احساس نیاز شدید بشر به ملجأیی آرامش بخش/از اینجا تا خدا، فقط یک قدم

بشر در جستجوی آرامش راه های زیادی را آزموده است، اما غافل از اینکه تنها با خداست که آرام می گیرد... از اینجا تا پروردگار دو قدم نیست؛ بلکه یک قدم است...

خبرگزاری شبستان// کرمان

انسان در قرن بیستم، علی رغم دستیابی به بسیاری از علوم و فنون و تکنولوژی و برخورداری از رفاهیات دنیوی، اما در اضطرابی عجیب به سر می برد؛ او برای دستیابی به آرامش، راه های زیادی را آزموده است چه بسا در در مسیر کسب آرامش، آرامش هایی هم از دست داده است!!!

 

این اضطراب ناشی از چیست؟ هر چه که جلوتر می رویم احساس نیاز بشر به داشتن آرامش بیشتر می شود و با ندای قرآن که از ورای قرون متمادی باز هم امروز در خطاب به بشر "الا بذکرالله تطمئن القلوب" را متذکر می شود در حقیقت به او یادآوری می کند که قلب ها و جان ها تنها در ظل یاد خداوند آرام می گیرد.

هر چه زمان جلوتر می رود، احساس بشر به معنویت روز به روز گسترده تر می شود؛ هر انسانی در هر مرتبه ای که باشد نسبت به مرتبه بالاتری که باید داشته باشد، احساس نیاز می کند و این امر در زندگی همه ما به روشنی ملموس است.

 

اگر دقایقی هر چند کوتاه با خود خلوت کرده و به درون خویش مراجعه کنید خواهید یافت که ریشه بسیاری از نگرانی ها و اضطراب ها، تشویش ها و غم ها و... همه و همه بر می  به احساس نیاز شدیدی که به مبدأ وجود و یگانه ملجأ آرامش بخش خویش یعنی خدای مهربان داریم.

 

به راستی برای برون رفت از این بحران شدید چه باید کرد؟ آیا باید جلوی پیشرفت تکنولوژی را سد کرد؟ آیا بشر باید خود را محروم از دستاوردهای روز کند؟ آیا باید ریاضت های سخت و رهبانیت را احیا کرد؟ آیا...

 

در پاسخی کوتاه و ساده باید گفت: خیر، بشر می تواند در حین قدرت و مکنت و استفاده از مواهب دنیوی باز هم رشته اتصالش را با معبود خویش محکم نگه دارد، می تواند در ظلمت و تاریکی، چراغی هر چند به روشنی یک شمع بر سر راه خویش و دیگران بیفروزد تا حداقل راه را از بیراهه تشخیص دهد.

 

یگانه راه سعادت بشر تنها در ارتباط وثیق با معبود یکتا و پیروی از آنچه که او برای بنده اش خواسته است خلاصه می شود.

 

خداوند با ارسال پیامبران و نزول کتب آسمانی و در نهایت با خاتمیت پیامبر اکرم، لطف را در حق بندگانش تمام کرد، بشر را زیر چتر حمایت خود گرفت تا او در برق آسای حوادث زندگی و در طوفان های بنیان کن و سیلاب های ویرانگر ملجأیی جزء او جستجو نکند.

 

خدایی که او را "حنان"ش می خوانند آنقدر به بندگانش مهربان است که پس از خاتمیت که در حقیقت قطع وحی و نزول فرمان جدید بود، باز هم برای ادامه مسیر بشر، 12 نفس مقدس که آنان را از همه آلودگی های فکری، اخلاقی و رفتاری مقام عصمت بخشید برای بنده اش تعیین کرد.

 

و خداوند همچنان در اشتیاق رسیدن بندگانش هست؛ رسیدن به آرامش حقیقی، رسیدن به جنت المأوایی که همه خاطر ها در آن تسکین می یابد، رسیدن به لقای الهی...

 

خداوند رشته هدایت بنده اش را تا قیامت حفظ می کند؛ حتی اکنون که به ظاهر امام(ع)در میان بشر نیست؛ وجودش را مانع از بین رفتن کائنات و بشر قرار داده است

اما بهره گیری از امامی که از نظرها غایب است چگونه است؟ آیا اساساً برای بشر فایده بخش است؟ امام محمد باقر - علیه السلام - فرمود: اگر امام و حجّت خدا لحظه ای از روی زمین و از بین افراد جامعه برداشته شود، زمین اهل خود را در خود می بلعد و فرو می برد همان طوری که دریا چیزهای خود را در خود متلاطم و آشفته می سازد.


