بحران معنوی جهان در تفکر مدرن کاپیتالیستی

طمع و خودخواهی در تفکر مدرن اقتصادی، تحت عنوان کاپیتالیسم بازارهای مالی جهان را به سوی بی‌اخلاقی سوق داده که پدیدآورنده بحران معنوی در جهان است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، بسیاری از خردمندان، فلاسفه و دین‌شناسان در طول تاریخ به ما یادآور شده‌اند که همواره دو نیرو در یک جامعه تأثیرگذار هستند که شامل نیروهای مادی و معنوی است و اگر هر یک از این دو نیرو مورد غفلت و فراموشی و بی‌توجهی قرار بگیرند تأثیر بسزایی در فروپاشی جامعه خواهد داشت.
حذف یکی از نیروهای مادی و یا معنوی در یک جامعه ناگزیر آن جامعه را از انسجام و هماهنگی خارج می‌کند و جدایی‌ها و اختلافات با نیروی فزاینده و بسیار فوق‌العاده‌ای خود را نشان می‌دهند.
به گفته تحلیلگران، هدف اقتصاد برآورده کردن نیازهای اولیه انسان و همچنین وسیله‌ای برای ایجاد، حفظ و پرورش روابط انسان‌ها و حفظ جامعه و جهان برای نسل‌های آینده است.
آنچه امروز در جهان در حال رخ دادن است به هم خوردن هارمونی و میان نیروهای مادی و معنوی در جامعه است. ما شاهد یک ناهماهنگی و عدم انسجام در جهان هستیم که عامل کمرنگ شدن نیروی معنوی در جوامع است و تنها بیداری دوباره روح و معنویت انسانی می‌تواند ما را از این بحران نجات دهد.
ثروت مادی تنها با اتکا به ثروت‌های معنوی، مذهبی و اخلاقی می‌تواند دست به دست و سینه به سینه منتقل شود، بنابراین اگر روح معنوی جوامع خفته باشد ثروت‌های مادی نیز خود به خود از بین خواهند رفت و آنچه که امروز در جهان شاهد آن هستیم اتفاق خواهد افتاد.
درست از زمان سقوط بخش‌های اقتصادی، بانکداری و مالی ، مقاله‌ها، گزارش‌ها و کتاب‌های زیادی در این باب نوشته شدند که چگونه این فجایع اتفاق افتاده و چه اشتباهی رخ داده که چنین شرایطی پیش آمده است.
اما همه این تحلیل‌ها اصولا در مورد بحران‌های اقتصادی بوده و راه‌حل‌های اقتصادی صرف برای آنها پیش‌بینی شده است اما همان‌طور که به وضوح شاهد هستیم هر چقدر ابزارهای مالی بیشتری به کار گرفته شده‌اند این بحران‌ها عمیق‌تر شده است.
آنهایی که دارای سرشتی معنوی‌تر هستند به اتفاق موافق نقش یکی از مهم‌ترین عوامل حیاتی و کلیدی در این بحران‌ها هستند که همان ریاکاری مملو از طمع است.
ما انسان‌ها گاهی در جایگاه خود فراموش می‌کنیم که صداقت و نداشتن حرص و طمع جزو مسایل اخلاقی و معنوی هستند که در همه بخش‌های زندگی انسان از جمله در تجارت، اقتصاد، رسانه، دولت و غیره نقش پررنگ و بسیار مهمی را ایفا می‌کنند.
جهان کاپیتالیستی نئولیبرال تحریک شده با طماعی و ولع خارج از کنترل است و این همان جهانی است که امروزه غرب آن را برای انسان‌ها بنا نهاده است. شاید زمان آن فرا رسیده تا با درک اینکه بازارهای مالی صرفا یک حوزه اقصتادی نیستند بلکه عامل رشد روح و معنویت انسانی هستند ارزش‌های خود را دوباره تعریف کنیم.
امروزه منفعت‌طلبی و نگرانی‌های اقتصادی به یکی از منابع مهمی تبدیل شده‌اند که تصمیم‌های روزانه انسان‌ها در بازارهای مالی بر اساس آنها اتخاذ می‌شود، تصمیم‌هایی که هرگز دارای ابعاد معنوی، اخلاقی و دینی نیستند و متأسفانه هر تصمیمی که گرفته می‌شود بر همه جهانیان تأثیر می‌گذارد.
شاد زیستن آرزوی همه ما انسان‌ها است اما چشم‌ها بینایی خود را برای دیدن آنچه واقعا زندگی را شاد می‌کند از دست داده است. ریشه شادی رفتار مبتنی بر مذهب و معنویت است و بنابراین باور سنتی مبتنی بر پرورش و تربیت اخلاقی برای آرمان، لذت بردن از زندگی ضروری است.
ما موظف هستیم بدانیم که مشکلات اقتصادی‌مان کاملا مرتبط با مشکلات معنوی و روحی ما هستند.
علاوه بر این عدالت اقتصادی- اجتماعی، صلح و آرامش و نظم و هارمونی تنها وقتی می‌توانند بر جهان حاکم شوند که ارتباط تنگاتنگی میان جنبه‌های مادی و معنوی زندگی ایجاد شود.
اولین قدم لازم در سفر اکتشاف خود این است که برای برآورده کردن منابع دیگران و نه صرفا منافع خود زندگی کنیم.
آنچه امروزه در کشورهای غربی جریان دارد منفعت‌طلبی صرف و طمع اقتصادی است که در حال غرق کردن جهان در باتلاق فساد کاپیتالیستی است.
دولتمردان غربی این اصل را که همه انسان‌ها در این جهان در برابر یکدیگر مسئول هستند را کاملا به دست فراموشی سپرده‌اند و نمی‌خواهند برای به وجود آوردن شرایطی کار کنند که تضمین‌کننده منافع همه گروه‌ها و اشخاص در جامعه و جهان باشد.
آدام اسمیت، پدر اقتصاد مدرن و یکی از بزرگ‌ترین و مشهورترین فلاسفه اخلاق‌گرا در سال 1759 میلادی یعنی 16 سال قبل از ارایه نظریه مشهور ثروت ملت‌ها نظریه گرایش‌های اخلاقی در اقتصاد را مطرح کرد که به بررسی سرشت و طبیعت منفعت‌طلب انسان و از سوی دیگر توانایی انسان برای غلبه بر این حس و اتخاذ تصمیم‌های اخلاقی مبتنی بر دوری از خودخواهی می‌پرداخت.
اسمیت در ثروت ملت‌ها تمرکز اولیه خود را بر روی تحلیل‌های اقتصادی گذاشته بود اما پس از آن بحث را به سوی نقش دولت‌ها و عدالت اجتماعی گسترش داد.
امروزه آنچه از نظریه‌های اسمیت باقی مانده است تنها دفاع او از بازارهای آزاد است در حالی که همه دیدگاه او درباره لزوم پیشی گرفتن وظایف اخلاقی و اجتماعی بر منافع مالی و اقتصادی را به دست فراموشی سپرده‌اند.
بنا بر گزارش کامان دریمز ، آدام اسمیت هرگز به یک جامعه کاپیتالیستی و یا اقتصاد کاپیتالیستی در درون یک جامعه اعتقادی نداشت بلکه همواره بر لزوم تشکیل جامعه‌ای تأکید داشت که اخلاقیات غیر بازاری و غیر کاپیتالیستی بر آن حکمفرما باشد.
تعریف اقتصادی اسمیت که غربی‌ها تنها به بازار آزاد آن اشاره دارند اخلاق به معنای اجرای عدالت و نوعی حمایت مالی دولت از منافع اقتصادی تک‌تک اعضای جامعه است، آنچه که امروز در جوامع غربی کاملا به دست فراموشی سپرده شده است.
پایان پیام/
 

کد خبر 86398

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha