خبرگزاری شبستان_رشت، مهری شیرمحمدی؛ حبس خانگی ناشی از انتشار ویروس کرونا، این روزها شامل بیشتر مردم ایران شده است بهویژه پزشکان توصیه دارند برای قطع زنجیره انتقال این ویروس تنها به حد ضرورت از منزل خارج شوید. با این حال میباید این زمانهای فراغت اجباری را -که روزها و شبهایش بهنظر طولانی میآید- به نحو شایستهای پر کرد.
بسیاری بر این باورند حالا که فرصت فراغت اجباری پیش آمده، میتوان کتابهای مورد علاقهمان را مطالعه کنیم. خبرگزاری شبستان پیشنهادهایی برای مطالعه در این روزهای خانهنشینی دارد که برخی از این کتابها بهراحتی در اینترنت قابل دانلود رایگان هستند. عمده این کتابها برگرفته از فرهنگ و تاریخ مردم گیلان است.
داستانهای مصور گیلکی و«کولی گیری پور دنگ و فنگ» «کولی گیری پور دنگ و فنگ»، پنجمین کتاب از مجموعه کتابهای داستان مصور گیلکی از مجموعه «ماجراهای گوزن» است. کتابهای مصور گوزن، به زبان گیلکی و به همت حوزه هنری گیلان چاپ شده و در این مجموعهها به موضوعات انسانی، لزوم حفظ طبیعت، آثار تاریخی و میراث فرهنگی، احترام و بزرگداشت مفاخر، پاس داشت زبان مادری، کتاب و کتابخوانی توجه شده است.
«داریوش رمضانی»- که یکی از کاریکاتوریستهای معروف گیلانی است- نوشتن این کتاب را طی ۶ماه به انجام رسانید. «کولی گیری پور دنگ و فنگ»، تلاش دارد بین طبیعت و انسان آشتی برقرار کند و لزوم حفظ منابع طبیعی را متذکر شود. در این داستان مصور، گوزن و دوستش یوسف برای کولیگیری به مرداب انزلی میروند و با صحنه عجیبی مواجه میشوند.
*آشتی با زبان گیلکی غرب گیلان با کتاب «برمسته گوران»
«برمسته گوان»، عنوان کتابی است که در بردارنده فرهنگ مثلها، کنایات و اصطلاحات گیلکی و با محوریت گویش کسمایی (فومنات) است. این کتاب – که در تیرماه سال ۱۳۹۶ منتشر شده- حاصل تلاش «فرزاد همتایی» و همکاری «سیده آمنه مرتضوی کسمایی» است و علاوه بر ذکر مثل و آوا نوشت هر تمثیل، شرح برخی از مثلها را هم ذکر کرده است.
نویسندگان، ابتدا هر ضرب المثل را ذکر و پس از نگارش معادل آواشناختی آن، ترجمه فارسی آن را نوشته و در نهایت مفهوم و مقصود هر مثل را توضیح دادهاند. از ویژگیهای جالب این اثر، ذکر اشعاری از شاعران و یا ترانه سرایان گیلکی به عنوان شاهد مثال هر اثر است.
«برمسته گوان» - که در قطع وزیری توسط انتشارات سپیدرود رشت منتشر شده است- علاوه بر واژه نامه گیلکی- فارسی، تعدادی از واژگان دخیل در گیلکی از زبانهای فرانسه و روسی را هم در بردارد. معرفی واحدهای مورد استفاده در قدیم، جدول اعداد و حساب و اوزان و… از دیگر موارد جالب توجه در این کتاب است.
نویسنده کتاب در بخشی از پیشگفتار به اهمیت جمعآوری ضربالمثلهای هر قوم اشاره کرده و مینویسد: «ضربالمثلها سرشار از نکتهسنجی و جهانبینی است و با کوتاهی خود در بردارنده اندیشه و حکمت است.»
فرزاد همتایی ضمن یادآوری پیوند مثلها با فرهنگ، تاکید دارد؛ میتوان این مثلها را از دیدگاههای مختلف تاریخی، ادبی، فلسفی، اسطوره شناختی نیز بررسی کرد.
همتایی که خود زاده و بالیده در کسماست، به خوبی توانسته ضربالمثلهای رایج در دهستان کسما را با گویش بومی همان منطقه به رشته تحریر درآورد.
*اشعار گیلکی لهجه شرق گیلان در منظومه بلند « یه شو بوشئوم روخئونه »
«محمود پاینده لنگرودی»، شاید یکی از مقدمان جمعآوری و انتشار واژگان و مثلهای گیلکی باشد. یکی از منظومه های گیلکی شادروان محمود پاینده لنگرودی « یه شو بوشئوم روخئونه » ( یک شب به رودخانه رفتم ) است که در سال ۱۳۳۸ سرود و خود آن را به فارسی برگرداند. با این حال این کتاب اجازه انتشار نداشت تا اینکه پاینده اول بار در بهار ۱۳۵۸ توانست این کتاب را به گیلکی و فارسی با هم به چاپ برساند.
این منظومه - که میتوان بهطور رایگان در اینترنت دانلود کرد- به یاد دوست همشهریاش «محمد صفری لنگرودی» چاپ شد. وی که مهندس شیمی بود، در ۱۷شهریور ۱۳۵۴ توسط ساواک اعدام شده بود و مادر محمد نیز پس از ۶ماه از این واقعه دق مرگ شد.
«فرهنگ گیل و دیلم»، دیگر اثر وزین این نویسنده شهیر گیلانی است که این اثر را نیز میتوانید رایگان در اینترنت دانلود کنید.
*به یاد شادوران عزیز طویلی و روایت «نبرد پیله داربن»
«نبرد پیله داربن» روایت داستان واری است از یک نبرد مردمی و شکست مفتضحانه قوای مسلح روسیه در روستای پیله داربن در نزدیکی پیربازار.
اگرچه این واقعه تاریخی در خاطرهها کمرنگ شده بود، ولی شادوران« عزیز طویلی» با انتشار این کتاب در سال ۱۳۷۳ خورشیدی، توانست بار دیگر رشادتهای مردم گیلان را -که با سلاحهایی نظیر تیر و کمان و تلهگذاری، قوای روس را زمینگیر کنند- تصویرسازی نماید.
این تجاوز در ۱۵ ربیع الاول سال ۱۲۲۰ قمری اتفاق افتاد. زمانی که ژنرال سیسیانف، فرمانده قوای روس، قصد کرد با ۱۲ کشتی جنگی رشت و انزلی را به تصرف خود درآورد. فرمانده این سپاه، «پالکونیک» و معروف به، سرهنگ شفت، بود. او مقاومت مردم رشت در لابهلای نیزارها را محاسبه نکرده بود و برخلاف تبریز -که به تصرف روسها درآمده و منجر به عهد نامه ترکمنچای شد- هزار سرباز روس در پیله داربن از پای درآمدند و تنها سرهنگ شفت و چند نفر از یارانش توانستند از مرداب انزلی جان سالم بدربرند.
عزیز طویلی نویسنده شهیر بندر انزلی این نبرد را در قالب یک داستان زیبا به تصویر کشیده و در لابه لای داستانش یاد میکند که تیراندازان ماهر گیلانی که اکثرا شکارچیان اهل شفت بودند، لابهلای بوتهزارها و پشت درختان به کمین روسها نشسته بودند. ایجاد تلههای انفجاری در زمین، اسبها و سربازان روسی را فلج کرده و موجی از بدنهای تکه پاره سربازان روسی را به اطراف پرتاب میکند و پای ژنرال شفت نیز به شدت آسیب میبیند.
طویلی ابهت این ژنرال روسی را اینگونه توصیف میکند: « نگاهی به پشت سر و به فریادها انداخت موهای بدنش سیخ شد… آنچه میدید یک طوفان بود … پیرمردی را دید که عمامهای به سر و پیراهن سفید و بلندی پوشیده پای برهنه در حالی که شمشیری در دست دارد پیشاپیش موجی از انسانها که در دستشان تفنگ، بیل، قمه، قداره، شمشیر، چوب و چماق بوده از سمت پیربازار هجوم میآورد.»
نبرد پیله دارن در زمان خود چنان اعتماد به نفس مردم محلی را افزایش داده بود که موجب شد خصوصیات شهدا و فرماندهان این نبرد سالهای سال به صورت اسطوره سینه به سینه نقل شود. سالها پیش از انقلاب مشروطه در گیلان و نهضت جنگ ، نبرد پیله داربن مهمترین مقاومت ملی بود. فرمانده نبرد پیله داربن« موسی منجم باشی» ، فرزند میرزا محمدرضا لنگرودی بود که این خاندان در دوره قاجار، حکمرانان محلی لنگرود و رانکوه بودند.
*روایت متفاوت از نهضت جنگل با رمان «دختر رعیت»
رمان «دختر رعیت»، یکی از شاهکارهای «محمود اعتماد زاده» معروف به «به آذین» است که بیشتر مترجم آثار «بالزاک» از زبان فرانسه میباشد. این رمان تاریخی برگرفته از حوادث جنبش جنگل در سال ۱۳۴۲ خورشیدی منتشر شده است.
این رمان با ۲ مضمون اصلی پیش میرود: نهضت جنگل و داستان زندگی صغری دختر رعیت که در خانه ی ارباب کار میکند و فریفته هوسهای آلوده پسر ارباب میشود. نویسنده به خوبی توانسته به بهانه روایت زندگی دختری به نام «صغری» کلفت خانه ارباب، شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه آن روز و سیر تحولات سیاسی آن زمان کشور بهویژه رشت و گیلان را روایت کند، زمانی که انقلاب روسیه رخ داده و جنگلی ها مشغول مبارزه اند.
رمان اینگونه آغاز می شود؛ «آسمان هنوز تاریک بود. خروسها نمیخواندند، صدائی نبود، ولی سرمای نمناک صبح زیر لحاف کهنه و دود زده راه مییافت. احمد گل در میان خواب و بیداری، کوفتگی بهار نزدیک را در تنش حس میکرد. دلش میخواست دست مهربانی میبود و بالاپوش دیگری روی او و صغری و دخترک هفت ساله اش، میانداخت».
تصویر سازی نویسنده از آب و هوای فصول مختلف رشت و گیلان، فرهنگ عامه و حتی واژگان زبان مادری به آذین، بینظیر است:« نرجس پیش مهمانهای خانم، رقص برنجکاری را نمایش میداد و میخواند:« من بجارکاری نتانم کودن، اوهوی مار! اوهوی مار! من پلاپچی ناتنم کودن، اوهوی مار! اوهوی مار!»
داستان اما از این قرار است: «احمد گل» رعیت دهاتی است که بر روی زمین ارباب کار میکند و سهمیهاش از این زحمت وافر، تنها قوت روزانه است و هر روز گرسنهتر و فقیرتر میشود. همسرش- که او نیز پیشتر در خانه ارباب کار میکرد- به رحمت خدا رفته و دو دختر به نامهای خدیجه و صغری یادگارانی برای امیر گل مانده است. اما این پروسه تلخ کلفتی در خانه ارباب برای دخترانش ادامه مییابد. خدیجه کلفت خانه اربابی در رشت است و یگانه مونس پدر، دخترش صغری است که شباهت زیادی به مادرش دارد. احمد گل دست مهربانی میجوید اما نیست و در نهایت نداری و تنگدستی او را مجبور میکند صغری را هم به خانه ارباب دیگری بفرستد.
به آذین در خلال رمان، وقایع رشت را روایت میکند. بالشویکها در روسیه پیروز شدهاند و همین امر بر تحولات جنبش جنگل تاثیر گذاشته است. حاج ابراهیم (ارباب صغری) زد و بندهایی با قشون روس برای تهیه آذوقه دارد و از این قِبل ثروتش دوچندان میشود. صغری و خانه ارباب تحت تاثیر رفت و آمدهای قشون دولتی، جنگلی، قزاق و انگلیسی است. احمد گل به جنگلیها پیوسته و پسر بزرگ حاج ابراهیم به هر طریقی در تلاش است صغری را تصاحب کند و در نهایت صغری قربانی میشود. انقلابیون جنگلی شکست میخورند و سرمایهداران نان به نرخ روز خور تغییر موضع میدهند. اینها همه، تحولاتی است که در طول رمان با هم پیش میرود.
رمان قصه دردهای مردم بینوایی است که از ترس گرسنگی و بیکسی به ظالمانی پناه میبرند که خود عامل همین ترسهایند. اما پس از آنکه رنج و زحمتشان زیادتر میشود، تنها زندهاند و اگر فرصت فکر کردن یابند، به این نتیجه میرسند که تا این قفس را که خود عامل محکمتر شدنش بودند؛ نشکنند، آزادی درکار نیست :«فعلا لازم نبود که صغری در رویاهای دور و دراز آینده فرورود و خود را فریب دهد. مهم این بود که از خانه ارباب، از این زندان که شکوفههای بهار زندگیش در آن پژمرده شده بود، بیرون برود. پرندهای که از قفس بیرون میپرد و به شادی بال و پر میگشاید، سرمست آزادی بازیافته است، نه در غم آشیان تازه. صغری بیهیچ دریغ و افسوس خانه ارباب را ترک گفت. در زندگی او فصل تازه آغاز گشت.» رمان «دختر رعیت» را میتوانید بهصورت رایگان از اینترنت دانلود کنید.
نظر شما