فرمانده  «عشایر»

عباس خیلی از آنها شناخت نداشت، دورادور اسمی از آن‌ها شنیده بود اما خواسته یا ناخواسته قرار شد در میانشان خدمت کند. میدان جنگ را ترجیح می‌داد اما شاید نمی‌دانست که این‌جا هم، میدان جنگ است...

خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی: عباس خیلی از آنها شناخت نداشت، دورادور اسمی از آن‌ها شنیده بود اما خواسته یا ناخواسته قرار شد در میانشان خدمت کند. میدان جنگ را ترجیح می‌داد اما شاید نمی‌دانست که این‌جا هم، میدان جنگ است. کار را که شروع کرد انگار راهش را پیدا کرد و از جان و دل برای عشایر مایه گذاشت، طوری که بعدها در بین آن‌ها به «آقای فرمانده» مشهور شد.

 

بعد از گذشت مدتی، آنقدر با عشایر خو گرفته بود که آن‌ها را به اسم کوچک صدا می‌کرد و هم‌سفره‌شان می‌شد. وظیفه تاسیس پایگاه‌های بسیج و آموزش‌های نظامی را به عهده داشت اما از حمل آب، آرد، سوخت و حتی برگزاری مراسم‌ تشییع شهدای عشایر دریغ نداشت.

 

حضور یکدست عشایر با لباس متحدالشکل در مانور آزادی قدس شریف که سال 1363 در بیرجند برگزار شد، مهر تاییدی بر مدیریت قوی عباس شعیبی بود که تعجب فرماندهان آن زمان را به دنبال داشت. خدمت صادقانه «آقای فرمانده» به مرزنشینان موجب شد که عشایر نهبندان و سربیشه در تشییع پیکر مطهر این شهید والامقام در بیرجند و بعد در زادگاهش روستای گسک، سنگ تمام بگذارند.

 

بعدها حوزه مقاومت بسیج درح شهرستان سربیشه به نام این شهید مزین شد تا برای همیشه نامش همچون خدماتش زنده و جاوید بماند.

 

نفوذ کلام

سردار «علی قاسمی» یکی از دوستان شهید که در حال حاضر فرماندهی سپاه انصارالرضا علیه السلام خراسان جنوبی را عهده دار است، در گفتگو با خبرنگار شبستان گفت: زمستان سال 1361 بود. عباس تازه وارد مجموعه بسیج شده بوده که در آموزش برای اولین بار او را دیدم. اوایل مدتی را در حوزه مقاومت بسیج روستاهای «گسک، آسیابان و سرچاه تازیان» و زمان کوتاهی را هم در واحد عملیات سپاه بیرجند سپری کرد.

 

«صفرعلی رضایی» بنیان‌گذار بسیج عشایر شهرستان بیرجند بود که 9 ماه این مسئولیت را برعهده داشت و بعد از اعزام او به جبهه، مسئولیت بسیج عشایر به شعیبی واگذار شد.

 

عباس مسئول بسیج عشایر شهرستان بیرجند و همزمان فرمانده گردان عشایر بود و مناطق نهبندان، سربیشه و درمیان را پوشش می داد. این مسئولیت موجب شد که بیشتر وقتش را در مناطق عشایرنشین نهبندان و سربیشه سپری کند.

 

سردار شهید شعیبی در جمع عشایر

 

در همان سال‌ها بود که عباس پایگاه‌های بسیج عشایری روستاهای «دغال، گرم تمام ده، طبسین» را در نهبندان راه اندازی کرد. صبح شنبه تجهیزات مورد نیاز از جمله سلاح، سیبل، مهمات، بنزین و ... را آماده می‌کرد و همراه یک نفر دیگر راهی مناطق عشایری می‌شد. هر جا پایگاه بسیجی راه اندازی می‌کرد، همان‌جا کلاس‌های آموزشی را برگزار می‌کرد و بعد هم میدان تیر برپا و در آخر رزم‌های شبانه و یا مانورهای مختلف برنامه‌اش بود.

