حکایاتی از اصحاب و مجالس روضه خوانی در «قصه های روضه»

کتاب «قصه های روضه» در بردارنده داستان های کوتاه مذهبی و خاطراتی خواندنی از عالمان و بزرگان درباره مجالس روضه خوانی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، کتاب «قصه های روضه» نوشته «بیژن شهرامی» مشتمل بر 152 صفحه با ویراستاری «زهرا صنوبری» برای دومین بار از سوی انتشارات به نشر منتشر شده است. این کتاب  دربردارنده حکایاتی از اصحاب و مجالس روضه خوانی است که شامل سه بخش با عناوین «خدای تعالی و حضرات مومنین»، «عالمان دینی» و «شهدا، پیرغلامان، هنرمندان و ...» است.

 

کتاب« قصه های روضه» بر مبنای تحقیقات میدانی نوشته شده است . نویسنده برای نگارش این کتاب از منابع دست اول و مهمی همچون لهوف، دانشنامه جهان اسلام،نفس المهموم، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشیعه،کامل الزیارت،المستدرک علی الصحیحین، مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل،دلائل الامامه و قصص و خواطر من اخلاقیات علما الدین استفاده شده است.

 

از بیژن شهرامی کتابهایی همچون او چراغ خانه است، مثل نارنج، پنجره ای رو به آسمان، مرد چراغ به دست، آموزگار عشق، در خانه علما، سفیر صبح، ستاره ای بر زمین، آیینه بهشت نما، ادب آداب دارد، دو قدم مانده به صبح، یک شمع روشن کنید،ضیافت عشق، مدرسه پریزاد، خانه بوی گل گرفت و حدیث منتظران آفتاب را نوشته و روانه بازار کتاب کرده است.

 

در داستانی با عنوان « امیر بدنام » می خوانیم: مشغول خواندن کتابی درباره افغانستان هستم که اسمی توجهم را جلب می کند: امیر عبدالرحمن بدنام!

کنجکاو می شوم که ببینم مردم افغانستان به دلیل ارتکاب کدام عمل مجرمانه به او لقب بدنام را داده اند که در پاورقی کتاب توضیح لازم را می بینم: دشمنی با شیعه و مخالفت سرسختانه با روضه خوانی و برپایی گرامیداشت اهل بیت پیامبر اکرم (ص).

 

در داستانی با نام «باغ لاله» در کتاب «قصه های روضه» آمده است:دختر خردسال نگران و ناراحت دست مادربزرگش را می گیرد و می گوید: عزیز بیا آقا جون داره گریه می کنه!

مادربزرگ می خندد و می گوید: نوه گلم ناراحت نباش ،بابابزرگ داره شعر می خونه!

دختر کوچولو چیزی از حرفهای مادربزرگ را نمی فهمد اما وقتی بزرگ تر می شود، می فهمد پدربزرگش بر اثر خواندن و نوشتن زیاد نابینا می شود و پس از ممد جستن از حضرات معصومین (ع)،خواب حضرت فاطمه (س) را می بیند که به او سفارش می کند برای شفا یافتن چشمانش شعری درباره فرزندش امام مجتبی (ع) بگوید:

از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد

آن طشت را زخون جگر باغ لاله کرد...

 

 در داستانی با عنوان «علت نگاه نکردن» می خوانیم: آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی هر وقت صحبت می کند ، سرش را پایین می اندازد و این نمی تواند بی دلیل باشد. به همین خاطر جلسه که تمام می شود ،خدمتش می رسد و جویای ماجرا می شود. آقا تبسمی شیرین می کند و می فرماید: برای اینکه اگه کسی دید صحبت های من به دردش نمی خوره و خواست بلند شه و بره ، یه وقت از من خجالن نکشه.

 

گفتنی است، کتاب «قصه های روضه» نوشته «بیژن شهرامی» مشتمل بر 152 صفحه در قطع رقعی در شمارگان 2000 نسخه با قیمت 18000تومان برای دومین بار از سوی انتشارات به نشر( انتشارات آستان قدس رضوی) چاپ و روانه بازار کتاب شده است.  

 

کد خبر 845929

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha