خبرگزاری شبستان // خراسان جنوبی
برخی از اندیشمندان اهل سنت جریان غدیر ونصب امیرالمومنین به خلافت بعد از پیامبراسلام را به گونه ای خلاف واقعیت جلوه می دهند و دور از واقعیت نگری است که ما در این مقال ابتدا اصل بحث آنان و سپس نظر اندیشمندان شیعه را همراه با نقد کلام مزبور می آوریم.
برخی از اهل سنت نسبت به جریان غدیر اعتقاد دارند که حضرت علی (ع) برای جمع آوری زکات به یمن رفته بودند برخی از صحابه تعدادی از اموال زکات را استفاده کردند و حتی از شترهای بیت المال هم برداشته بودند. حضرت علی (ع) به آنها سخت گیری کرد. لباس های قیمتی را از تن آنها در آورد و آنها را از شترها پیاده کرد و فرمود شما حق استفاده از بیت المال را ندارید. این سخت گیری بر صحابه گران آمد. پیش پیامبر (ص) اظهار ناراحتی کردند. پیامبر چون دیدند تعدادی از مردم از حضرت علی(ع) رنجیده هستند و بغض و کینه آن حضرت را در سینه دارند آمدند در غدیر خم جمعیت را جمع کردند و گفتند: مردم از علی ناراحت نباشید، علی آدم بدی نیست، سخت گیری علی به خاطر مسائل دینی است.1
تاملی بر این ادعا: سر منشا این شبهه از آقای ابن کثیر است و هدف حدیث غدیر است. در رابطه با مسافرت حضرت علی (ع) به یمن سخن زیاد است که چند بار و برای چه اموری به یمن رفته بودند. آنچه در تاریخ آمده این است که آن حضرت 3 بار به یمن رفتند.
1- اولین دفعه حضرت علی(ع) به دستور پیامبر( ص) برای فتح یمن عازم قبیله همدان شدند که قبلا خالد بن ولید با تعدادی از لشکر اسلام به آنجا رفت. 6 ماه مردم را به اسلام دعوت کرد ولی مردم از او نپذیرفتند ولی پس از آمدن حضرت علی (ع) مردم فوج فوج مسلمان شدند. حضرت علی (ع) خبر اسلام آوردن مردم قبیله همدان را به پیامبر (ص) نوشتند. پیامبر اکرم (ص) سه بار برای مردم همدان دعا کردند و از آن به بعد هم مردم همدان از دوستداران حضرت علی (ع)و شیعیان آن حضرت هستند.
البته در اینجا شکایت هایی از حضرت علی (ع) شد و خبر به پیامبر رسید، ایشان غضبناک شدند و نسبت به شاکیان اعتراض کردند بطوری که خود ابن کثیر دمشقی سلفی می گوید: روایت صحیح است که بریده برای سعایت حضرت علی(ع) ،از طرف خالد بن ولید به مدینه آمد که داستان آن طولانی است تا جایی که می گوید 4 نفر از صحابه بریده را دیدند و این چهار نفر هم پیمان شدند و بریده را تحریک کردند و گفتند برو پیش پیامبر و از علی بد گویی کن تا علی را از چشم پیامبر بیندازی بریده می گوید: من آمدم خواستم بروم خدمت پیامبر، دیدم پیامبر حرف های ما را شنید از درون اتاق بیرون آمد در حالی که غضبناک بود فرمود: از جان علی چه می خواهید؟ علی از من است و من از علی. علی ولی تمام مومنین بعد از من است. (علی منی و انا منه و هو ولی کل مومن بعدی)2
ضمنا حاکم نیشابوری نسبت به حدیث فوق می گوید این حدیث صحیح است و شرایط صحیح مسلم را دارد ولی مسلم و بخاری این را نقل نکردند. این سفر علی (ع) به یمن ارتباطی با حجة الوداع ندارد. تقریبا اواخر سال 9 هجری و اوایل 10 هجری بوده آن هم قبل از ایام حج.
2- سفر دوم علی (ع) به یمن، قبیله مذحج بوده. در این مرحله درگیری شدیدی شده و تعدادی از مردم کشته شدند و عده ای اسلام را پذیرفتند و خبر به پیامبر (ص) رسید. در آن قضیه تعداد انبوهی غنائم جنگی نصیب لشکر اسلام شد و به مدینه منتقل شد از این سفر هیچ گونه شکایتی گزارش نشده است.
3- سومین سفر همان سفر مشهور است که ابن کثیر آورد، یک معجونی درست کرده و نتیجه گرفته که این سفر با مساله غدیر ارتباط دارد در حالی که این سفر قبل از مراسم حجة الوداع بوده که حضرت علی(ع) برای قضاوت و جمع آوری زکات به یمن رفته بودند. آن هم منطقه نجزان. در منطقه نجزان بود که نامه رسول خدا را دریافت کردند که یا علی من عازم حج هستم تو هم از آنجا بیا به مکه.
حضرت علی (ع) قبل از رسیدن به مکه شنیدند که پیامبر هم از طرف مدینه به مکه می آیند، یک نفر نایب معین کردند که از این اموال زکات که می آوردند حفاظت کند سپس با عجله آمدند و قبل از ورود پیامبر به مکه با ایشان ملاقات و دیدار کردند. اینجا بود که پیامبر به حضرت علی (ع) فرمودند: علی جان به چه چیز احرام بستی حضرت علی (ع) عرض کردند به آن نیتی که رسول خدا (ص) احرام بستند. بعد از آن حضرت علی (ع) برگشتند دیدند یارانشان از بیت المال استفاده کردند، آن حضرت با آنها سخت گیری کرده و فرمودند: چرا از این بیت المال استفاده کردید؟ این خلاف شرع است و تمام اموالی که در دست مردم بود از آنها گرفتند.
این باعث نگرانی و ناراحتی بعضی از یاران آن حضرت شده و به محض رسیدن به پیامبر از حضرت علی (ع) گلایه و شکایت کردند. در همانجا توسط پیامبر خطبه ای ایراد شد. جالب اینجاست که از این خطبه یکی دو سطر بیشتر بدست نیامده که مفصل ترین آن را ابن کثیر در کامل ج2 ص301 آورده و گفته است که «این لشکر به پیامبر از دست حضرت علی شکایت کردند و پیامبر ایستادند و خطبه را خواندند و فرمودند: ای مردم از علی شکایت نکنید، به خدا علی در مسائل دینی خیلی سخت گیر است»3
این خطبه قبل از اعمال حج و ورود به مکه بوده است. بعد از این جریان حدود هفت خطبه توسط پیامبر در موضوعات مختلف خوانده شده تا اینکه آمده اند در روز 18 ذی الحجه در منطقه غدیر و آن خطبه مفصل را بیا ن فرمودند. متاسفانه عده ای عمدا و یا از روی غفلت این ها را با هم مخلوط کرده و خواسته اند حدیث غدیر را از ارزش بیندازند.
نقد کلام اندیشمندان اهل سنت:
این نقد را در 2 مرحله به بحث می گذاریم 1- نقد جریان یمن 2- نقد ارتباط یمن به غدیر و اینکه واژه مولا در کلام پیامبر اسلام به معنای دوست آمده یا به معنای مولی و سرپرست
1- یمن در شرق یا شمال شرقی مکه قرار دارد، مدینه در غرب مکه یا شمال غربی مکه است در روز13 و 14 ذی الحجه که پیامبر خواستند به طرف مدینه حرکت کنند، مردم یمن در مکه از پیامبر خداحافظی کرده و رفتند به سمت یمن، یعنی در غدیر خم یک نفر از اهل یمن وجود نداشت، بنابر این هنگام قرائت خطبه غدیر فردی از یمن در آنجا وجود نداشت تا اینکه پیامبر خطبه به این مهمی را به خاطر کدورت ناچیزی که آن هم طبق قوانین اسلام بوده است قرائت نمایند.
2- لازم است معنای مولا را از دیدگاه علمای اهل سنت بدانیم تا نقد مطالب فوق به درستی آشکار شود. خوب است بدانیم بنیان گزاران ادبیات عرب چه کسانی هستند و در رابطه با کلمه مولی چه گفته اند.
بزرگان و بنیانگزاران ادبیات عرب در نزد اهل تسنن عبارتند از:
1- ابو اسحاق زجاج متوفی 311 هجری
2- فرالله ابوزکریا یحی بن زیاد متوفی 207 هجری
3- ابوعبیده لغوی متوفی 210 هجری
این افراد معتقدند مولی به معنای اولی است و اما دلیل این سخن: فخر رازی در ذیل سوره حدید آیه 15 می گوید: "هی" در آیه شریفه برمی گردد به آتش جهنم ... و بعد سخنی از کلبی در تایید مطلب می آورد و می گوید ( و هو قول الزجاج و الفرا و ابی عبیده لغوی).4
جالب تر اینکه در صحیح بخاری در تفسیر سوره حدید نقل می کند: مولی کم یعنی اولی بکم (ج6ص57)
همچنین ابن حجر عسقلانی که از علمای برجسته اهل تسنن است متوفی 852 هجری در کتاب فتح الباری در شرح صحیح بخاری ج4ص482 در ذیل عبارت بخاری (مولاکم یعنی اولی بکم) اسم 2 تن از بنیان گزاران ادبیات عرب فرّا و ابوعبیده را می برد که می گویند این کلمه مولا به معنی اولی آمده است و همچنین تفاسیر زیادی از اهل سنت که در این مقال نام آنها نمی گنجد.
در این مورد علامه امینی تعبیر زیبایی دارد علامه می فرمایند: من این آقایانی که در حدیث غدیر شبهه می کنند و بحث اهل لغت را پیش می کشند را مذمت نمی کنم که بی پروا می گویند چطور مولا به معنای اولی نیامده اینها اصلا از فن ادبیات عرب خیلی دور هستند اینها اصلا از قواعد عربی خبر ندارند، عرب هستند ولی از قواعد ادبیات عرب نمی دانند، از فخر رازی گرفته تا ایجی و ...اینها کجا آمدند سخن عرب را صحیح و سالم یاد بگیرند. 5
3- مطلب دیگری که در این مورد بررسی می کنیم این است که می گوییم اصلا به حدیث غدیر استدلال نمی کنیم به من کنت مولاه فهذا علی مولاه کاری نداریم و البته روی سخن ما با آن کلامی است که اندیشمندان اهل سنت می گویند: چرا پیامبر با عبارتی واضح تر و صریح که غیر قابل تغییر باشد مطلب را اعلان نکردند.
بنا به گفته علمای اهل تسنن پیامبر در غدیر فرمودند: (من کنت ولیّه فعلی ولیّه). این روایت بنا به اعتراف آنها صحیح است و سندهای معتبری دارد که به بعضی از اهّم آنها اشاره می شود: سنن ابن ماجه (از صحاح سته) ج1ص43 نقل می کند از براء بن عازب که پیامبر بعد از تعهدی که از مردم گرفتند و آنها گفتند قالو بلی فرمودند: این علی ولی کسی هست که من مولای او هستم.
این ولی قطعا جانشینی را می رساند چرا که از قول ابوبکر و عمر مشابه همین جمله به معنای جانشین نقل شده، صحیح مسلم ج 5 ص 152 ابوبکر گفت: انا ولیّ رسول الله ... من ولی (جانشین و خلیفه) پیغمبر هستم و عمر می گوید من ولی پیامبر هستم و ولی ابوبکر. خود عمر زمانی که از دنیا می رفت گفت: اگر سالم مولای ابو حذیفه زنده بود من او را ولی شما قرار می دادم.
ناصرالدین البانی که در حال حاضر از او به عنوان بخاری زمان یاد می گنند کتابی دارد حدود 18 جلد که روایات ضعیف را بررسی کرده و کتاب 8 جلدی دارد در احادیث صحیح. در ذیل این حدیث در بررسی کتاب سنن ابن ماجه جلد اول ص 43 می گوید: روایت صحیح است.
در مسند بزاز ج4 ص41 از سعد بن ابی وقاص نقل شده رسول خدا فرمود: من کنت ولیه فان علی ولیه. هر کس من ولی او بودم علی هم ولی اوست. هیثمی از بزرگان و استوانه های علمی اهل تسنن در کتاب مجمع الزوائد ج 9 ص107 می گوید: این روایت صحیح است.
نسائی در کتاب خصائص امیرالمومنین علی (ع) ص93 از پیامبر نقل می کند: من کنت ولیه فهذا ولیه. حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک آورده: این حدیث صحیح است بر اساس شرط شیخین (بخاری و مسلم) ج3ص118
حال این سوال مطرح می شود که چطور می شود خلفای اهل سنت از ولایت و سرپرستی واژه مولا را بکار می برند اما وقتی پیامبر اسلام واژه مولی را برای ولایت علی بکار می برد می گویند پیامبر سخن خود را صریح بیان نکرده اند.
4- بر فرض که اهل یمن در جریان غدیر حضور می داشتند امّا در غدیر سخنانی پیامبر فرمودند که هیچ ربطی به اختلاف آن گروه اندک با حضرت علی (ع) ندارد و انسانی که دور از تعصبات باشد به نتیجه ای غیر از آنچه این اندیشمندان که افراد معدودی هستند خواهد رسید و ما در این قسمت از نقد کلام مزبور، مویداتی از خطبه پیامبر در غدیر را می آوریم تا خواننده خود قضاوتی آگاهانه داشته باشد.
1/4- رسول خدا درابتدای سخن خود می فرماید " الست اولی بکم من انفسکم" آیا من سزاوارتر به شما از خودتان نیستم همه پاسخ دادند که خدا و رسولش آگاه تراست. بعد از آن رسول خدا فرمود: خداوند مولی و صاحب اختیار من است و من نیز مولی و صاحب اختیار مومنان هستم و آنگاه این جمله را فرمودند: "من کنت مولی فهذا علی مولی" حال باید پرسیده شود از اینکه پیامبر اسلام ولایت حضرت علی را در کنار ولایت خود و خداوند قرار می دهد آیا معنای دوستی استفاده می شود و یا اینکه معنای دیگری غیر از دوستی دارد یعنی همان ولایتی که خدا و رسولش بر مردم دارند حضرت علی نیز همان ولایت را دارد.
اگر بگویید معنای مولی در خدا و رسولش یک معنا دارد و در حضرت علی معنای دیگری باید گفته شود که رسول خدا یکی از بلیغ ترین افرادی است که به زبان عربی سخن گفته است چطور پیامبر معنایی غیر از معنای نخست آورده در حالی که هیچ قرینه ای بر کلام خود ذکر ننموده است
ابن جوزی در کتاب (تذکره الخواص ص25) بعد از آنکه ده معنا برای مولی برمی شمرد و معنای اولی را معنای دهم ذکر می کند می گوید مراد از کلمه مولی در حدیث غدیر همان اطاعت مخصوص است که به معنای اولویت و ولایت است. معنی حدیث اینچنین می شود که هرکس من اولی بر او از خودش هستم پس علی هم بر او اولی است و ما نیز بررسی دقیقی نسبت به معنای مولی در صفحه قبل ارائه دادیم.
2/4- رسول خدا بعد از بیان حدیث غدیرمی فرمایند: "الا فلیبلغ الشاهد الغائب الی یوم القیامه"
حاظران به غائبان اطلاع دهند. آیا با این گونه تاکید باز هم گمان می رود که منظور دوستی علی است در حالی که دوستی با علی برای هر فردی ظاهر و روشن است.
به گفته بعضی از افرادی که با چشم حقیقت بین به غدیر نگاه نمی کنند و جریان غدیر را به مسافرت علی به یمن پیوند می دهند و آن هم به خاطر نارضایتی افرادی سودجو که در مقابل دیانت علی ناراحت شدند آیا این سوال مطرح نمی شود که اگر پیامبر می خواست بین آنها با علی آشتی برقرارنماید چرا اوّلا: جمعیت انبوه را نگه دارد توصیه و تاکید نماید افرادی که رفته اند برگردند و افرادی که هنوز نرسیده اند برسند بلکه می توانست همه افرادی از علی ناراضی بودند جمع کند و به قول شما سفارش دوستی علی را با آنها بکند.
ثانیا: اگر مراد آشتی و دوستی آنها با علی مطرح بود چرا پیامبر می فرماید حاضران به غائبین این واقعه را تا روز قیامت برسانند پس معلوم می شود جریان بسیار بالاتر از این مسئله ساختگی و مضحک است.
3/4- فهم حاضران در جریان غدیر کاملا این دروغ ساختگی را بر ملا می سازد. از جمله اشعار حسان بن ثابت است که در همان روز و همان جا بلافاصله پس از خطبه رسول خدا (ص) برخاست و پس از کسب اجازه از رسول خدا اشعاری سرود
فقال له قم یاعلی واننی رضتک من بعدی اماما و هادیا
فمن کنت مولاه فهذاولیه فکونوا له اتباع صدق موالیا
" پیامبر فرمودند یا علی برخیز خوشنودم که تو بعد از من امام و پیشوا باشی پس هر که من مولای او هستم این علی مولی اوست ای مردم فرمان بردار و پیرو راستین او باشید".
حال با توجه به اینکه حسا بن ثابت این اشعار را در محضر رسول خدا (ص) سرود آیا پیامبری که برای مبارزه با انحراف و کج فکری ها مبعوث شده نباید به او می گفت: ای حسان این برداشت تو که علی بعد از من پیشوا است نادرست است بلکه من فقط این خطبه را جهت دوستی با علی گفتم نه چیز دیگری که لابد به زعم این اندیشمندان پیامبر نیز اشتباه نموده است!!! اما می بینیم که نه تنها پیامبر به حسان اعتراض نکرد بلکه او را تاکید و تشویق نمودند و برای وی دعا نمودند و فرمودند: ای حسان تا زمانی که با زبانت ما را یاری می نمایی روح القدس یاریت نماید.
مشابه این اشعار اشعار قیس بن سعد عباده است که در غدیر خم سرود
و علی امامنا و امام لسوانا به اتی التنزیل
یوم قال النبی من کنت مولاه فهذا مولاه خطب جلیل
4/4.احمد بن محمد طبری در کتاب مناقب علی بن ابی طالب می گوید: در نتیجه امر پیامبر، مردم به بیعت با او شتافتند و گفتند شنیدیم امر خدا و پیامبرش را به دل و به زبان و به جمیع جوارح و اعضا خود فرمانبرداریم سپس خود را با دست های گشاده برای مصافحه و بیعت برای رسول خدا (ص)و علی (ع) افکندند و اول کسی که دست بیعت به رسول خدا داد ابوبکر و عمر و طلحه و زبیر بودند و سپس باقی مهاجرین و سایر مردم بر حسب طبقات و مراتبشان تا اینکه نماز ظهر و عصر در یکوقت بجا آورده شد و همچنین نماز مغرب و عشا در یک زمان انجام گرفت و تا سه روز پیوسته امر دست دادن خلق و بیعت آنها ادامه داشت و رسول خدا پس از بیعت هر دسته و گروهی می فرمود (الحمد لله الذی فضلنا علی جمیع العالمین)
مولوی (ولی الله لکهندی) در مرآت المومنین در ذکر داستان غدیر به این مضمون نگاشته است: سپس عمر آنجناب را ملاقات نمود و به او گفت: گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب صبح و شام نمودی در حالی که مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی.
4/5- در تفاسیر فراوانی از عالمان شیعه و سنی درباره شان نزول آیه "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا" آمده که این آیه مربوط به واقعه غدیر است.
حال این سوال مطرح است که این چه امر خطیر و مهمی بود که با ابلاغ پیامبر در آن روز خداوند دین خود را کامل نمود آیا هیچ انسان عاقلی می پذیرد که فقط دوستی علی (ع) است یا نه اینکه حکایت از امر مهم تری دارد که همان ولایت حضرت و امامت ایشان باشد چون قبلا از طرف خداوند آیاتی نازل شده بود که مومنان دوستان یکدیگرند (المومنون و المومنات بعضهم اولیائ بعض) توبه 71
پس معلوم می شود که این آیه ربطی به دوستی تنها ندارد بلکه دوستی که در قالب ولایت پذیری حضرت علی باشد را بیان می کند.
اما اگر با دیدی واقع بینانه و دور از تعصبات به مسئله ولایت و جانشینی بعد از پیامبر مراجعه کنیم برای هر انسان عاقلی سوالاتی مطرح می شود که جواب آن فقط در ولایت حضرت علی (ع) بعد از رسول خدا نهفته است که تعدادی از سوالات را مطرح می کنیم.
1- از مجموعه پژوهش های تاریخی و دینی بدست می آید که پیامبر بزرگ الهی دارای وصی و اوصیاء بوده اند و حال آیا عظیم ترین پیامبر الهی حضرت محمد (ص) از این قانون استثنا شده است و او بدون تعیین هیچ وصی یا اوصیایی زندگی را بدرود گفته است؟
2- پیامبر اکرم(ص) که حتی برای مسافرت های چند روزه کسی را جایگزین خود در مدینه می گذاشته آیا چنین پیامبر دوراندیشی برای سرنوشت مسلملنان هیچ تدبیری نیندیشید و میلیون ها مسلمان را پس از مرگ خویش بدون تعیین سرنوشت رها کرد؟
و دهها سوال دیگر ...
منابع:
1- مجله ندای اسلام، کتاب خلافت و انتخاب نوشته عبدالرحمن سلیمی و کتاب علی از دیدگاه اهل سنت نوشته عبدالرحمن سربازی و ...
2-«ابن کثیر دمشقی ، مسند احمد ج1 ص 149 سنن ابن ماجه ج2 ص 310 - مستدرک علی الصحیحین ج3 ص 110
3-( این جریان در حدود 20 مدرک و سند از ناحیه اهل تسنن دارد که بعضی از آنها عبارتند از : سیره ابن هشام ج4 ص1021 ، تاریخ طبری ج2 ص402 ، مجمع الزوائد هیثمی ج9 ص 129 ، مستدرک حاکم نیشابوری ج3 ص 135 که بر صحیح السند بودن آن تاکید دارد ، مسند احمد ج3 ص89 ، استیعاب ابن عبد البر ج4 ص1857 ، البدایه و النهایه ابن کثیر ج5 ص 122 ، تاریخ اسلام ذهبی ج3 ص631 ، سیره نبوی ابن کثیر ج4 ص415 ، تاریخ ابن کثیر ج7 ص345 ، تاریخ الخلفا سیوطی ص118 و ...)
4-تفسیر فخر راضی ج29 ص198 دارالکتب العلمیه بیروت »
5-الغدیر ج 1ص357
پایان پیام/
تهیه و تنظیم با همکاری :حوزه پاسخگویی به شبهات نهاد رهبری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند
نظر شما