 

همراه یک مربی، کارهای پشتیبانی و برنامه‌های فرهنگی و آموزشی را در کنار فرماندهی به خوبی انجام می‌داد. بعدها عباس فرمانده حوزه درح و فرمانده گردان عشایر هم شد.

 

عباس سه مقطع خدمتی مختلف در «بسیج روستایی، عشایر و جبهه» داشت. برای تشکیل، سازماندهی و اداره پایگاه‌های بسیج گسک، حوزه قهستان (آسیابان قدیم)، سرچاه تازیان، اسدیه، تخته‌جان، و تشکیل پایگاه‌های بسیج اهل‌سنت در روستاهای نوغاب و هندوالان خدمات زیادی انجام داد.

 

هر چند تحصیلات ابتدایی داشت اما مدیریت بسیار خوب، بیان فصیح و روانش باعث شده بود که در بسیج عشایر بدرخشد. تلاش زیادی برای ایجاد وحدت در حوزه سربیشه و نهبندان داشت که این موضوع محبوبیت ویژه شعیبی در بین عشایر را به دنبال داشت.

 

بسیاری از عشایر با نفوذ کلام عباس، عازم جبهه‌ها می‌شدند. در جمع‌آوری کمک‌های مادی از عشایر مناطق مختلف به ویژه گوسفند برای مناطق جنگی، بسیار موفق بود.

 

بارها و بارها در تماس تلفنی با بیرجند درخواست خودرو برای حمل گوسفندهای اهدایی عشایر به جبهه را مطرح می‌کرد. بخش درح شهرستان سربیشه در جمع‌آوری کمک‌های مردمی سرآمد بود. گاهی باقری مسئول ستاد پشتیبانی با خودرو به این مناطق عشایری می‌رفت و گوسفندها را جمع آوری و برای مناطق عملیاتی می‌فرستاد.

 

فعالیت‌های چشم‌گیر شعیبی باعث ایجاد امنیت در بخش شرقی بیرجند آن زمان (نواحی مرزی) شده بود. در چند نوبت که به عنوان مسئول بسیج شهرستان بیرجند برای سرکشی به مناطق عشایری رفتم، عباس را در میدان تیری که برای آموزش عشایر برپا کرده بود، دیدم. شوق خدمت به اسلام و انقلاب با خدمت‌رسانی به عشایر در وجودش تبلور یافته بود.

در عملیات خیبر مجروح شد. با تعدادی از رزمندگان به عیادتش رفتیم. اصرار داشت که هفته بعد به منطقه برگردد به او تاکید کردم که بماند و استراحت کند تا به طور کامل بهبود یابد و بعد به کار عشایری خود ادامه بدهد. پاسخ داد: «پشت جبهه دیگر برایم صفایی» ندارد.

 

مانور آزادی قدس

قرار بود مانور آزادی قدس اواخر سال 1363 در بیرجند برگزار شود. بسیج با چهار لشکر بزرگ می‌خواست در این مانور شرکت کند یکی از آنها، لشکر عشایر بود.

 

بیش از هزار نفر از عشایر نقاط مختلف استان، با سازماندهی شعیبی برای شرکت در این مانور به بیرجند آمدند و سالن تختی و اداره آموزش و پرورش بیرجند برای اسکان آن‌ها پیش‌ بینی شد.

 

از سه راه اسدی تا میدان امام خمینی (ره) بیرجند تا چشم کار می کرد بسیجیان عشایر با لباس های محلی‌شان در این مانور حضور داشتند.

 

هنر عباس در جذب عشایر باعث شده بود که این جمعیت از نقاط مختلف استان با وانت، تویوتای 1600، مینی‌بوس، اتوبوس و حتی سه نفر بر تَرک موتور خود را به بیرجند برسانند. بعدها از همین عشایر غیور، تعداد زیادی راهی جبهه شدند.

