خبرگزاری شبستان؛ گروه اندیشه؛ کتاب «فلسفه داستان داستان» نوشته دکتر احمد شاکری، عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسید. اخبار اتمام این پژوهش از چهار سال قبل رسانهای شد. اکنون این پژوهش ارزشمند به عنوان اولین دفتر از مجموعه تحقیقات فلسفه ادبیات به بازار امده است. آنچه در ادامه خواهید خواند گفت وگویی است با دکتر احمد شاکری نویسنده کتاب «فلسفه داستان داستان» تا با این اثر بیشتر آشنا شویم.
سلام.
شما چند سالی است که در عرصه پژوهش و به صورت خاص، در موضوع ادبیات داستانی دفاع مقدس اشتغال داشته اید و کتاب “جستاری در اصطلاح شناسی و مبانی ادبیات داستانی دفاع مقدس” و “درباره مانایی و میرایی” به همین حوزه تمحض اختصاص دارند. چه ضرورتی موجب شد به حوزه فلسفه ادبیات بپردازید.
سلام علیکم؛ با عرض تبریک به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان و آرزوی قبولی طاعات و عبادات مومنان، همانطور که فرمودید، حوزه تمحض حقیر به مدت یک دهه گذشته گونه ادبیات داستانی دفاع مقدس بوده است. یعنی آنچه هدف و مقصود است برای بنده دست یابی به مولفه های ماهوی این گونه ادبی و حرکت به سمت نظریه پردازی درباره آن است. البته این خود هدف و مقصد نهایی نیست. گرچه دست یابی به نظریه ای در این باره با بهترین پیش بینی های علمی عمر کامل پژوهشی یک فرد را به خود اختصاص خواهد داد. بلکه چنین حرکت عظیمی با توجه به داستان های تولید شده انبوهی که در این زمینه صورت گرفته و لوازم علمی و مبادی علمی و حکمی فراوان مورد نیاز برای دست یابی به تعیین ماهیت این گونه، به معنای واقعی کلمه باید توسط یک جریان پژوهشی صورت گیرد. اما چنین هدفی خود در قیاس با هدف عالی تر دست یابی به نظریه ادبی انقلاب اسلامی به مثابه تکه ای از پازلی بسیار عظیم تصور می شود. که هدف عالی و قصوی نیز همین است. بدین معنی که ما هم با رویکرد پسینی و تجربه چهل و اندی سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و هم با رویکرد پیشینی عقلی- فلسفی بتوانیم تصویر دقیق و درستی از ادبیاتی که انقلاب اسلامی پایه گذار ان بوده در شکل عالی و ترازش بدست دهیم.
این امر یعنی دست یابی به نظریه ادبی انقلاب اسلامی البته موضوعی نا آشنا در حوزه پژوهش و حتی در اذهان اهالی ادبیات نبوده و نیست. به صورت فی الجمله درباره آن احساس نیاز می شده است با وجود آنکه ممکن است برخی ضرورت ها و کارکردهای آن در نزد همگان شناخته نشده یا الزامات و مقدمات دست یابی به آن کاملا معلوم و مشخص نباشد. اما ادبیات معاصر و بخصوص ادبیات متعهد اذعان به این داشته که دست یابی به نظریه ادبی انقلاب اسلامی یکی از ضرورت ها است. گرچه این اذعان در طول چهار دهه گذشته بعضا در پساپشت اولویت های زمانی یا موضوعی به فراموشی سپرده شده یا در حد یک ارزوی مطلوب و متوقع باقی مانده است. انچه البته اهمیت دارد این است که نهاد یا مرکزی که باید برای رسیدن به چنین قله ای برنامه ریزی کند و ان را از تصور ذهنی اجمالی بیرون اورد مراکز علمی و بخصوص دانشگاهها بوده اند. اینجا بحث مفصلی می تواند مطرح شود که کارنامه مجامع دانشگاهی ما در تاسیس نظریه ادبی انقلاب اسلامی بخصوص در حوزه روایت و بالاخص در حوزه ادبیات داستانی نوین چه بوده است. تا چه میزان موسس و مبدع و تولید کننده بوده اند و به چه میزان نگاه ترجمه ای و بازتولیدی در ان ها تقویت شده است. عوامل کم کاری یا بلکه انحراف از این هدف اصیل و ارزشمند چه بوده است. فی الجمله می توانیم بگوییم در این زمینه دانشگاههای ما توفیق چندانی نیافته اند و اس و اساس مشکلات همان نگاه سکولار و ترجمه ای و تنبلی و کم کاری علمی است.
