به گزارش خبرگزاری شبستان از قم،آیت الله حاج حسین طباطبایی بروجردی، فرزند حاج علی طباطبایی بروجردی از سادات سلسله طباطبایی در صفر سال 1292هجری قمری در شهر بروجرد دیده متولد شد. جد پنجم آیت الله بروجردی به نام سید محمد طباطبایی بروجردی نوه دختری علامه مجلسی است.
آیت الله بروجردی علوم مقدماتی را در بروجرد نزد پدرش فرا گرفت و در 18 سالگی برای تکمیل تحصیلات به اصفهان رفت و در آنجا نزد ابوالمعالی کلباسی، سید باقر درچه ای و میر سید تقی مدرسی، در مدارس کلباسی و صدر اصفهانی به تحصیل پرداخت و مدتی نیز از محضر آخوند محمد و جهانگیر خان قشقایی استفاده کرد. او در سال 1318 قمری به نجف اشرف هجرت کرد و در محضر مرحوم آخوند محمد کاظم خراسانی به تحصیل علم مشغول شد.
وی 10سال بعد، با توصیه علمای برجسته حوزه شیعه از جمله مرحوم آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی از نجف به ایران بازگشت و در بروجرد اقامت کرد و مدت 33 سال مرجع تقلید اهالی غرب و جنوب غربی ایران و قسمتی از خراسان و عراق بود و تدریس اصول فقه را نیز بر عهده داشت.
آیت الله بروجردی در محرم سال 1363قمری و پس از درگذشت آیت الله حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم، به این شهر هجرت کرد و در آن ساکن شد و در نهایت در آبان سال 1325شمسی ردای مرجعیت تقلید شیعیان جهان را پوشید. آیت الله بروجردی را که همگان با عنوان زعیم حوزه علمیه می شناسند، پس از سال ها تلاش علمی و فقهی در 13 شوال 1380قمری چشم از جهان فروبست.
روح حیات حوزه های علمیه
هجرت پر ثمر آیت الله بروجردی به قم را می توان بزرگترین رخداد زندگی ایشان دانست. این واقعه نه تنها در زندگی آن مرجع تقلید نقطه عطفی محسوب می شود که برای جهان اسلام نیز ثمرات بیشماری برجای گذاشت.
ورود ایشان به قم تحرک حوزه علمیه این شهر را در پی داشت، به گونه ای که با حضور مرجع تقلید شیعیان حوزه قم به بزرگترین حوزه جهان شیعه تبدیل شد. آیت الله بروجردی در قم فرصتی به وجود آورد تا به اقدامات برجسته ای از جمله احیای آثار مهم و گرانبهای علمای قدیم، تربیت طلاب و رونق دادن به حوزه علمیه و تحقیق و تألیف کتابهای متعدد علمی بپردازد.
آیت الله بروجردی یکی از دانشمندان بزرگ در یکصد سال اخیر به شمار می رود، به طوریکه غیر از فقه و اصول که اوج توانایی ایشان را نشان می داد، در زمینه هیئت و ریاضی قدیم نیز سرآمد بود. وی دارای تألیفات آثار مکتوب فراوان از جمله «طبقات الرواة»، «بیوت الشیعه»، «رساله حول سند الصحیفه السجادیه»، «ترتیب اساتید الکافی» بود.
تربیت جمع زیادی از طلاب و روحانیان توانمندی که بعدها زعامت حوزه علمیه قم و سایر حوزه های شیعه را دست گرفتند و ستون خیمه مرجعیت شیعه شدند، بخشی دیگر از خدمات ارزنده آن مرحوم است که ثمرات آن هنوز هم بر حوزه و جامعه اسلامی سایه افکنده است. علاوه بر این دانشمندان، فیلسوفان و مورخان و مفسران بسیاری در مکتب علمی آن مرحوم تربیت شدند.
مرد سیاست
یکی دیگر از ابعاد شاخص زندگی آیت الله بروجردی که گاه در تحلیل زندگی ایشان مورد غفلت واقع می شود، تأثیرگذاری آن مرحوم در عرصه سیاست است.
مرحوم استاد علی دوانی در جلد دوم «نهضت روحانیون ایران» در این ارتباط می نویسد: «اغلب مردم اطلاع ندارند که آیت الله بروجردی در قیام علمای اصفهان مورد تعقیب رضاخان واقع شد و پس از ماجرای قتل عام مسجد گوهرشاد و قیام آیت الله قمی، بر ضد پهلوی برخاست و چون دید که اعتراضش مورد توجه واقع نمی شود و مردم نیز آمادگی برای قیام ندارند ایران را با هدف اقامت در نجف اشرف ترک کرد و از طرف رضاخان در مرز خسروی بی احترامی هم دید.
