درد فراق حاج قاسم

این روزها شاید فرصتی برای درک بهتر آن درد فراقی است که حاج قاسم را رنج می داد؛ آنجا که نوشت: خودم نمی‌روم و نمی‌میرم، در حالیکه در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز له‌له می‌زنم و به درد «چه کنم» دچار شده‌ام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته است.

به گزارش خبرگزاری شبستان از کرمان، این روزها حال و هوای دلمان ابری و چشمان مان بارانی است؛ بیش از سه هفته در فراق علمدار انقلاب می سوزیم و می سازیم و برای تسلی دلمان به هر گوشه و کناری که یادی، نامی، خاطره ای، سخنی و خلاصه هر چه که به او مرتبط باشد؛ پناه می بریم تا شاید برای دقایقی آرام شویم اما دیری نمی پاید که حسرت روزهایی که بود و قدرش را ندانستیم باز دلهامان را حزن آلود می کند.



امشب در میان عکس ها و نوشته هایی که یاد حاج قاسم را تداعی می کند؛ دلنوشته او برای شهید علی خوش لفظ، راوی کتاب وقتی مهتاب گم شد؛ رسیدم.


بیش از دو سال از آن دلنوشته ای که وقتی آن را نگاشت، علی خوش لفظ در قید حیات بود؛ می گذرد...آن روزها شاید به دقت الان دلنوشته آن سپهبد عاشق را نخواندیم و این روزها فرصتی برای درک بهتر آن درد فراقی است که حاج قاسم را رنج می داد؛ آنگونه که از سخنانش بر می آید:

بسمه تعالی
عزیز برادرم علی عزیز...


همه شهداء و حقایق آن دوران را در چهره‌ی تو دیدم. یک بار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زده‌ای که صدها نفر از آن‌ها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آن‌ها را تشییع می‌کنم و رویم نمی‌شود در تشییع آن‌ها شرکت کنم.


ده روز قبل بهترین آنها را -مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمی‌روم و نمی‌میرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز له‌له می‌زنم و به درد «چه کنم» دچار شده‌ام.


امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخم‌هایم پاشاندی. تنهای تنهایم. عکست را بر روی جلد بوسیدم، ای شهیدِ آماده رفتن و دوست ندیده‌ام که بهترین دوستت را در کنارم از دست دادی.



امیدوارم سربلند و زنده باشی تا مردم ایران در زمین همانند دب اکبر در آسمان نشانی خدا را از تو بگیرند و به تماشایت بنشینند».

برادر جامانده‌ات
 قاسم سلیمانی
۹۶/۱/۳۰

کد خبر 885338

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha