محمدرضا ملکثابت، مدیر سازمان اسناد و کتابخانه ملی استان یزد به خبرنگار شبستان گفت: با آغاز دهه دوم ماه محرم، نمایشگاهی از 36 سند مربوط به محرم در یزد برای بازدید در نمایشگاه دائمی موزه اسناد ملی استان به نمایش گذاشته شده است.
وی با بیان اینکه این نمایشگاه تا بیست و هفتم محرم برای بازدید عموم دایر است، اظهار داشت: این اسناد بیانگر جدیت مردم یزد در برپایی مجالس عزاداری اباعبدالله(ع) در مقاطع مختلف تاریخی به ویژه دوران خفقان طاغوت است.
ملک ثابت افزود: این اسناد حاوی نمونه دعوتنامههای مجالس عزاداری در گذشته و نیز بیانیه حضرت امام خمینی(ره) به مناسبت ماه محرم و صفر و دیگر اطلاعیهها در گرامیداشت یاد شهدای کربلا و جدیت در برپا داشتن مراسم تاسوعا و عاشورا و اربعین حسینی است.
مدیر سازمان اسناد و کتابخانه ملی یزد تصریح کرد: در این نمایشگاه نخلی که بیانگر سنت دیرینه عزاداری ابا عبدالله در یزد است تزئین و اطلاعات کافی در مورد مراسم نخلبرداری و عزاداری در یزد به دو زبان فارسی و انگلیسی جهت استفاده بازدیدکنندگان به نمایش در آمده است.
اما حکایتی از عزاداری مردم یزد که نشان می دهد هیچگاه این چراغ پر فروغ در یزد خاموش نشد
محمد علی کریمی در کتاب' در سماع سروها' آورده است: در فاصله سال های 1317 تا 1320 که روضه خوانی به دستور رضا شاه ممنوع وماموران شهربانی برای جلوگیری از برگزاری مجلس روضه به نقاط مختلف شهر اعزام شده بودند مامور وظیفه شناسی چراغ مجلس روضه خوانی حاج علی اکبر ریسمانیان را هم چنان روشن نگه داشته بود.
مرحوم حسن ابرکوهی، پاسبانی بود که از طرف شهربانی مامور زیر نظر گرفتن و جلوگیری از برگزاری مجلس روضه خوانی حاج علی اکبر ریسمانیان شده بود، مجلس روضه خوانی حاج علی اکبر که هنور نیز ادامه دارد و ده اول محرم با طلوع آفتاب آغاز می شود در آن زمان نیز مورد استقبال عموم بود و مردم یکی یکی به صورتی محرمانه ومخفی به منزل ایشان می رفتند تا در روضه شرکت کنند.
مرحوم حسن ابرکوهی، بیش از آنکه به وظیفه شغلی اش عمل کند به وظایف دینی و مذهبی خود پایبند بود و بعد از نماز صبح در مجلس روضه حاضر و پشت در ورودی مجلس کلاه پاسبانی را کنار می گذاشت و عبایی روی شانه می انداخت و وارد مجلس می شد.
وی با دیدگانی پر از اشک روی پله اول منبر می نشست و ذکر و یاد امام حسین(ع) را با گریه آغاز می کرد، ذکر امام حسین آن هم از نفس شخصی که مامور منع سخنرانی شده بود، برای مردم شنیدنی بود و بسیار اشک از دیده ها سرازیر می شد و انقلابی در مردم ایجاد می کرد.
حسن ابرکوهی، روضه اش را می خواند ودوباره کلاه پاسبانی را روی سر می گذاشت و بیرون مجلس قدم می زد و اگر رهگذری می دید به روضه دعوت می کرد و می گفت: از من نترسید تا من مامور این روضه هستم به راحتی رفت و آمد کنید.
همچنین نقل است که قرق عزاداری ها در یزد شکسته شد و عزاداری پس از تبعید رضاخان در سال 1320 در یزد آغاز و به سایر شهرهای ایران گسترش یافت.
پس از تبعید رضاخان مرحوم حاج محمد اولیاء برای عزاداری با علم هیئت کوی تل وجمعی از عزاداران به خیابان آمدند عزاداران با نوحه خوانی وسینه زنی حرکت می کردند و هر لحظه مردم به آنان ملحق می شدند وبعد از لحظاتی جمعیتی از مردم عزادار به میدان میرچخماق که در آن زمان مرکز شهر بود رسیدند هیئت های دیگری نظیر کوچه میرقطب و بعثت نیز در روزهای بعد به عزاداری پرداختند وعلم ها را از حسینیه ها بیرون آوردند.
خبر عزاداری یزدی ها به وسیله مسافران به دیگر شهرها رسید و آنان نیز عزاداری را از سر گرفتند.
پایان پیام/
نظر شما