خب، بنابر این وقتی انسان به این قله بلند و به ظاهر سخت و دست نایافتنی نگاه می کند علی القاعده با هر مضاعتی نمی تواند به ان نزدیک شود. دست یابی به نظریه ادبی انقلاب اسلامی چنان بار بزرگی است که حتی برخی از اعاظم ادبیات نیز هنوز ادعایی درباره ان ندارند. لذا اولین قدم برای حرکت در این زمینه توجه به مبادی فکری فلسفی ان است. اولین اصلی که هر پژوهشگری را متوجه خود می کند ان است که ادبیات و بخصوص ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، یعنی چیزی که با ارزش ها مبانی و اهداف انقلاب اسلامی همسان است در همه گونه ها پیشرفت متوازنی نداشته است. پیشرو این حرکت با گونه ادبیات داستانی دفاع مقدس است. با وجود چند صد داستان بلند و هزاران داستان کوتاه ، محققی که بخواهد در این زمینه تحقیق کند ناگزیر است به این گونه توجه نشان دهد. بنابر این در میان تجربه های محقق ادبیات داستانی انقلاب اسلامی انتظار می رود در ادبیات داستانی دفاع مقدس بیشترین مولفه های گونه ای و بلکه مولفه های مکتب ادبی انقلاب اسلامی یافت شود. حرکت بنده با اقرار به این اولویت بود. اما قریب به ده سال گذشته و در خلال کار روی موضوع “ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس” و ماهیت و تقسیم بندی های ان، به این نکته متوجه شدم که بدون توجه به مبانی هر مسئله ای نمی توان پیشرفتی در ان داشت. زمانی که از ادبیات داستانی دفاع مقدس صحبت می کنیم قیود متعددی را بکار می بریم. مرحله هایی را جلو می اییم که بدون توجه به چیستی انها در هر مرحله قادر نخواهیم بود درباره چنین گونه ای سخن گوییم. از جمله این مبانی چیستی داستان است. یا همان در معنای کلی اش فلسفه داستان. ما نمی توانیم لزوما با حرکت طابق النعل بالنعل بر اساس تعاریف موجود و البته متفاوت تولید شده بنیانهای فکری مان درباره ادبیات داستانی انقلاب اسلامی را بنا نهیم و از ان کارکردها، اهداف و جهات مناسب با انقلاب اسلامی را انتظار داشته باشیم. تا ندانیم داستان چیست، نتوانیم در قیاس ادبیات داستانی نوین، پیشینه ادبیات روایی کهن در کشورمان، ادبیات داستانی مطلوب را تعریف کنیم اساسا نوبت به گونه دفاع مقدس نخواهد رسید. شما می بینید بسیاری از اختلافهایی که در فضای ادبیات داستانی کشور میان جریانهای مختلف وجود دارد و بعضا جلوه های سیاسی و عقیدتی نیز پیدا می کند در بطن و متن خود به ماهیت ادبیات باز می گردد. اینها سئوالاتی است که در فلسفه ادبیات باید بدان پاسخ داد.
البته رگه هایی از علایق و دقت های فلسفی در دو کتاب مذکور بخصوص “درباره مانایی و میرایی” دیده می شود. انجا بحث مفصلی درباره “ایده اولیه” وجود دارد که با رویکرد فلسفی در صدد بیان چیستی این مقوله است. اما سئوال این است که چرا “فلسفه داستان داستان”، و نه “فلسفه داستان”؟
دقیقا این انتخاب جزیی نیز در صدد پرداخت و توجه به ریشه ها است. نکته این است که شما وقتی در حوزه روایت سخن می گویید یک جنس مشترکی در تمامی انواع روایی وجود دارد. به تعبیری اگر داستان نوین و نمونه تام و تمام ان یعنی “رمان” را با “خاطره” یا حتی “تاریخ” مقایسه کنید می بینید اینها ریشه های مشترک و جنس مشترکی دارند به نحوی که می توان همه انها را روایت دانست. در منطق اینگونه است که شما در تعریف هر مقوله ای باید از توجه به جنس ان اغاز کنید. بنابر این فهم چیستی “داستان” منوط به شناخت جنس عالی، فصل و عوارض ان است.
سئوال این است، زمانی که از داستان یاد می کنیم دقیقا از چه چیزی یاد می کنیم. چه عامل یا عواملی رمان را از دیگر قالب ها و انواع ادبی ممتاز می کند؟ کارکردها، غایت، مولفه ها، عناصر، ارکان، و اجزاء رمان چیست؟ در صورتی که بدون تفکیک خاصی میان جوانب متعدد رمان بخواهید دست به تعریف بزنید با معادله ای پیچیده مواجه خواهید بود. به تعبیری باید این معادله را ساده سازی کنید. در این ساده سازی که من از ان به فرایند روش مند “تقصیر” یاد کرده ام و تقریبا ۱۵۰ صفحه از کتاب حاضر را به خود اختصاص داده است به این نکته توجه شده است که چگونه می توان قالبی چون رمان را ساده سازی کرد و از نتایج این ساده سازی در تعریف این قالب بهره برد.