استفاده از امام(ع)در دوران غیبت همانند بهره گیری مردم از خورشید پشت ابر است؛ به طور قطع خورشید پشت ابر منافع بیشماری دارد؛ گرچه هوایدا شدن آن، بشر را به نقطه نهایی کمال که مطلوب حقیقی است می رساند اما تصور نبود آن جزء این است که جهان به تاریکستانی وحشت زا تبدیل می شود که بشر در آن فاقد کوچکترین هویت است؟!

 

حتی خداوند برای این زمان و بهره مندی حداکثر بشر از راه های سعادت باز هم برنامه دارد؛ آن برنامه را امام عصر(عج)برای ما روشن فرموده است آنجا که می فرماید: و اما رخدادهایی که پیش می آید پس به راویان حدیث ما مراجعه کنید زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا برآنان هستم .» دلالت چنین جمله ای بر ولایت فقیه در عصر غیبت بسیار روشن است...

 

با این همه در عصر ما افرادی بنام و مردان مردی هم بودند که با وجود مشاهده همه ظواهر دنیوی اما فارغ از آن، ره صد ساله را یک شبه پیمودند و کویر تشنه وجود خویش را زیر باران انس با معبود سیراب کرده اند.

 

از شیخ مفیدها و مرتضی زاهدها گرفته تا میلانی ها، قاضی ها، میرزا حسینقلی همدانی ها و بهجت ها و.... که حتی ذکر نامشان، خود کتابی جداگانه می طلبد، همان هایی که دنیا با همه جاذبه هایش، ذره ای در دل آنان جا باز نکرد.


همان ها که زندگی را فراتر از خور و خواب و شهوت دیدند، همانها که لحظه به لحظه نفس سرکش را در بند کشیدند تا مبادا شیطان آن را برباید...همان ها که وجودشان برای مریدانشان و بلکه برای کسانی که حتی یکبار آنان را می دیدند سراسر مایه پند و عبرت بود عجیب اینکه مطالعه شرح حال آنان نیز انسان را به تفکری عمیق وا داشته و وجود آدمی را برای کسب فیوضات به وجد می آورد.

 

کتاب های زیادی در این زمینه نگاشته شده است که دربردارنده شرح حال و زندگینامه و سلوک اخلاقی بزرگان است که سراسر درس زندگی و بندگی است و به طور قطع و با اطمینان باید گفت که حداقل تأثیر آن در زندگی کسانی که در پی یافتن روزنه ای هر چند کوچک از دوران خود به دنیای روشنایی هستند، تذکری است که از متن این نوشته ها نصیب انسان می شود.

 

"زملک تا ملکوت" عنوان کتابی است از شخصیت بزرگواری که مرحوم شریف شیرازی در گنجینه دانشمندان درباره او چنین نوشته است: "نزدیک به چهل سال است که ایشان را می شناسم حقاً دارای مقام فضل و دانش و تقوا و به پاکدامنی و بی آلایشی موصوف و در تربیت و تهذیب اخلاق جوانان محیط خود بسیار ساعی و تربیت یافتگان مکتب او در بازار و حوزه های علمی قم و مشهد بسیار است و از روز آشنایی تاکنون مکروهی از وی ندیده ام»

 

این کتاب در 14 جلد سامان یافته و اکنون سه جلد آن به چاپ رسیده است و در آن نوارهای درس اخلاق آیت الله حاج میرزا عبدالکریم حق شناس در سالهای 1367ـ1368 به صورت مکتوب ارائه شده است.


مطالب سخنرانی همه از متون آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام و اشعار عرفانی و شورانگیز است این جلسات در مسجد امین الدوله واقع در بازار سیداسماعیل ایراد شده است که مطالب زیر برگرفته از این کتاب ارزشمند است:

 

چرا این بنده نمازش را تند می‌خواند؟!

 

اگر نمازت را تند بخوانی، پروردگار به ملائکه می‌فرماید: چرا این بنده من نمازش را تند می‌خواند؟! مگر رفع شداید او، مگر انجام حاجات و مقاصد او به دست کسی غیر از من است؟! این روایتی که خواندم را مرحوم حاج میرزا جواد آقا در اسرار الصلاه آورده است و همین در حجیتش کافی است.

 

علت شاگردی موسی(ع) در خدمت خضر(ع)

 

اساطین فن این چنین نقل کرده‌اند که علت این‌که پروردگار عزیز موسی(ع) را به خدمت خضر(ع) ارائه کرد، این بود که خضر(ع) در رفع موانع کوشا بود و سعی می‌کرد موانع را بردارد و سوراخ‌های کیسه را بدوزد؛ اما موسی(ع) در انجام مقتضی کوشا بود.

 

«لاینفَعُ اجتهادٌ لا ورعَ معه». من خیلی نماز جماعت می‌خوانم، نماز اول وقت می‌خوانم؛ اما اگر یک فعل حرام هم پیش بیاید، روی‌گردان نیستم! این گونه اعمال نتیجه ندارد، داداش‌جون!


خیری در این عبادات نیست و گناه، همه‌ی آن اعمال را از بین می‌برد. حضرت موسی(ع) در انجام مقتضی کوشا بود؛ ولی خضر(ع)در رفع موانع.

 

چرا از یاد خدا لذت نمی‌بریم؟

 

این حدیث قدسی، بسیار حدیث ارزنده‌ای است که می‌فرماید: «اذا کان الغالب علی العبد الاشتغالُ بی جعلتُ بغیته و لذته فی ذکری». یعنی وقتی بنده‌ی من در غالب اوقاتش مشغول به من بود؛ لذت و خوشی او را در یاد خودم قرار می‌دهم.


این‌که آیا غالب اوقات انسان مشغول به خداست یا نه؟ هم خود انسان تشخیص می‌دهد، هم دیگران تشخیص می‌دهند.

 

مثلاً اگر من شصت درصد توجه به پروردگار داشته باشم، به صورتی که هم خودم تشخیص بدهم و هم کسانی که با من محشور هستند، تشخیص بدهند و از احوالات من این ‌طور به دست بیاید، در چنین صورتی، پروردگار می‌فرماید: هم لذت ذکر مرا خواهد چشید و هم اداره‌ی زندگی چنین بنده‌ای و امرآخرت او را بر عهده خواهم گرفت.

 

ولی اگر این‌طور نباشد و اشتغال به دنیا بر اشتغال به خدا غالب باشد؛ نام او در دیوان خاسرین نوشته می‌شود. پس معلوم شد که آن کسی که اشتغال به خدا در زندگی او غالب است، وقتی نماز می‌خواند، دیگر دلش نمی‌خواهد نماز تمام بشود، از نماز خواندن لذت می‌برد.

 

از اینجا تا خدا، فقط یک قدم

 

اگر چو مغربی آیی زکائنات آزاد به یک قدم بتوان شد از سَمَک به سما/ کسی رفت پیش یکی از بزرگان و گفت: می‌خواهم سیر تکاملی بکنم، گفت باید ترک امیال نفسانی و ترک دنیا بکنی و از اینجا تا پروردگار دو قدم است. بعد وقتی رفت پیش بزرگ دیگر، آن بزرگ فرمود: خیر، از اینجا تا پروردگار دو قدم نیست؛ بلکه یک قدم است. به یک قدم بگو: الله پروردگار من است، بعد استقامت کن و همین یک قدم کافی است.

 

فرمود: «یاموسی دع نفسک فتعال». خود را رها کن و بیا پیش من.

 

راه رسیدن به درجات بلند

 

حضرت می‌فرماید: «طهروا انفسکم من دنس الشهوات تُدرِکُوا رفیع الدرجات». یعنی جان‌های خودتان را از آلودگی شهوات پاک کنید؛ تا درجات بلند را دریابید. همه‌ی این بیانات تأیید می‌کند که وقتی نفس من مهذّب شد، آن وقت نسبت به پروردگار معرفت پیدا می‌کنم.

 

موانع وصال از نگاه مرحوم نراقی

 

و باز هم آن عبارت اول کتاب «جامع‌ُالسعادات» را فراموش نکنید که «الاخلاق المذمومة هی الحجب المانعة عن المعارف الالهیة».
علت اینکه من توفیق آن علم را پیدا نمی‌کنم، این ‌است که حجاب در برابر من است، آقاجان من!

 

پایان پیام/

 

نگارنده: طاهره بادامچی

کد خبر 97779

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha