به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، کتاب «شهریار نیکی» سیری در زندگی امام حسن عسکری (ع) نوشته «حجت الاسلام ابوالفضل هادی منش» مشتمل بر 48 صفحه نخستین بار در سال 1392 از سوی انتشارات بهار دلها منتشر شد و بعد از گذشت هفت سال به چاپ سوم رسیده است. کتاب «شهریار نیکی» یکی از مجلدهای مجموعه 14 جلدی «سیره معصومین، بهترین الگوی سبک زندگی» است.
نشان امامت، آفتاب در زندان، راهبر ساده زیستی، پیشوای خردپرور، رهبر مبارزات سری، گلبرگی از کرامات و برگی از دفتر آفتاب عناوین فصول این کتاب هستند. در داستان هایی با عناوین رویداد مرگ معتز، نشان معصوم، رهایی از بند، بنده برگزیده، مرکب هدیه، روزشمار ذلت، ناامیدی دشمن، نماز بین درندگان، نگین سلیمانی، آزار همسایه، وعده صدق، خرید کنیز، رویای صادق، نماز باران و خبر از گزارش، کراماتی از امام حسن عسکری(ع) بیان شده است.
کتاب « شهریار نیکی» بر سه رکن حدیث، سیره و کرامات امام حسن عسکری (ع) برای گروه سنی بزرگسال نوشته شده است. این کتاب برگزیده ای از سیره امام حسن عسکری (ع) است. در کتاب «شهریار نیکی»، زندگی امام حسن عسکری(ع) از تولد تا شهادت شرح داده شده است، ضمن اینکه چند داستان اخلاقی و چندین حدیث از این امام بزرگوار بیان شده است.
حجت الاسلام ابولفضل هادی منش در مقدمه این کتاب نوشته است: حسن بن علی عسکری یازدهمین پیشوای شیعه است که عمر کوتاه اش بیش از 28 سال به درازا نینجامید. آن امام همام بیشتر عمر مبارک خود را در منطقه ای نظامی و تحت نظارت شدید در سامرا به همراه پدرش امام هادی (ع) گذراند که پس از شهادت پدر بزرگوارش نیز استمرار یافت. دوران امامت آن رهبر بزرگ الهی بیش از شش سال به درازا نکشید. آن بزرگوار همانند پدران اش به همه نیکویی ها و خوبی ها آراسته بود. او آنچنان در قله شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده اند بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت به مدح و ستایش او پرداختند.
در قسمتی از کتاب «شهریار نیکی» می خوانیم: زهد و ساده زیستی سیره امام حسن عسکری(ع) بود. کامل ابن ابراهیم می گوید" برای پرسیدن سوالاتی به محضر آن حضرت رسیدم. هنگامی که به حضورش رسیدم دیدم امام لباسی سفید و نرم به تن دارد، با خود گفتم ولی خدا و قدرت الهی خودش لباس نرم و لطیف می پوشد اما ما را به همدردی با برادران دینی فرمان می دهد و از پوشیدن چنین لباسی باز می دارد. امام در این لحظه تبسم کردند و سپس آستین اش را بالا زد و من دیدم که آن حضرت پوشاکی سیاه و زبر بر تن نموده است. آن گاه فرمود:« ای کامل ابن ابراهیم این لباس زیر برای خداست و این لباس نرم که روی آن پوشیده ام، برای شماست»".
در قسمت دیگری از این کتاب آمده است: علی بن محمد می گوید" امام حسن عسکری (ع) به دست زندانبانی سپرده شد که بسیار بر امام سخت می گرفت و او را اذیت می کرد. همسرش به او گفت در مورد او تقوای الهی پیشه ساز زیرا تو منزلت او را نمی دانی. سپس عبادت و نیکی امام را نزد او ذکر کرد و به او گفت:« من از او بر تو می ترسم». مرد گفت: «به خدا قسم او را بین درندگان می اندازم». سپس اجازه گرفت و اجازه این کار را به او دادند. او امام را بین درندگان برد در حالی که شک نداشت او را می درند اما دیدند او به نماز ایستاده و درندگان دور او را گرفته اند، دستور داد او را به خانه اش برگردانند".
در قسمت دیگری از کتاب« شهریار نیکی» می خوانیم: عمر بن ابی مسلم می گوید" سمیع مسمعی مرا بسیار آزار می داد و سخنانی می گفت که من از آن آزرده می شدم. او همسایه ما بود. نامه ای به امام حسن عسکری (ع) نوشتند و از او خواستند برای فرج و گشایش دعا کنند، جواب این گونه آمد:« بشارت داد بر تو که فرج به سرعت می آید و تو مالک خانه او می شوی». بعد از یک ماه سمیع مرد و من خانه اش را خریدم و ضمیمه خانه ام کردم و این به برکت امام (ع) بود".
گفتنی است، کتاب «شهریار نیکی» نوشته ابوالفضل هادی منش مشتمل بر 48 صفحه در قطع پالتویی در شمارگان پنج هزار نسخه از سوی انتشارات بهار دلها منتشر شده است.
نظر شما