 

بزرگ‌ترین کاروان کمک عشایر به جبهه

حسین دهمرده یکی از عشایر روستای چاه دغال شهرستان نهبندان هم در گفتگو با خبرنگار شبستان گفت: وقتی عباس شعیبی به میان عشایر آمد، ما را از جنگ تحمیلی و وضعیت جبهه‌ها آگاه کرد. از دغدغه‌هایی که بر جان و دلش از ناراحتی مردم استان‌های جنوب و غرب چنگ می زد، می‌گفت و تاکید داشت اجازه نمی‌دهیم یک وجب از خاک وطن به دست بیگانه بیفتد.

 

آموزش‌های نظامی و رزم‌های شبانه برای عشایر را شروع و هم‌زمان پایگاه بسیج «چاه دهمرده (دغال)» را راه اندازی کرد. صحبت‌های آقای شعیبی باعث شد که در همان سال، بزرگ‌ترین کاروان کمک عشایری به جبهه (یک خاور پر از گوسفند) از این منطقه راهی غرب و جنوب شود. همان سال، به عنوان پایگاه بسیج نمونه انتخاب شد و بسیجیان این پایگاه تشویق شدند.

 

کمک‌های عشایر بی‌نظیر بود؛ یکی از آن‌ها فقط هشت راس گوسفند داشت، یک بز را برای هدیه به جبهه، آورد و با اصرار فراوان موفق شد نظر مثبت آقای فرمانده را جلب کند اما چند روزی نگذشت که شهید شعیبی با کمک‌های غیرنقدی دیگر، این هدیه را جبران کرد.

 

سن و سالش به سی سال هم نمی‌رسید اما عشایر به چشم یک فرمانده و استاد به او نگاه می‌کردند، حرف او برای همه حجت بود و در قلب عشایر جا داشت. از او درس گرفتند و خیلی محکم پای ارزش‌های انقلاب و اسلام ایستادند و از ولایت دفاع کردند.

 

یک‌بار همراه با عشایر منطقه نهبندان با بیش از 10 ماشین برای شرکت در مانور آزادی قدس راهی بیرجند شدیم. شب را در مکانی برای استراحت مستقر و صبح زود، راهی خیابان جمهوری اسلامی شدیم. جمعیت بسیار زیادی از عشایر با فرماندهی عباس شعیبی در این مراسم، شرکت کرده بودند.

 

 

سازماندهی عشایر

شیرعلی پریزن یکی از عشایر چاهشند شهرستان نهبندان هم درباره شهید شعیبی می گوید: آموزش‌هایی که عباس شعیبی در مدت حضورش در نهبندان به عشایر داد، هنوز بعد از گذشت 32 سال کاربردی و مفید است.

 

برای رزمایشی 70 نفر از عشایر چاهشند بسیج شده بودند و در دو رزم شبانه‌ای که با حضور عشایر دیگر مناطق برگزار شد، حضور فعالی داشتند. آقای شعیبی تیراندازی، بازرسی خودرو، کمین و محاصره دشمن و ... را در این رزم‌های شبانه، به عشایر آموخت.

 

اولین بار که «صفرعلی رضایی» به عنوان فرمانده بسیج عشایر به این منطقه آمد حدود 40 نفر جذب بسیج شدند اما با آمدن عباس شعیبی 40 نفر دیگر هم به این جمع پیوستند.

 

شعیبی در جذب و اعزام نیرو به جبهه و جمع‌آوری کمک‌های مردمی بسیار موفق بود. تاکید داشت که وقتی امام خمینی(ره) دستور تشکیل بسیج 20 میلیونی را داده است، عشایر بخشی مهم و موثر در این ارتش میلیونی محسوب می‌شوند که باید سازماندهی شوند.

 

آن زمان، عشایر در چادر زندگی می‌کردند و عباس شعیبی هرچند فرمانده بود اما در جمع‌شان حضور می یافت و از غذای ساده محلی آن‌ها می‌خورد.

 

قول شفاعت

علی دوستی دوست و همرزم شهید در عملیات کربلای ۲ به خبرنگار شبستان گفت: یک شب به عملیات کربلای 2 باقیمانده بود. دعای توسل با شرکت حداکثری گردان‌ها و بعد هم با تعارف «حنا» به رزمندگان، مراسم خداحافظی و طلب حلالیت برگزار شد.

 

آخرین وداع عباس و تکان خوردن شانه‌هایش بر اثر شدت گریه در آغوشم را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم. حال و هوایش دنیایی نبود به همین دلیل از او قول گرفتم اگر شهید شد، مرا شفاعت کند.

 

چند ساعتی به عملیات کربلای 2 باقی مانده بود. همه چیز فراهم و مسئولیت‌ها مشخص شده بود. عمليات از دو محور طرح ريزي شده بود که محور راست شامل ارتفاعات گردكوه (معروف به شهيد صدر)، تخته سنگي، تپه شهدا و تپه سرخ بود و محور چپ شامل ارتفاعات 2519، واراس و يال هاي آن، تپه تخم مرغي، شيارانه، و دو يال ارتفاع مسكران می‌شد.

 

سخت‌ترین بخش عملیات که تصرف قله 2519 بود به گردان تحت فرماندهی الهیار جابری سپرده شد که شعیبی فرمانده گروهان کمیل این گردان بود. موفقیت در این بخش عملیات در واقع تسلط بر دشمن و پیروزی بود.

 

10 شهریور 1365 عملیات کربلای 2 با رمز «یا اباعبدا...الحسین(ع)» آغاز شد. در سنگر فرماندهی بودم که خبر شهادت «الهیار جابری» به ما رسید. محمود کاوه هم در حالی‌که دستش مجروح و در سنگر فرماندهی مشغول فعالیت و هدایت نیروها بود با خبر شنیدن شهادت جابری، تعدادی از نیروها را انتخاب و به سمت خط مقدم حرکت کرد. پیکر مطهر جابری در ارتفاعات 2519 و در تیررس دشمن بود. شرایط برای برگرداندن پیکر الهیار به عقب فراهم نبود. در دومین روز عملیات بود که خبر شهادت عباس شعیبی و محمود کاوه نیز به ما رسید.

 

 

14 روز تا برگشت عباس به خانه

علی قاسمی فرمانده سپاه انصارالرضا(ع) خراسان جنوبی و دوست شهید درخصوص نحوه شهادت شهید شعیبی اینگونه می گوید: عباس در عملیات کربلای2 به شهادت رسید. پیکر مطهرش در تیررس دشمن بود و امکان انتقال به پشت خط به راحتی میسر نبود. رزمندگان ایرانی باید ابتدا به دشمن مسلط می‌شدند و آنها را عقب می‌راندند تا بعد بتواند، پیکر شهدا را عقب بیاورند. کوچک‌ترین اشتباه در انتقال پیکر مطهر یک شهید، موجب شهادت چند نفر دیگر می‌شد.

 

الهیار جابری هم به شهادت رسیده بود و خبر به گوش محمود کاوه رسید. کاوه از ناحیه دست مجروح شده بود اما دیگر تاب و تحمل نشستن نداشت، برخاست و راهی خط مقدم شد، قصد کرده بود تا جایی که امکان دارد دشمن را عقب براند و پیکر مطهر شهدا را با خود به عقب منتقل کند.

 

محل عملیات کربلای 2 در ارتفاعات 2519؛ منطقه ای پر از برف بود. برگرداندن اجساد مطهر شهدا سهل و آسان نبود اما بعد از دو هفته پیکر عباس به عقب منتقل و 27 شهریور، تشییع باشکوهی با حضور عشایر قدرشناس و مردم و همرزمان شهید در بیرجند برگزار شد.

 

حجت الاسلام والمسلمین سیدعلیرضا عبادی (نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی) که در آن زمان مسئول عقیدتی سیاسی پادگان آموزشی 04 بیرجند را برعهده داشتند، بر پیکر مطهر شهید نماز اقامه کردند و پیکر مطهرش طبق وصیتش در زادگاهش، روستای «گسک» به خاک سپرده شد.

 

 

 

 

 

 

 

کد خبر 827935

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha