خبرگزاری شبستان_ گیلان، نوشین کریمی؛ ۳۱ خرداد هر سال یادآور تلخ ترین حادثه برای آخرین روز فصل بهار است و گرمای تابستانی که با داغ عزیزترین های سرزمینمان شروع شد...
کابوسی که در خشم زمین و در صدای آوار خانه هایی که بر سر صاحبانش فرود آمد، تلخ ترین اتفاق بعد از دوران هشت ساله جنگ تحمیلی بود. تازه ۲ سال از پایان جنگ ایران و عراق می گذشت و آن همه خرابی و ویرانی آباد نشده بود که این اتفاق سخت به وقوع پیوست.
خبرهایی که دهان به دهان چرخید و رسانه ملی اعلام کرد، گویای این بود که حادثه ای عظیم تر از کوچه و محله ما رخ داده است و در نهایت مشخص شد که عمق این حادثه در رودبار و منجیل، لوشان است.
آن سال ها از اینترنت و گوشی های همراه خبری نبود، سر هر کوچه و محله کیوسک تلفن بود و در هر محله یکی دو خانواده در منزل تلفن داشتند. در آن سیاهی شب همسایه ها پتویی به دور خود کشیده و وارد حیاط خانه ما می شدند. تنها خانه ای که در محله ما آنروزها تلفن داشت، منزل ما بود که از پدر بزرگم به ارث رسیده بود.
از ترس پس لرزه ها سیم تلفن را از داخل پنجره اتاق خواب به داخل حیاط فرستاده بودیم تا همسایه ها بتوانند با اقوامشان تماس بگیرند. خیلی از مردهای کوچه شمع و چراغ دستی برداشتند، شبانه راهی روستاها و منازل اقوامی شدند که هیچ گونه راه ارتباطی با آنها نبود تا از سلامتشان باخبر شوند.
تا چند روز پس از این رخداد، هیچکس از عمق واقعه خبر نداشت و کسی نمیدانست دقیقاً چه اتفاقی افتاده است. وقتی خبر زمینلرزه آنهم پس از تأخیر از تلویزیون ایران پخش شد نشانی مرکز زلزله بهغلط رشت و دیلمان اعلام شد که گمراهکننده بود و هنوز مشخص نشده بود که در رودبار چه شده است؟ چهار روز پس از زلزله که زمان طلایی کمک عملاً از دست رفته بود، عملیات امدادرسانی به این مناطق آغاز شد.
آمارها اعلام کردند که گسل ۸۰کیلومتری که رودبار سال هاست روی آن زندگی می کند، فشار لایه های اطراف را تاب نمی آورد و با قدرت ۷.۳ ریشتر به لرزش می افتد و این اتفاق موجب شد این زلزله مصیبتبار بر اساس آمارهای غیر رسمی تا ۳۷ هزار کشته و ۴۰۰ هزار بی خانمان بر جای بگذارد و با ۶۰ هزار زخمی و ۵۰۰ هزار بیخانمان آنرا در لیست مرگبارترین ۱۰ زلزله جهان در صدسال گذشته قرار میدهد.
این زلزله با تخریب یکصد هزار واحد ساختمانی، یکی از بزرگترین خسارات را به مناطق شهری ایران در قرن بیستم وارد کرد و امروز با گذشت ۳۰ نام این دو شهر هنوز با زلزله، پیوند خورده است. در استان گیلان شهرهای رشت، رودبار، آستانه اشرفیه، لاهیجان، منجیل، لوشان و صومعهسرا در جریان زمین لرزه بیشترین خسارات را دیدند. در این حادثه به بسیاری از منازل مسکونی، تجاری، دولتی و راهها و پلها آسیب شدید وارد شد.
پس از گذشت چند روز از حادثه هنوز کسی جرات رفتن به خانه ها را نداشت، یخچال و گاز خوراک پزی را روی ایوان خانه گذاشته بودیم، و چون هوا گرم بود می توانستیم داخل حیاط بخوابیم.
از داخل شهر رشت هم خبر می رسید که تعداد زیادی از مصدومین حادثه را به بیمارستان های این شهر اعزام کرده اند. با چند تن از دوستان در شهر چرخی زدیم و حیاط بیمارستان را مملو از جمعیتی دیدیم که یا مصدوم بودند و یا در بین مصدومین به دنبال خانواده خود می گشتند.
خبر می رسید که در شهرهای حادثه دیده اجساد به قدری زیاد هستند که بوی تعفن، احتمال شدید بیماری را افزایش می دهد و از این رو دیگر نمی شد اجساد را نگه داشت و تک تک دفن کرد. لودرها به کار می افتند، گورهای دسته جمعی می کنند. بازماندگان بهت زده، اجساد عزیزان شان را در دریاچه سد سفید رود که کنار آرامستان است، غسل می دهند، اجساد هر خانواده، ردیفی کنار هم چیده می شوند و باز لودرها می آیند و خاک می ریزند. حالا هر خانواده چند تل خاک دارد و چند تکه سنگ بر روی آنها، حالا روی حدود ۸۰ درصد سنگ قبرهای آرامستان منجیل این عبارت حک شده است« ۳۱/ ۳/ ۱۳۶۹ بر اثر زلزله.» و بیشتر قبرها هم یک نام فامیل را دارند چون پدر، مادر، فرزندان، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها همه با هم به خواب ابدی رفتند. این قبرستان، تپه ایست که از همه جای شهر، قابل رویت است. کنار سنگ قبری نوشته شده: «نفرین به زلزله 69»
مهر ماه همان سال وقتی به مدرسه رفتم دانش آموزان زخم خورده ای از آن اتفاق بزرگ مهمان کلاس و مدرسه ما شده بودند، یکی هنوز از خانواده اش بی خبر بود و یکی دیگر میدانست که دیگر خانواده ای ندارد. خیلی ها به فرزند خواندگی پذیرفته شدند و خیلی ها در خانه اقوام خود ادامه زندگی میدادند...
کمی که بزرگتر شدم و توانستم به آسایشگاه معلولین رشت بروم با زن زیبایی آشنا شدم که با چهره مهربان و چشم های کاس شمالی اش برایم از خاطرات رودبار و زلزله حرف زد که چطور زیر آوار ماند و حالا برای همیشه زمین گیر شده است، در خاطرات آن زن هنوز هیچ گرمای تابستانی به شدت داغ بزرگ آن اتفاق، عظیم و یکباره نیست که او را سال ها دراز کش به تختی در گوشه آسایشگاه وصل کرده است...
از زلزله رودبار ۳۸ نفر که ۱۸ نفرشان خانم و بقیه آقا هستند به آسایشگاه معلولین و سالمندان رشت سپرده شدند که امروز برخی دیگر در قید حیات نیستند و چند نفرشان در واحد اداری آسایشگاه، یک نفر در حسابداری و دیگری در فیزیوتراپی مشغول به کار است.
نظر شما