آیت الله بروجردی پس از مدتی توقف در نجف اشرف صلاح را در این دید که پایگاه ایران را مانند آیت الله حائری در قم خالی نگذارد تا به سود رضاخان تمام شود و لذا به ایران بازگشت و در شهر خود بروجرد مانند سابق ماندگار شد و به تدریس علوم عقلی و نقلی و اداره امور مردم آن سامان و بسیاری از شهرهای دیگر به عنوان مرجع تقلید پرداخت.
پس از رحلت آیت الله حائری در سال 1315شمسی، علمای ثلاث به مدت هشت سال حوزه علمیه قم را اداره کردند. که پنج سال آن در زمان رضاخان و سه سال دیگر در اوایل سلطنت محمدرضا و به هنگام اشغال ایران توسط قوای متفقان بود.
در سال 1323 شمسی آیت الله بروجردی به قم دعوت شدند. تأثیر وجود آیت الله بروجردی در قم موجب شد که حوزه های علمیه مشهد و تهران و اصفهان و شیراز و همدان و دیگر شهرهای ایران رونق گیرد و به تعلیم و تربیت طلاب و فضلا همت گمارد.
محمدرضا پهلوی پس از اقامت آن مرحوم در قم و مرجعیت ایشان در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، چندین بار در قم خدمت ایشان رسید و هر بار از آن مرحوم می خواست که هر امری دارد، بفرمایند تا انجام دهد. اما آیت الله بروجردی هربار به وی فرموده بود:گامور مربوط به روحانیت صرفا بستگی به کمک مردم مسلمان دارد" و حاضر به قبول هیچگونه کمکی از طرف شاه و خاندان پهلوی نشد و پس از درخواست های مکرر ایشان برای لوله کشی آب شهر قم و حفرچاه، که مورد توجه شاه واقع نشده بود، آن مرحوم به فرماندار وقت قم گفته بود: "من دیگر کاری با شاه ندارم و یک کلمه خطاب به ایشان نخواهم گفت. "
مرحوم دوانی در جایی دیگر چنین می نویسد:"در زمان حیات آیت الله بروجردی، رژیم پهلوی تحت فشار آمریکایی ها برنامه هایی داشت که نمی توانست آن را عملی کند. آیت الله بروجردی به شاه پیغام داده بودند که اگر بخواهد کاری برخلاف دیانت اسلام انجام دهد، من از کشور می روم. شاه گفته بود تا این مرد زنده است نمی شود دست به کاری زد، هر کاری هست بگذارید برای بعد از فوت او. این را کم و بیش ما در حوزه می دانستیم."
آیت الله بروجردی چرا شاه عربستان را به حضور نپذیرفت؟
آیتالله صافی گلپایگانی از مراجع فعلی تقلید در خاطرات خود از مرحوم آیتالله بروجردی داستان جالبی از رد ملاقات شاه عربستان از سوی ایشان را نقل می کنند: "شاه عربستان در سفری که به ایران آمده بود و برای مرحوم آیتالله بروجردی هدایایی فرستاد و سپس درخواست ملاقات با معظم له را داشت.
مرحوم آیت الله بروجردی به جز چند جلد قرآن و مقداری از پرده کعبه، بقیه هدایا را بازگردانند و در خصوص وقت ملاقات نیز موافقت نکردند.
عدهای علت رد ملاقات را پرسیدند، مرحوم آیتالله بروجردی فرمودند: " اگر شاه عربستان به قم بیاید و به زیارت حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ نرود، توهین به آن حضرت است و من به هیچ وجه تحمل آن را ندارم".
درخواست اصلاح وضعیت آب شرب قم
آیت الله بروجردی، علاوه بر اقدام های جهانی و ماندگاری که در طول مدت مرجعیت خود انجام داد، چهره ای مردمی بود که هیچگاه از وضعیت آنان غافل نمی شد. تقاضای آن مرحوم از محمدرضا پهلوی برای اصلاح وضعیت آب شرب قم تنها نمونه ای از منش آن مرحوم است.