خلاصه اینکه در نتیجه این ساده سازی شما به ساختارها و اسکلت های اصلی تری می رسید که بنیان قالبهایی چون رمان و داستان کوتاه بر ان بنا شده است. یکی از مهمترین این جوانب و ساختار ها جنبه “داستان” است
بد نیست همینجا درباره این عنوان یعنی “داستان داستان” توضیح دهید به نظر می رسد عنوانی است که کژ تابی دارد. چرا “فلسفه داستان“ نه؟
البته ترجمه ای که در پشت جلد این کتاب امده است این اجمال یا ابهام را توضیح می دهد. مراد ما از داستان داستان، در حقیقت جنبه داستان گوی هر اثر داستانی است. پس “داستان” نخست به ویژگی “جنبه بودگی” اشاره دارد و “داستان” دوم به نوع یعنی “ادبیات داستانی” نظر دارد. توضیحات تفصیلی با مرور اراء مختلف درباره واژه گزینی برای این جنبه در متن کتاب امده است. برخی ان را “قصه” و برخی “داستان” دانسته اند.
موضوع دیگری که درباره چنین کتابی مطرح است مخاطب خاص ان است. این کتاب همانند اثار دیگر پژوهشی در ۵۰۰ نسخه منتشر شده است. ایا به نظر شما مخاطبان این اثر بیشتر از شمارگان فعلی ان هستند؟ ایا این کتاب برای اهل ادبیات قابل استفاده است؟
باید میان مخاطب موجود و متوقَّ تفاوت قائل شد. البته کتابهای پژوهشی کتابهایی نیستند که مخاطب عام داشته باشند. بیشتر انتظار می رود اهل نظر و کسانی که در این زمینه دغدغه دارند از چنین اثاری استقبال کنند. حتی می توان گفت نویسندگان نیز نوعا مخاطب چنین کتابهایی نیستند. زیرا نوع دغدغه و سطح مسئله مندی نویسندگان متوجه این مبانی نیست. نویسندگان اگر هم به مبانی نظری توجه دارند بیش از هر چیز به واسطه کارکردی است که در افرینش برای ان قائل هستند. یعنی تا مسئله ای عملا و عینا در اثر داستانی شان کارکرد نداشته باشد چندان بدان توجه نشان نمی دهند.
اما عرضم در تفکیک مخاطبان موجود و متوقع بدین خاطر بود که خب مخاطب موجود این اثر به نظر حقیر گروهی خاص از اهالی ادبیات و گروهی از دانش اموختگان ارشد و دکتری دانشگاه هستند. این البته دلایلی ویژه دارد که مخاطب چنین کارهایی را کمتر نیز خواهد کرد. از جمله این دلایل ورود واژگانی است که اهالی دانشگاه چندان با ان مانوس نیستند. بخصوص واژگانی که بیش تر در اصطلاحات حوزوی کاربرد دارد و برای نوع دانشجویان و اساتید حوزه ادبیات اشنا و مانوس نیست. دلیل دیگر به ساخت و بافت دانشگاهها باز می گردد. به نظر می رسد مخاطب ساختنی باشد. اینگونه نیست که گمان کنیم مخاطبانی موجود و حاضر و اماده هستند و این کتاب را خواهند خواند. چرا که در برهه هایی بخصوص در حوزه های تاسیسی و نوپدید باید مخاطب ایجاد شود. شما به سنت دانشگاهی نگاه کنید. کتابهای منبع توسط اساتید در سالهای متمادی درس داده می شوند. در حوزه های علمیه نیز همینطور است. کتابها تدریس و مباحثه می شوند و اینگونه است که مخاطب مطلوب اثار علمی اندک اندک رشد پیدا کرده توسعه می یابد و ایجاد می شود. علاوه بر این به نظر می رسد بسترهای اموزشی نیز مانع بزرگی بر سر تولید علم در کشور هستند. همه می دانیم که نوعا مدرک گرایی افتی برای تولید علم است. دانشجویان نوعا فرصت و تمرکزی برای مطالعه منابع نظری ندارند. دغدغه های متفاوت مانع از این می شود که واقعا طالبانه به دنبال علم باشند. اساتید نیز نوعا ترجیح می دهند از منابعی استفاده کنند تا کمتر به دردسر بیفتند. همه اینها به علاوه روح وابستگی و ترجمه ای در دانشگاهها البته مانعی برای ورود منابع نظری است. با این وجود و ذکر این موانع و شرایط البته گریزی نیز از تولید علم نیست.
