خبرگزاری شبستان _ فاروج؛ چهل منزل از عاشورا گذشت و این درد بی نهایت، جغرافیا ندارد. همه رنگ و نژاد و زبانی را می توان در مسیر رسیدن به خیابان بهشت روی زمین دید، خیلی ها هم اگر پایشان به آنجا نرسیده اما دلشان خیلی زودتر از پیاده های راه، پا در مسیر گذاشته است و از درک تنفس هوای این قطعه رضوان خاطره بازی می کند.
آنها که به قافله نرسیدند امروز خیلی بیقرارترند و دلشان اسیر در و دیوار دلتنگی است، یکی خودش را به پابوس سلطان طوس رسانده، آن دیگری دخیل التماسش را به امامزاده جعفر و محمد(ع) بسته است.
اربعین باشد و خیابانی که دو عشق آن را بهم گره داده و تو نباشی که هروله کنان به این سو و آن سو بدوی، شاید، البته شاید دقیقه ای قرار بگیری، هوا را برای نفس کشیدن کم می آورند آنهایی که فقط یک اربعین در آن هوا نفس کشیده اند.
یاد صدای پای جابر در سکوت کائنات که می افتند؛ دلشان می لرزد، زلزله خاطره اشک های جابر همه را هوایی کرده و کالبد، حکم قفسی را دارد که پرنده از آن رهایی نمی تواند. چشم ها در این مسیر بینا می شود و تازه می توان عاشورا را دید و فاصله عاشورا تا اربعین را فقط می توان اینجا، در این خیابان قرار گرفت.
اینجا همه زبان و دین ها در یک کلمه، مشترک می شوند و آنهم قاموس فرهنگ و نام حسین(ع) است. حسین(ع) ترجمان همه زیبایی هاست و «ما رایت الا جمیلا» را اینجا می توان به عمق دل اینجا دریافت. اصلا نفس کشیدن در این هوا، همه را آرام و مهربان می کند، اربعین کلاس درس دیگری است که حسین(ع) و عباس(ع) برکُرسی آن نشسته اند و به لبخندی دل و دین می برند و همه را شایسته شاگرد اولی در کلاسشان می کنند.
اربعین، فرصتی است برای کاویدن درون و رسیدن به معرفتی که مقدمه راهیابی به حقیقت زندگی است. مهم نیست که امروز در کجای این کره خاکی عزادار اربعین باشیم چراکه جغرافیای کربلا، مرز ندارد.
یاحسین(ع)
نظر شما