از زهدان تاریک زمین تا عرش علیین

ای پیامبر! مبارک باد بر تو ردای رسالت، سلام بر تو ای امین بزرگ و رسول مهربان ما، از غار کوچک حرا بیرون بیا، از زهدان تاریک زمین و از نوری که در سینه ات انباشته داری سهمی هم به ما تشنگان بده...

 

 

 

خبرگزاری شبستان: ای پیامبر! مبارک باد بر تو ردای رسالت، سلام بر تو ای امین بزرگ و رسول مهربان ما، از غار کوچک حرا بیرون بیا، از زهدان تاریک زمین و از نوری که در سینه ات انباشته داری سهمی هم به ما تشنگان بده، ما مثل آهوان تشنه دور تا دور چشمه ای که در سینه و دست ها و چشم هایت جاری است جمع شده ایم.

 

زمین در عطش هدایت می سوخت. خاک در شوره زار جهل، باورش به آسمان و باروری اش را از دست داده بود. باران در چشم زمین و آسمان افسانه ای بیش نبود. نگار که ششصد سال بود دیگر بارانی بر زمین نباریده بود. خاک را که فراچنگ می آوردی و در مشت می گرفتی جهل مرکب بود. آن ها که هنوز آفتاب فطرت شان رمقی در درون شان داشت و اندک گرمایی به دیواره های روح شان می داد مثل جوانه هایی بودند که می خواستند از خاک بالاسری شان بیرون بیایند اما رمق و تاب و توشه اش را نداشتند و در انتظار نسیم نوروزی بی تابی می کردند.

اینک اما او از غار حرا که تجسم تاریکی های زمین است پایین می آید. همان که می گوید "در روزگار هر کسی پروردگار نفحاتی قرار داده است پس خود را در معرض این نفحات قرار دهید" حالا او خود به نفحه بزرگ همه دورانها بدل شده است.

 

گاهی تقویم خسته می شود از روزمرگی هایش، گاهی زمین می میرد و جام می دهد در امتداد شوره زارهایش، گاهی ابرها از عقیمی و بی بار و بارانی مچاله می شوند. گاهی درختان از بی ثمری و بی برگی فسرده می شوند. گاهی در ضمیر کسانی که آفتاب درون شان به کسوف نرفته زمزمه ای شکل می گیرد زمزمه ای که ندا می دهد "یارب از ابر هدایت برسان بارانی / پیش تر زان که چو گردی ز میان برخیزم"

یارب! از ابر هدایت برسان بارانی و خدای رحیم و رحمان که از رگ گردن به آدم ها، آرزوها و خواسته هایشان نزدیک تر است و انسان را در تاریکی های جهل نمی خواهد از ابر هدایت بارانی را می رساند. او نگار ما را در مکتب وحی پرورش می دهد و خط نبوت را در همین مکتب به پیامبرش می آموزد، این است که اگر اراده خدا بر "کن فیکون" باشد کاری می کند که نگارش "به غمزه مسأله آموز صد مدرس شود"

 

رسول بزرگ ما که ما و نسل های پیش از ما و نسل های بعد از ما را از تاریکی های درون مان بیرون کشید و بر علیه شرک پنهان و آشکار به پا خاست جای پایی از خود بر روی زمین به یادگار گذاشت که هرگز محو نخواهد شد. این وعده کسی است که خیر الحافظین است و هرگز در وعده هایش تخلف نمی کند " مصــطفی را وعده کرد الطــاف حـق / گــر بمیــری تو نــمیــرد این سَبق / من کتــاب و معــجزت را حـافــظم / بیــش و کم کن را ز قرآن را دافعم" این است که هر روز بر اقبال شریعتی که مصطفی (ص) رسول بزرگ ما آورد افزوده می شود. این ندای خداوندی است که " إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا" همچنان که امروز هم همچون صدر اسلام دست یاری گر خدا را در گرویدن فوج فوج انسان هایی که طالب باران ابرهدایت هستند به دین اسلام و تسلیم کردن و ذبح همه خواسته های نفسانی در برابر خواسته های خدا شاهدیم.

 

امروز با وجود آن که بوق های مسموم و رسانه ها و دستگاه عظیم تبلیغاتی غرب از هر سو هجوم آورده اند که خفاش وار خاک بر سر آفتاب بریزند و پوستین وارونه بر پیکر اسلام بپوشانند و بذر اسلام هراسی را بر دل ها بکارند اما می بینیم که "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" و به تعبیر زیبای مولانا " مه فشاند نور و سگ عوعو کند / هر کسی بر طینت خود می تند" امروز می بینم نهالی که پیامبر نور و رحمت غرس کردند و به برگ و بار رساندند به درختی تناور و تنومند تبدیل شده است، شجره طیبه ای که " أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ" چقدر این عبارت نورانی امام سجاد در صحیفه سجادیه زیبا و حکت آمیز است که "خدایا اگر تو بخواهی امری اتفاق بیفتد اگر همه آدم های روی زمین بخواهند جلوی آن اتفاق را سد کنند نتوانند و اگر تو بخواهی امری نشود اگر همه آدم ها دست به دست هم بدهند در برابر اراده تو کاری از پیش نخواهند برد" وقتی "چراغی را که ایزد برفروزد/ هر آن کس پف کند ریشش بسوزد"

 

"لقد خلقنا الانسان فی کبد/ به تحقیق ما انسان را در سختی آفریدیم" اما رسولان و در صدر همه آن ها رسول مکرم اسلام آمدند که این سختی و صعوبت بر شانه های انسان هموار شود. " انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق"

ای پیامبر! مبارک باد بر تو ردای رسالت، سلام بر تو ای امین بزرگ و رسول مهربان ما، از غار کوچک حرا بیرون بیا، از زهدان تاریک زمین و از نوری که در سینه ات انباشته داری سهمی هم به ما تشنگان بده، ما مثل آهوان تشنه دور تا دور چشمه ای که در سینه و دست ها و چشم هایت جاری است جمع شده ایم.
 

 

پایان پیام/

 

کد خبر 143109

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha