خبرگزاری شبستان: رضاخان و به دنبال آن پهلوی دوم تلاش بسیاری نمودند تا متولیان دین را تضعیف کنند و در حاشیه و انزوا قرار دهند و از سوی دیگر بر غربی کردن کشور و لاییک ساختن مراکز و نهادهای فرهنگی و آموزشی به ویژه دانشگاه ها اهتمام ویژه ای ورزیدند که نتیجه آن شد که میان روحانی و دانشگاهی، فاصله ی فرهنگی و عقیدتی عمیقی به وجود آمد.
اما پس از انقلاب اسلامی که سنت ها و ارزش های اصیل اسلامی دوباره احیا گردید با استناد به اندیشه های امام خمینی(ره) و تلاش روشنفکران متعهد حوزه و دانشگاه و به خصوص شهید بزرگوار مفتح، گرایش به دین و تعهد به آرمان ها و شعائر اسلامی در میان مردم و کانون های حوزه و دانشگاه گسترش یافت و انقلاب اسلامی با پیشگامی دو قشر روحانی و دانشگاهی به سر منزل مقصود رسید.
ولی با توجه به اینکه دین و علم در کشورمان همیشه با یکدیگر عجین بودند، پیوند حوزه و دانشگاه از ابتدای پیروزی انقلاب یکی از محوریترین آرمانهای حوزه آموزش عالی کشور بوده است به عبارتی برای ایجاد تحول در دانشگاهها و حوزه ها در راستای اهداف انقلاب، میطلبید که به منظور ارتقای سطح همکاری های علمی و بهره گیری بهینه از توانمندی ها و ظرفیت های موجود، همفکری بین دو قطب اصلی علمی و فرهنگی کشور یعنی حوزه های علمیه و دانشگاه ها، اقداماتی موثرتری صورت پذیرد.
اما وحدت حوزه و دانشگاه که مد نظر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری بوده، هیچ گاه به مفهوم سلب استقلال فکری یا نفی هویت مستقل یکی از این دو نهاد و یا سلطه یکی بر دیگری نیست بلکه مفهوم اصلی این وحدت در جامعیت دین اسلام است که در تأمین نیازهای بشری بر هر دو بعد مادی و معنوی آن تأکید داشته است که بدون آن حقا آزادی و پیشرفت جامعه اسلامی تحقق نمییابد.
همچنین با توجه به فرموده حضرت روح الله که "استقلال کشور ما منوط به استقلال همین دانشگاهها و فیضیههاست" طرح مسئله وحدت حوزه و دانشگاه سعی دارد تا حرکت هماهنگ در جهت رشد علمی و معنوی جامعه را در پی داشته باشد نزدیک شدن افکار دو قشر حوزوی و دانشگاهی، ایجاد خوشبینی و حسن ظن این دو قشر نسبت به یکدیگر، خروج جامعه از تردیدها و تشکیکها و جلوگیری از توطئههای دشمنان که قصد اختلافافکنی بین حوزه و دانشگاه را دارند از فایدهها و ثمرات وحدت حوزه و دانشگاه است.
دانشگاه و حوزه دو مرکز قوی فرهنگی و دانشجو و روحانی دو مغز متفکر اجتماعاند و حرکت همگون و هماهنگ این دو نیروی فکری موجب رشد و تعالی در جهت رشد جامعه است زیرا در حوزه و دانشگاه نبض جامعه تندتر می زند و نخستین علایم ناشی از مسایل و مشکلات سیاسی – اجتماعی، قبل از هر جای دیگر در این دو جا بروز و ظهور پیدا می کند.
با توجه به اینکه نقاط اوج گیری انقلاب اسلامی یا در حوزه و دانشگاه بود یا توسط تربیت یافتگان حوزه و دانشگاه به وجود آمد، اتحاد بین حوزه و دانشگاه علاوه بر این که هر دو نهاد را از آثار مثبت آن بهرهمند می سازد به عبارتی دیگر دانشگاه میتواند در مباحث اعتقادی از علوم تخصصی حوزه استفاده کند و حوزه نیز میتواند از فناوری دانشگاه و تکنولوژی روز بهره ببرد و این به مفهوم وحدت و استقلال جامعه اسلامی است که تأمین نیازهای دینی و دنیوی و نیل به توسعه و پیشرفت به آن وابسته است.
اما وحدت حوزه و دانشگاه نه تنها امری غیرممکن نیست بلکه اساسا ریشه در سنت علمی و پیشینه تاریخی در دین اسلام دارد و می تواند پیش نیاز تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تلقی شود و همانگونه که بیداری اسلامی به اعتقاد دوست و دشمن برگرفته از نظام اسلامی و نهضت و انقلاب جمهوری اسلامی ایران است، اتحاد حوزه و دانشگاه نیز میتواند الگویی مناسب در اختیار مسلمانان جهان قرار دهد.
ولی برخی مواضع و اظهارات در خصوص موانع و چالشهای وحدت حوزه و دانشگاه حکایت از تحرکات هدفمند یا غیر هدفمندی است که نوع نگرش متقابل این دو نهاد را نسبت به هم خدشه دار ساخته و موجب فاصله آنها از یکدیگر شده است. در بعد حوزوی می توان به گرفتار شدن حوزویان در مسائل نظری محض حوزوی و در موضوع دانشگاه مسئله غرق شدن در مسائلی مانند: درس، نمره، مدرک و بی توجهی آنها به اهداف سیاسی، اجتماعی و... در کشور اشاره نمود. بنابراین عمده ترین مانع و مشکل در این مسیر آنست که صاحبان اندیشه در این دو جامعه ضرورت و اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه را کمتر درک کرده اند.
در این ارتباط آیتالله مصباح یزدی برای پیوند ضعیف حوزه و دانشگاه سه دلیل اصلی تعریف نمودند که اولین نقیصه کمبود روحانی عالم و آشنا به فعالیت در محیطهای علمی دانشگاهی است که حوزه باید برای این امر چارهای جدی بیندیشد.
ایشان فرهنگ شیطانی حاکم بر فضای جهانی را عامل مهم بعدی در ارتباط ضعیف حوزه و دانشگاه می دانند و معتقدند که فرهنگ غربی با استفاده از قدرت رسانهای خود تاثیرات مخربی بر فضای دانشگاهی کشور گذاشته است و با سیاهنمایی و بدگویی از روحانیت چهره حوزه را نزد دانشجویان و دانشگاهیان مخدوش نموده است.
همچنین رییس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی مدیریت ضعیف علمی و دانشگاهی را سومین عامل ارتباط ضعیف حوزه و دانشگاه می دانند و بیان داشته اند که مدیریت علمی دانشگاهی کشور ضعفهای چشمگیر بسیاری دارد زیرا مدیران علمی کشور پاسخ مناسبی به تأکیدات امام و رهبری در زمینه ارتباط بین حوزه و دانشگاه در محیطهای دانشگاهی نداده و اهتمام جدی نسبت به دغدغههای این بزرگواران نداشتهاند. هر چند برخی از مدیران دلسوز به صورت فردی کارهای درخشانی کردهاند، اما فضای غالب مثبت نیست.
با توجه به مسائل مطروحه به طور اخص می توان گفت که دلیل محقق نشدن وحدت حوزه و دانشگاه کمبود نیروی متخصص برای کار در نهاد مقابل است. به عبارتی برای تأثیرگذاری مثمر ثمر نه به اندازه کافی افرادی را در حوزه داریم که با زبان دانشگاه به خوبی آشنا باشند و نه در دانشگاه افراد قابل توجهی برای ورود به حوزه داریم که با زبان و فرهنگ حوزه آشنایی داشته باشند البته کم کاری مسئولان حوزه و دانشگاه باعث به وجود آمدن این خلأ شده است.
علوم انسانی جایگاه اصلی علوم را در جوامع مختلف به خود اختصاص داده است، بسیاری از علوم انسانی که امروزه در دانشگاه تدریس می شود، علاوه بر وجه وارداتی و متناسب نبودن با زیست بوم ما، به روز هم نیست. این در حالی است که غرب متناسب با تلقی خود از توسعه، علوم انسانی مناسب را هم تولید کرده است و این سؤال مطرح است که آیا محتوایی که از غرب گرفته شده و در دانشگاهها اجرا میشود با جهانبینی توحیدی اسلام همسو است؟
علاوه بر آنچه ذکر شد، می توان مواردی از قبیل سیستم متفاوت آموزشی حوزه و دانشگاه، مدارک اخذ شده متفاوت، تفاوت اعتبار مدارک، و تفاوت دروس و سرفصل دروس و... اشاره نمود که به عدم وحدت دامن می زند.
ولی تا زمانی که شعار پیوند حوزه و دانشگاه فقط در سالروز شهادت استاد شهید دکتر مفتح با برپایی مراسمی سمبلیک مطرح شود و تا زمانی که حوزویان احساس کنند که تنها آنها اسلام شناس تربیت می کنند و در مسایل مهم فلسفه، عرفان و کلام و.... صاحب نظرند و متقابلا دانشگاهیان نیز احساس کنند در این رشته ها از غنای بیشتری از حوزه برخوردارند و همچنین تا زمانی که سیستم آموزشی بهتر محل مناقشه دو طرف باشد وحدت بین حوزه و دانشگاه امری محال و ناشدنی است.
بنابراین در ابتدا باید یک باور عمیق در ضرورت وحدت بین متخصصان این دوکانون برقرار گردد تا در مراحل بعد هرکدام مؤید و مکمل یکدیگر بشوند در این صورت است که می توان به این آرمان والای حضرت امام را که یکی از ارکان محوری اندیشه و خط مشی عملی ایشان محسوب می شود، جامه عمل پوشاند.
پایان پیام/
رضا باقرپور
نظر شما