از آثار به جای مانده آیت الله بروجردی مسجد اعظم قم است که در 21تیرماه سال 1333، مصادف با ولادت امام هشتم شیعیان امام رضا(ع) طی مراسم باشکوهی اولین کلنگ آن به دست ایشان زده شد.
از جمله خدمات ایشان می توان به تأسیس بیمارستان، تأسیس کتابخانه ها و مدارسی در شهرهای نجف اشرف، کرمانشاه و همچنین کمک به ساخت مدارس اسلامی اشاره کرد.
دیدار آیت الله بروجردی با شاه
یک بار آیت الله بروجردی در بازگشت از سفر حج مجبور به عبور از کردستان شد، درست در همان زمان رضا شاه نیز در آن جا بود. رضا شاه از ایشان خیلی عصبانی بود، اما چون از میزان نفوذ این مرجع آگاه بود سعی کرد سبب تحریک مردم لرستان نشود. رضا شاه ترتیب ملاقاتی را داد و سعی کرد بگونه ای با ایشان برخورد و این روحانی عظیم الشان را خفیف و تحقیر کند.
در محل ملاقات یک صندلی قرار دادند. آیت الله بروجردی زودتر آمد نشست، همه فکر میکردند با آمدن رضا خان، ایشان از صندلی بلند میشود و به جای او، رضا خان بر صندلی خواهد نشست و به این ترتیب آیت الله بروجردی مجبور خواهد شد سرپا بایستد با آمدن رضا شاه مرجع بزرگ هیچ حرکتی نکرد، بنابراین رضا شاه جفت آیت الله بروجردی نشست و به این ترتیب عزت رضا شاه مبدل به ذلت شد.
نذر یک سال روزه گرفتن
یکی از شاگردان ایشان نقل میکند: مرحوم حضرت آیت اللّه بروجردی(ره) در آن زمانی که در شهرستان بروجرد بودند نذر کردند که اگر خشم و عصبانیت خود را کنترل نکنند و به افراد تندی نمایند یکسال روزه بگیرند.
یک روز هنگام مباحثه علمی با یکی از شاگردان خود به خاطر این که آن شاگرد مطالب غیرمنطقی و بیارتباط با موضوع بحث می گفت طاقت نیاوردند و نسبت به او تندی نمودند و در این جا بود که نذر آقای بروجردی شکسته شد. بعد یک سال روزه گرفتند تا نذر خود را ادا کنند.
بوسیدن دست یک طلبه
آیت الله خزعلی نیز می گفت: رفتار آیت الله بروجردی با طلبه ها موقرانه و محبتآمیز بود. روزی طلبه ای سر کلاس درس از ایشان سؤالی کرد. ایشان تصور کرد این طلبه درخواست حاجت و نیازی خصوصی کرده است. در جواب او گفت بعد از این که درس تمام شد بیا منزل تا مشکلت را حل کنم. یکی از آقایان گفت آقا این اشکال درسی دارد. ایشان دید قدری از شأن و مرتبه طلبه کاسته شد. این طلبه چون قبلا نیاز شخصی خود را با آیت الله بروجردی در میان نهاده بود ایشان تصور کرده بود، این بار نیز همان درخواست قبلی را مطرح کرده است و نمی خواهد جلو مردم اظهار نیاز بکند.
آقای بروجردی بعد از این که فهمید طلبه سؤال علمی داشته است خیلی پریشان شد. می گفت چرا گوش من این قدر سنگین است که مطلب را درست تشخیص نمی دهم. بعد از اتمام درس سمت کفش کن نرفت به داخل جمعیت رفت طلبه را دید خم شد و دست او را بوسید.ایشان این حرکت را فقط به دلیل این که گوششان سنگین بوده چنین عملی را انجام دادند نه این که عمداً آن طلبه را آزرده باشد.
نامه نگاری انیشتین با آیت الله بروجردی
آلبرت انشتین در رساله پایانی عمر خود با عنوان«دی ارکلرونگ»، یعنی بیانیه که در سال 1954 (1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد و آن را کاملترین و معقولترین دین میداند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه اینشتین با آیت الله بروجردی (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط مترجمین برگزیده شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.
اینشتین در این رساله «نظریه نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه مجلسی ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل میکند که هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون می شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می گردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد...
همچنین اینشتین در این رساله "معاد جمسانی" را از راه فیزیکی اثبات میکند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل ) او فرمول ریاضی "معاد جسمانی " را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" میداند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.
انیشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ «بروجردی بزرگ» یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ «حسابی عزیز»...
نظر شما