پاسخ به برخی شبهه افکنی ها در حوزه دین

حسینی نیک گفت: « نمی توان کسی را مجبور کرد که در قلبش خدا را دوست داشته باشد، از این رو اصول دین، تحقیقی است، نه تقلیدی».

خبرگزاری شبستان __گچساران: «سید محمد حسینینیک» متولد سال ۵۷ از روستای تکیه شهرستان گچساران، یکی از مدرسان حوزه، استاد دانشگاه و پژوهشگر برتر استانی است که در زمینه ترویج و گسترش فریضه نماز سهم به سزایی در اداره ها، سازمان ها و مدارس شهرستان گچساران داشته است.

 

خبرنگار خبرگزاری شبستان در گچساران، مصاحبه ای با این استاد دانشگاه داشته است؛ که با زبانی ساده و شیوا به برخی شبهات در فضای مجازی و مطالب مسموم که باعث شبهه افکنی در اعتقادات افراد جامعه به ویژه نوجوانان و جوانان شده، پرداخته است.

 

مشروح مصاحبه را در ذیل بخوانید:

 

سوال: جناب حسینی نیک، در فضای مجازی و در بین قشری از جامعه بسیار این سخن را شنیده ایم که خدا را قبول دارم، ولی روزه نمی گیرم و نماز نمی خوانم. نظرتان در مورد این مسئله چیست؟

شاید بعضی ها بگویند ما خدا را قبول داریم، پیامبر (ص) را هم قبول داریم ولی نمی خواهیم روزه بگیریم یا نماز بخوانیم، یا فقط ماه رمضان روزه می گیریم و نماز می خوانیم و بعضی فقط ماه رمضان روزه می گیرند و حتی نماز هم نمی خوانند؛ باید بگوییم این کار مثل این است که یکی بگوید من می خواهم دانشجو باشم ولی امتحان ندهم، کلاس نروم، یا بعضی از درسها را می خوانم و در نهایت مدرک هم می خواهم.

یا مثل این است که کسی بگوید من کارمند فلان اداره می شوم، هر وقت دلم خواست سر کار می روم و به میل خود هر کاری را انجام داده یا نمی دهم؛ اینها را هیچ عاقلی نمی پذیرد.

حتی دانشجو، دانش آموز و کارمند با هر نوع تیپ و لباسی، نمی توانند هر طور خواستند، وارد فضای مربوط به خودشان شوند.

یعنی هر چیزی و هر کاری  متعلقاتی دارد، اگر کسی آن را پذیرفت، باید متعلقات آن را هم بپذیرد.  

 

سوال: پس درست است که  طبق آیه ﴿لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ﴾ (سوره بقره، آیه256) اصل پذیرش دین اجباری نیست؟

البته این مجوز بی دینی نیست، بلکه بیان ویژگی دین است که چون امری اعتقادی و قلبی است، پس نمی توان کسی را مجبور کرد که در قلبش خدا را دوست داشته باشد، از این رو اصول دین، تحقیقی است، نه تقلیدی.

اما اگر کسی خدا و دین را پذیرفت، باید متعلقات دین را هم بپذیرد. زیرا آنها نمود ظاهری دین هستند. پس درست نیست که گفته شود من یک قسمت دین را قبول دارم و یک قسمت آن را قبول ندارم. مثلاً نماز نمی خوانم و روزه نمی گیرم و در نهایت، بدون هیچ مواخذه ای مدرک بهشت را هم می خواهم. 

نا گفته نماند، آنها که اصل دین را با آن همه دلایل نپذیرفته اند، طبق آیه قرآن کریم ﴿أُوْلَئكَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ﴾ (سوره بقره، آیه257) اهل آتش بوده و در آن جاودان هستند.

یک دانش آموز بعد از ۱۲ سال زحمت و انجام درست وظایف، آن هم بعد از قبول شدن در نهایت، مدرک دیپلم می گیرد که چندان هم کارساز نیست، اما آیا معقول و منصفانه است که ما یک عمر طبق میل خود و بر خلاف امر خداوند متعال، زندگی کنیم بعد توقع مدرک بهشت داشته باشیم.

هر چند ﴿لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا﴾ (سوره زمر، آیه 53) از رحمت خدا ناامید نشوید؛ خداوند همه گناهان را مى‏ بخشد اما، نباید از کید شیطان و غضب الهی نیز غافل شد. 

یعنی همیشه بین خوف و رجا باشیم تا از این طرف و آن طرف بوم نیفتیم، دچار افراط و تفریط نشویم. 

 

سوال: این مطلب که «بابا دلت پاک باشد، روزه، نماز، حجاب لازم نیست.» به وفور در بین نسل جوان شنیده می شود؟ آیا این استدلال درست است؟

نه، زیرا ظاهر و باطن بر روی یکدیگر اثر متقابل دارند. همان طور که اگر پوست میوه ای خراب شود به مرور درونش هم خراب خواهد شد. علاوه بر این طبق شعر معروف شیخ بهایی (ره): 

«حال متکلم از کلامش پیداست         از کوزه همان برون تراود که در اوست» 

شاید مثل بعضی دیگر از آن طرف بوم بیفتیم و بگوییم ما چون گناهکاریم دیگر جهنمی شدیم، نماز و روزه و انسانیت از ما گذشت، این هم درست نیست. چرا که درب رحمت الهی برای بنده اش همیشه باز است. البته اگر توفیق توبه و بندگی حاصل شود. 

بنابراین اگر بگوییم خدا را قبول داریم، ولی اهل نماز و روزه نیستیم یا از عدم آگاهی به دستورات خدا و فلسفه آنهاست که برای درمانش چاره ای جز معرفت افزایی نیست و یا با آگاهی است که در این صورت خود را فریب داده و برای آرام کردن وجدان خود، کلاه بر سرش گذاشته ایم.

در نهایت، زندگی آزمونی مستمر و دارای نمره مثبت و نمره منفی است. هر نیت خوب و هر کار خوبی مثل (نوع دوستی، خوش اخلاقی، روزه، حجاب) نمره مثبت دارد.

و هر کار ناپسندی مثل ( نافرمانی از خدا، دروغ، عدم نوع دوستی، بی حجابی) نمره منفی دارد. اگر نمره مثبتها بیشتر باشد، قبول می شویم، ولی بر اساس نمره مثبت، درجات و جایگاه افراد نیز متفاوت است. در غیر این صورت عده ای مشروط، عده ای مردود و عده ای در حال تعیین تکلیف خواهند بود. 

 

سوال: مگر تکالیفی مثل روزه چه ضرورتی دارند که خداوند متعال آنها را واجب کرده است؟

اگر دقت کنیم فرزندانی که در زندگی سختی نکشیده و ناز پرورده بار آمده اند، علاوه بر اینکه همیشه از پدر و مادر خود و حتی دیگران طلبکارند، در پیچ و خمهای زندگی کم آورده و پختگی لازم را جهت رفع مشکلات ندارند. گوشت تا پخته نشود شایسته خوردن نیست. تکلیف از «تکلف و سختی» آمده، و خداوند متعال با دادن تکالیف همانطور که از اسمش پیداست، میخواهد انسان پخته تر شود. و برای طی کردن دشواری های زندگی آماده گردد؛ چرا که طبق آیه شریفه ( ۴ سوره بلد) « لقد خلقنا الانسان فی کبد» انسان در سختی آفریده شده است و باید برای مقابله با این سختیها خود را آماده کند.

سختی فقط سختی مادی نیست که بعضی بگویند وضعمان خوب است، دلیلی ندارد با روزه به خود سختی دهیم. یادمان نرود، گاهی وضعمان خوب است همه نوع غذا و امکانات داریم، اما خدای ناکرده دچار بیماری می شویم که خودمان نباید از غذاها و میوه هایی که برای اهل خانه خریده ایم، استفاده کنیم، بلکه باید پرهیز کنیم تا بیماری بر ما غلبه نکند. قطعا اگر اهل روزه بودیم تحمل آن آسانتر خواهد بود و هیچ کس نباید خود را از این گونه بیماریها و دیگر بلاهای ناگهانی در امان بداند.     

بنابراین، تکلیف برای این هست که شایستگان درگاه و سالکان طریق الی الله از بقیه مشخص شوند تا انسانها ببینند، چه کسی مرد راه بندگی است، چه کسی واقعا تسلیم خداست. و چه کسی با یک سختی در جا زده و عقب نشینی می کند. 

در حقیقت خداوند با تکالیفی مثل روزه به تدریج پرهیز و دل کندن از آنچه که دوست داریم را آموزش می دهد تا وقتی که در دو راهی عصیان و اطاعت قرار گرفتیم، راحت تر از تعلقات مادی و نفسانی دل بکنیم. یعنی «روزه تمرین تقوی است.»

سوال: چرا نماز در شبانه روز واجب شده است؟

همان گونه که جسم در طول شبانه روز نیاز به غذا دارد، روح انسان هم نیازمند غذاست. ولی چون روح و نیازش نامحسوس هستند، انسان متوجه ضعیف شدن روح نمی شود. 

همچنین نماز، پرچم اسلام و نشانه مسلمانی است. اگر چند نفر از ادیان مختلف در کنار هم باشند و همگی نیز انسانهای سالمی باشند، چگونه میتوان از ظاهر آنها تشخیص داد که کدامیک مسلمان است. یکی از برترین راههای تشخیص مسلمانی، نماز است. 

نماز، قرار ملاقات با منبع کمالات و اذان، اعلام و یادآوری این قرار ملاقات است. اگر کسی هر روز با بالاترین مقام کشور قرار ملاقات داشته باشد، چه حسی دارد؟ اگر بدانیم که خدا مالک همه حاکمان است، تمام قرارهای دیگر تحت شعاع ملاقات با خدا قرار خواهد گرفت.  

نماز، سرود جهانی مسلمانان است تا با تکرار شبانه روزی آن، اصول دین خود را مرور کرده و باعث تثبیت آن در جانشان شود. 

در مجموع هر کدام از تکالیف، گامی به سوی سعادت انسان است. و انجام آنها، نماد عملی تسلیم و بندگی در برابر خداست. چون، کسی که مدعی بندگی است باید در خودش نمادی از بندگی داشته باشد.

 

کد خبر 920978

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha