به گزارش خبرگزاری شبستان؛ هنوز هم نام سوریه برایش تداعی کننده عشق و ارادت بزرگ مردی است که محبتش را در دل حبس کرده و نگاهش را تنها به تمثال شهید و پوتین و لباسش که در خانه آویخته دوخته است، گرچه جای شهید را نمی گیرد ولی برای درد دل کردن و گم نشدن راه پدر در نزد سه فرزندش کافی است.
شهید ذورقی در راه آل الله(علیه السلام) جانفشانی کرد و همسرش زینب وار مسیری را تداعی می کند که زینت دهنده قیام امام زمان(عج الله تعالی) باشد و با این اعتقاد کمر همت را در برابر تمامی مشکلات زندگی بسته و با صلابتی تمام به جلو پیش میرود.
مفهوم عاشورا را باید امروز در نگاه خانواده شهدای مدافع حرم جستجو کرد، سری به دریای ایثار، صبوری و شکوه استقامت در چله پیروزی انقلاب اسلامی زدیم، هوا گرچه سرد بود ولی گرمای حرف های عاشقانه همسر شهید ذورقی انسان را در بینش و جهان بینی شهدا ذوب می کند.
«اشرف کشانی»، همسر هشتمین شهید مدافع حرم استان گلستان ما را با یاد شهید مدافع حرم به معراج معرفت می برد، شاید دعاهای همسر برای رسیدن به اخلاص، تقوا و شهادت امروز باعث شد که لوح زرینی در صفحه گلزار شهدای مدافع حرم استان گلستان به نام ذورقی حک شود.
وی میگوید: شهید افشین ذورقی بحری، به ابومحسن معروف بود، متولد سال 61 است و در روستای سیاه تلو گرگان در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.
هشتمین شهید مدافع حرم استان گلستان که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حال خدمت بود به شکل داوطلبانه در سال 94 همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برای دفاع از حریم اهل بیت(علیهم السلام) به سوریه اعزام شد و پس از 36 روز و در 23 اسفند ماه سال 94 در سن 33 سالگی به شهادت می رسد.
شهید ذورقی دارای سه فرزند به نامهای محسن و محمداحسان و ابومحسن است، محسن کلاس دهم و محمد احسان کلاس سوم ابتدایی را میگذراند و ابومحسن که پنج ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمده چهار سال سن دارد.
این همسر شهید مدافع حرم در مورد شهادت همسرش میگوید: شبی که به شهادت رسید چند ساعت قبل شهادت با من تماس گرفتند و گفتند خبر خوشی دارند لحظهای فکر کردم حتما میخواهند به ایران برگردد که وی بیان کرد منطقه ای که در آنجا قرار داشته از دست داعش خارج شده است و گفتند مکانی که الآن هستند چند دقیقه پیش در محاصره دشمن بود.
کشانی بیان کرد: آن شب پس از من با محسن و محمداحسان صحبت کرده و توصیه هایی به فرزندانش داشت و سپس شهید ذورقی بیان کرد که عجله دارد و تلفن را قطع کرد، همیشه پس از صحبت با بچهها حتماً با من خداحافظی میکرد اما این بار با من صحبتی نکرد به همین دلیل پس از قطع تلفن دلهره عجیبی به سراغ من آمد و تماس های زیادی هم برای برقراری تماس دوباره انجام دادم ولی موفقیت آمیز نبود.
در همان شب خبر شهادت هفتمین شهید مدافع حرم از صدا و سیمای اعلام شد و ناخودآگاه این ذهنیت بر من حاکم شد که نکند هشتمین شهید مدافع حرم همسر من باشد و چند روزی دل نگران بودم تا اینکه در روز میلاد امام جواد (علیه السلام) خبر شهادت همسرم به من رسید.
شهید ذورقی در روز وفات حضرت زینب(سلام الله علیها) به خاک سپرده شد و شام غریبانش با حضرت زینب(سلام الله علیها)مقارن بود و غم همسرم مرا به یاد حضرت زینب(سلام الله علیها) و شهدای کربلای می اندازد.
کشانی از دغدغه شهید ذورقی برای حجاب و عفاف میگوید و یادآور میشود؛ هسرم وقتی برای مأموریت به زاهدان میرفت پارچه چادری مشکی خریداری میکرد و همیشه در ولادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به دختر نونهال سه ساله تا 17 ساله چادر مشکی هدیه میداد، من چادر را میدوختم و به اتفاق هم به دختران نوجوان و جوان هدیه میکردیم.
وی ادامه میدهد؛ نکته جالب این است که بعد از شهادت همسرم، حرکت اهدای چادر را فراموش کردم اما شاید باورتان نشود طی چهار سال اخیر در روز ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها) بدون آنکه برنامهریزی داشته باشم به دختران جوان چادر هدیه میدهم، و در یک مورد دختر جوانی که بدترین حجاب و پوشش را داشت در منزل شهید ذورقی چادر هدیه گرفت و به لطف خداوند مسیر زندگیاش کاملاً تغییر کرد.
همسر هشتمین شهید مدافع حرم گلستان بر این نکته تأکید میکند که حرف با عمل انسان باید یکسان باشد و ابراز میکند؛ اگر کسی حجاب برتر چادر را انتخاب کرده در کنار این پوشش باید عفاف هم داشته باشد.
کشانی به جنگ نرم دشمن اشاره میکند و میگوید؛ امروز دشمن از طریق فضای مجازی به صورت قطرهچکانی وارد حریم خصوصی فرزندانمان شده و ذهن و روح و روان آنها را تصرف کرده و متأسفانه زندگی برخی از خانوادههای مذهبی ما به خاطر استفاده نادرست از این فضا از هم پاشیده است.
وی یادآور میشود؛ زندگی بدون «افشین» خیلی هم راحت نیست و برخی اوقات برای عمل به خواستهها و دغدغههای سه فرزندم سختی زیادی را متحمل میشوم، چند روز گذشته که در یک روز بارانی مجبور شدم در کنار رسیدگی به فرزندم ابومحسن که بیمار بود به کارهای دیگر هم رسیدگی کنم زیر لب میگفتم «افشین! اگر تو بودی هیچ وقت نمیگذاشتی اینقدر اذیت شوم.»
همسر هشتمین شهید مدافع حرم گلستان تأکید میکند؛ با سختی زندگیام را میگذرانم، متأسفانه فضای فرهنگی جامعه طوری شده که تفریحات ما تنها به درون منزل خلاصه شده، یکی از روزهای ماه محرم فرزندانم را به پارک شهر بردم اما فضای پارک آنقدر نامناسب بود که مجبور شدیم آنجا را ترک کنیم، آیا در سینما، فیلمی اکران میشود که مناسب سن کودکان و نوجوانان باشد، بنده مخالف شادی و موسیقی نیستم اما معتقدم برخی اصول باید رعایت شود.
کشانی با طرح این سؤال که آیا در شهر گرگان مکان تفریحی و فرهنگی وجود دارد که کودکان با آرامش و بدون نگرانی در آن مکان حاضر شوند، میافزاید؛ متأسفانه هر مکان تفریحی که به اتفاق فرزندانم رفتم گلهمند بودند و از من خواستند آن مکان را ترک کنیم.
نظر شما