به گزارش خبرگزاری شبستان از هرمزگان، وصیت نامه سردار شهید علی حاجبی به این شرح است:
بسم رب الشهداء والصدیقین
(یا من اسمه دواأ و ذکر شفاء)
ای خدایی که نامت تسکین دهنده قلبهای بیماران است.
ای خدائی که ذکر اسمت زنگار درد و محنت و رنج و بلاها را و از پیکرهای غم آلود میزداید.
ای خداوند منان، ای خداوند ستار و ای خداوند غفار، تو خود می دانی که زبانها و قلم ها از ستایش و توصیف عاجزند، پس چگونه من عاصی به خود اجازه می دهم که با تو درد دل کنم.
خداوندا اگر یقین نداشتم که تو غفار والذنوبی، هرگز لب به سخن گفتن با تو نمی گشودم ولی تو در عین حال که غفاری و ستار هم هستی با وجودی که تمام اعمال سر و نهان را می دانی اما ذره ای پرده از کارم بر نمی داری و پیوسته الطاف خود را در تمام امور شامل حالم می نمائی.
خدایا خود بهتر می دانی که تا به حال چه عیب هائی و چه نعمت هایی به من عطا نموده اید چه عنایت های بزرگی که من هرگز لیاقت آن را در خود نمی دیدم و اینها چیزهایی بود که من شعور درک آن را نداشتم و چه بسیار نعمتهایی که من قادر به درک آن نیستم.
خدایا از اینکه توان داده ای تا در جوار پیکارگران راه تو باشم و همراه آنها در جنگ عیله کفر شرکت نمایم نعمتی است که به هیچ عنوان من قادر به سپاسگذاری آن نخواهم بود.
خدایا به جبهه نیامده ام که از این راه شهرتی کسب کنم، به جبهه نیامده ام که نامم بر سر زبانهای دوستان و آشنایان باشد.
به جبهه نیامده ام که دسته های گل بر گردنم بیندازند، به جبهه نیامده ام که از شر غم ها و ناراحتی های دنیا در امان باشم.
بلکه جبهه را چون که راه انبیاء و اولیاء و محبان تو بود و اصلاً چو ن راه رسیدن به تو بود انتخاب کردم.
پس ای قادر منان مرا در آتش آرزوی رسیدن به خود نسوزان و ره را هر وقت که صلاح می دانی بر این حقیقت هموار گردان.
خدایا سعادت همگام بودن با رزمندگان را مفت بدست نیاورده ام.
حداقل حاصل سال ها دوری از والدین و وطن بوده و متحمل شدن بسیاری از سختی ها در شب های تاریک و در بیابان ها و روزهای گرم و سوزان در میان طوفان ها و در میان گل و لای های البته توفیقی بوده که خود عنایت کردی.
پس عاجازنه از تو می خواهم که لحظه ای مرا به حال خود رها نکنی و تا پایان راه همچنان خود راهنمائی باشی و مرا از فیض عظمای دیدارت محروم مگردان.
خدایا من معترف هستم که گناه بسیار مرتکب شده ام، چه به لحاظ نادانی و چه از لحاظ سهل انگاری، اما همچنان چشم به درگاه رحمت تو بوده ای.
زیرا که این تن ضعیف من طاقت و تحمل عذاب تو را ندارد و پس ای خداوند مهربان از تو می خوام که با من با فضیلت و عدالت رفتار کنی.
خدایا این تقاضا ها و دردهای دلم را به تو گفتم، گرچه خود بر همه آنها واقفی.
همچنان که مرا در پرتو عنایات خود غوطه ور نموده ای، باز هم در همه جا در همه حال رحمتت را شامل حالم گردانی.
می دانم که میدان جنگ لحضات مرگ و زندگی ماست و شهادت آرزو کردیم که بارالها! من نمی خواهم که در بستر بمیرم و می خواهم تا هم چون مردان خدا در دل سنگر بمیرم و می دانم که به شهادت خواهم رسید و از خداوند می خواهم اگر لیاقت را داشتم، بدنم مثل بدن فاطمه زهرا(س)مفقود الجسد باشد.
و این وصیتنامه را بروی کاغذ می آورم شاید که با این وصیتنامه عده ای به حقانیت در این راه آگاهی دهم.
انسان تنها در مقابل مرگ تسلیم است، پس از مرگ مرا درون گوری در کنار دیگر شهیدان به خاک بسپارید چون آنجا گوشه ای از کربلا می باشد.
پدر می دانم که تو مثل کوه استواری و از اینکه فرزندی را تقدیم اسلام کرده ای سربلندی.
ولی این را هم به مادرم بگو که در راه خدا جنگیدن و جان دادن افتخار است برای هر مسلمان.
مادر عزیز، من می خواهم به یاران امام حسین(ع) ملحق شوم، بنابراین بر خود غم و اندوه راه مده و در هر لحظه و بعد از هر نماز از خداوند برای اسلام طلب پیروزی و برای من طلب شهادت کن.
شهادت سعادتی است که نصیب هرکس نمی شود، به هرحال پایان راه همه شهادت است.
مادر جان خوشحال باش از اینکه فرزندت را درراه اسلام از دست داده ای چون فاطمه الزهرا(س) در آن دنیا از تو گله ای ندارد.
سردار شهید علی حاجبی قائم مقام ستاد ل 41 ثارالله در تیرماه 1365در عملیات کربلای یک در مهران – قلاویزان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پایان پیام/
نظر شما