله سهل آباد، مثل دانهای خوابیده، خاک خورده بود و بچههای محله کمتر سراغش میرفتند. روزگاری آنجا مثل سایه خنکی بود روی دل گرمای روزهای بچگی، جایی که زیر سقف مسجد، بچهها کتاب میخواندند و دنیای تازهای میساختند.
در هفته کتاب امسال، با شعار «مطالعه زیر سایه امن مسجد»، کتابخانه شهدا که سالها خواب بود، دوباره درها را به روی بچهها گشود. این باز شدن راهی بود برای نجات بچهها از آسیبهای محله و امیدی برای ساختن نسلی روشنتر.
حالا اما، گروه جهادی سربازان ولایت و خادم مهربانشان، مهدویانپور، آمدهاند تا این خانه گرم و پر از خاطره را دوباره زنده کنند. آنها میدانند مسجد جایی است که بچهها رشد میکنند، یاد میگیرند و از دل مشکلات و آسیبها دور میمانند.
کتاب، کلید جادویی دنیای بچهها
مهدویانپور میگوید: «رهبر انقلاب همیشه فرمودهاند کتابخوانی باید مثل عادت نفس کشیدن، در زندگی ما جا بیفتد.» پس آنها دست به کار شدند تا بچهها را با کتاب و دنیای زیبای آن آشنا کنند و دلشان را عاشق خواندن کنند.
در هفته کتاب امسال، با شعار «مطالعه زیر سایه امن مسجد»، کتابخانه شهدا که سالها خواب بود، دوباره درها را به روی بچهها گشود. این باز شدن راهی بود برای نجات بچهها از آسیبهای محله و امیدی برای ساختن نسلی روشنتر.

کتابخوانی و کلی بازی و شادی
رونق گرفتن این کتابخانه مثل نوری است که در دل این محله میدرخشد و به همه نشان میدهد هنوز میشود با تلاش و عشق، دلها را گرم کرد و فرهنگ را زنده نگه داشت.
کتابخوانی تنها قصهی برنامه نیست؛ کنار آن، کلی کارگاه و بازی و برنامههای جذاب برگزار میشود تا بچهها با دل خوش به مسجد بیایند، بخندند و درس زندگی بیاموزند.
رونق گرفتن این کتابخانه مثل نوری است که در دل این محله میدرخشد و به همه نشان میدهد هنوز میشود با تلاش و عشق، دلها را گرم کرد و فرهنگ را زنده نگه داشت.
این داستان، روایت کسانی است که با عشق به کتاب و مسجد، برای آیندهای روشنتر میجنگند؛ جایی که بچهها بزرگ شوند و دنیا را به جای بهتری تبدیل کنند.
نظر شما