از تولید علم یاد کردید. انچه در “فلسفه داستان داستان” امده است تا چد حد ابداعی و نواورانه است؟
طبعا بنده نمی توانم دراینباره قضاوت کنم. این باید توسط اساتید و مخاطبان این کتاب تعیین شود. اما تمرکز اصلی بنده در این اثر و باقی اثار تولید بوده است. گرچه غالب منابع دیده شده است اما هم موضوع به لحاظ پژوهشی و هم استدلالها و روش پاسخ گویی به انها از نظر بنده تا حد زیادی ابداعی است. تا کنون کتاب مستقلی به این صورت راجع به جنبه داستان روایت نوشته نشده است. شما نگاه کنید. کسی مثل فورستر در “جنبه های رمان” تنها چند صفحه را به این موضوع اختصاص داده است. تا کنون کتاب مستقلی درباره جنبه داستان در حجمی بالغ بر ۸۱۵ صحفه نوشته نشده است. این خود یعنی توجه به موضوع به صورت متمرکز و تولید دانش در این باره. البته این به معنای اتقان و درستی تمامی مطالب این کتاب نیست. طبعا زمانی که در عرصه ای نواوری می شود مجالی برای نقد و نظر پدید می اید. بخشی از مبانی نقد شده و برخی رد شده و برخی دیگر پذیرفته می شوند. این روندی است که علم کاملا بر اساس ان پیشرفت می کند.
پس تلاش این بوده است که از منظر حکمی به تولید مبنا اقدام شود. این رویه به معنای کنار گذاشتن مبانی ترجمه ای و غربی نیست. بلکه به معنای تفلسف در موضوع و تولید دانش در ان است. خصوصیت دیگری که با این موضوع ارتباط دارد، سطح بندی مطالب در این کتاب است. خواننده ای که برای اولین بار با این کتاب مواجه می شود شاهد کثرت پانوشت های ان است. به تعبیری سطح اول کتاب همان متنی است که در کل کتاب مباحث با پیش می برد. در این بخش به ندرت مستقیما از نقل قول دیگر اهالی نظر استفاده شده است و نقل قول ها همگی یا غالبا به پانوشت ارجاع شده. اما سطح دوم پژوهش در پانوشت ها پی گرفته می شود. در حقیقت در این بخش توضیحات تکمیلی، ایراد شبهات به متن اصلی و پاسخ شبهات بیان می شود. این تلاشی است که در اثار دیگر بنده از جمله “درباره مانایی و میرایی” نیز شاهد ان هستید. یعنی پیشبرد بحث و ترغیب مخاطب به تامل اجتهادی در این باره. شاید بیشترین تلاش در این بخش ان بوده که شبهه قابل توجهی از قلم نیفتد الا اینکه در این بخش امده و جوابی دریافت کرده است.
نکته دیگر ان است که به جهان ادبی انقلاب اسلامی و اثاری که بخصوص در ادبیات داستانی دفاع مقدس نوشته شده اند نیز توجه شده. یعنی بحث صرفا نظری و ذهنی و بیرون از تجربه عملی ادبیات داستانی متعهد نیست. در خلال بحث اگر مثال و نمونه ای نیاز بوده است تلاش شده این نمونه از میان اثار داستانی معاصر ایرانی انتخاب شود. این اثار در دسترس بوده و به تجربه ادبیات داستانی بومی ما نزدیک تر است. بنابر این چنین تطبیقی می تواند مخاطب را به صورت مصداقی و کاربردی به بحث نزدیک کند.
درباره “فلسفه ایده اولیه” نیز که ظاهرا به ناشر تحویل شده است توضیح دهید
بله، در شکل کلان و کلی، مد نظر است مجموعه دفاتری فلسفه های مضاف به جوانب ادبی ان شاء الله کار شود. دفتر اول “فلسفه داستان داستان” و دفاتر بعدی “فلسفه ایده اولیه”،”فلسفه پیرنگ”،”فلسفه زاویه دید” و عناوین دیگری از این دست خواهد بود. البته در ترتیب بندی این دفاتر علی القاعده باید فلسفه ایده اولیه بر فلسفه داستان داستان مقدم باشد. چرا که ایده اولیه شکل بنیادین تری از داستان است. اما باید اذعان کنم چیزی که اکنون به دنبال ان هستیم در سالهای گذشته به صورت مشخص برنامه ریزی نشده بود. به تعبیری ضرورت ها و شرایط نیز در انتخاب این عناوین دخیل بوده اند. فلسفه ایده اولیه نیز در نوع خود کار ابداعی است. این کتاب حدودا ۶۷۰ صفحه حجم دارد و ۱۴۲ مولفه برای ایده اولیه برشمرده است. این در حالی است که در منابع موجود بیش از هفت یا هشت مولفه برای این مقوله شمرده نشده است.
نظر شما