خبرگزاری شبستان: این مقاله در پی اثبات واقعه غدیر نیست. بلکه آنچه در این نوشتار میآید، تامّلی در آیات و روایات غدیر است. قرنهاست که دانشمندانی چون علامه امینی (ره) درباره اصل حادثه غدیر، کتاب نوشتهاند؛ وجود موارد و شواهدی مانند ذکر نام صد و ده تن از صحابی راوی حدیث غدیر [1]، تالیف اثری مانند « عبقات الانوار» از میرحامد حسین، که به گفته عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی کتابی در اسلام و ادیان دیگر مانند آن در باب وصایت نوشته نشده است [2]، نام بردن شهید قاضی نور الله شوشتری در کتاب «احقاق الحق» از علمای بزرگ اهل سنت مانند:(سیوطى، جزرى، جلال الدین نیشابورى، ترکمانى و ذهبى) به عنوان راویان حدیث غدیر و اذعان آنها بر متواتر بودن حدیث غدیر [3]، حجت را بر همگان تمام کرده است.
آنجا که شخص حضرت علی (ع) به غدیر احتجاج میکند [4] و آن هنگام که زهرای مرضیه (س) با غدیر حجت را بر همگان تمام شده میداند. [5] دیگر چه جای سخن گفتن از این است که آیا غدیری رخ داده است یا نه؟
صدور حدیث غدیر از نظر شیعه و اهل سنت قطعی است
اما شگفتا از کسانی که میگویند چگونه با این تواتر عظیم غدیر انکار شد؟ مگر نه آن است که خود پیامبران انکار شدند؟ [6] مگر نه آن است که معجزات الهی سِحر پنداشته شد؟ [7] مگر نه آن است که سیدالشهدایی که از جانب حضرت پیامبر (ص)، سرور جوانان بهشت لقب گرفته بود، [8] به مسلخ فرستاده و برای راس نورانیش جایزه گذاشته شد. [9]
گرچه اهل سنت آنچنان که شیعیان میگویند، دلالت حدیث غدیر را بر منصوص بودن امامت امیر المومنین (ع) نپذیرفتهاند، اما صدور حدیث غدیر در نگاه همه بزرگان شیعه و بسیاری از اندیشمندان اهل سنت ماجرایی قطعی است. [10]
غدیر در ثقل اکبر« قرآن»
«یأَیُّهَا الرّسولُ بَلِّغ مَا أُنزلَ إِلیکَ مِن رَبّکَ و إِن لَم تَفعَل فَما بَلّغتَ رِسالَتَهُ واللّهُ یَعصِمُکَ مِنالنّاسِ إِنّ اللّهَ لاَیَهدِی القَومَ الکفِرینَ» «اى پیغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد (به خلق) برسان که اگر نرسانى تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکردهاى، و خدا تو را از (شر ) مردمان محفوظ خواهد داشت، (و دل قوى دار که) خدا کافران را (به هیچ راه موفقیتى) راهنمایى نخواهد کرد»[11]
پس از آخرین حج حضرت پیامبر (ص) ایشان مامور به ابلاغ امامت امیر المومنین (ع) به مردم شدند، پیامبر از نصب امامت حضرت علی(ع) از جانب خدا مطلع بودند، اما برای ابلاغ آن به مردم نگرانیهایی وجود داشت تا آن زمان که آیه تبلیغ در محلی به نام غدیر خم، نازل شد. بکار رفتن لقب «رسول» در این آیه، خود اشارهاى است به علت حکم، یعنى وجوب تبلیغى که بوسیله همین آیه به رسول اللَّه (ص) گوشزد شده است، و مىفهماند که رسول، جز انجام رسالت و رسانیدن پیام کارى ندارد، و کسى که زیر بار رسالت رفته است البته به لوازم آن نیز، که همان تبلیغ و رسانیدن است، قیام مىکند. [12]
خداوند به رسول خود میفرماید: که وظیفه تو ابلاغ است
به کار بردن کلمه «بلّغ» در این آیه نیز اشارت خاصی دارد. در این آیه شریفه و یازده آیه دیگر صحبت از ابلاغ پیام الهی آمده است. [13] در همه این موارد خداوند به رسول خود به صراحت و یا اشاره میفرماید: که وظیفه تو ابلاغ است هر چند آنها نپذیرند، با دقت در معنای آیات، روشن میشود، همه موارد ابلاغ پیام که در قرآن آمده است، گویی با نوعی عدم پذیرش از طرف عدهای همراه است. نمونه ای از این آیات عبارتند از :«... فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِالْعِباد» (آل عمران/20) «وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبینُ» (مائده/92) «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ الْمُبینُ» (نحل/82) پیام خلافت امیرالمومنین (ع) از سوی خدا بر پیامبر نازل شده بود و ایشان هم مترصد فرصتی مناسب بودند تا آن را به مردم ابلاغ کنند و چه زمانی بهتر از زمانی که مسلمانان جهت انجام مناسک حج از سراسر بلاد اسلامی جمع شده باشند و پس از آن هر کدام پس از مراجعت به منزله پیکی باشند که جریان غدیر را به اهالی سرزمین خویش بازگو کنند.
«و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» اگر نرسانى تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکردهاى
در مورد این بخش از آیه دو احتمال وجود دارد: الف- تهدید پیامبر به اینکه اگر این پیام را به مردم ابلاغ نکنی، اصلا گویا رسالت پیامبری خدا را انجام ندادهای. ب- این آیه تهدید نیست، بلکه حاکی از این است که ابلاغ این پیام به اندازه کل رسالت اهمیت دارد. احتمال اول مردود است؛ زیرا خداوند در قرآن میفرماید: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» «خدواند میداند رسالتش را در نزد چه کسی قرار دهد» و در آیه تطهیر (احزاب/33) هر گونه گناه را از دامان اهل بیت میزداید. در نتیجه این قسمت از آیه، بیانگر اهمیت عظیم ابلاغ این پیام است. [14]
«والله یعصمک من الناس» پیامبر نگران چه چیزی بود؟
به راستی پیامبر خدا نگران چه چیزی میتواند باشد؟ تا خداوند به او دلداری دهد که من تو را حفظ میکنم؟ اشتباه است اگر گمان کنیم پیامبر از نثار جان خویش در راه ابلاغ وحی الهی، واهمه داشته است؛ پیامبر در طول حیات خود در جنگهای بسیاری شرکت مینماید و خطرات بسیاری را به جان میخرد. او از دادن جان خود در راه خدا بیمی ندارد. در پاسخ به این پرسش به دو روایت اشاره می شود: 1. عیاشى در تفسیر خود- با واسطههایى- از ابن عباس و جابر بن عبد اللَّه، روایت کرده است که: خداوند پیامبر را مأمور کرده بود که على را به خلافت، نصب کند. لکن بیم داشت که بگویند: پسر عموى خود را برگزیده و او را مورد انتقاد قرار دهند. [15] 2. قال أبو جعفر و أبو عبد اللَّه (علیهما السلام): «إن اللَّه تعالى لما أوحى الى النبی (ص) أن یستخلف علیاً کان یخاف أن یشق ذلک على جماعة من أصحابه، فأنزل اللَّه تعالى هذه الآیة تشجیعاً له على القیام بما أمره بادائه» [16] «زمانی که خداوند به پیامبرش جانشینی علی را وحی کرد، پیامبر میترسید که پذیرش این امر بر گروهی از اصحاب دشوار باشد؛ پس خداوند این آیه را نازل کرد (آیه تبلیغ) تا او را در انجام کاری که امر کرده بود؛ شهامت بخشد» با توجه به معنی دو حدیث فوق کاملا روشن است که: 1. نگرانی پیامبر عدم پذیرش ولایت حضرت علی (ع) بوده است. 2. ممکن بود مردم گمان کنند خلافت امری موروثی است و پیامبر میخواهد آن را برای پسر عموی خود به ارث گذارد. به حتم این تصور سبب انحرافی عمیق در مسیر امامت مسلمین میگشت. در این حالت بود که آیه تبلیغ؛ نگرانیهای پیامبر را بر طرف نمود.
هدایت به شرط پذیرش ولایت محقق می شود
کفر در قرآن گاهی به معنای انکار به کار رفته است. [17] در پایان آیه به عنوان یک تهدید و مجازات، به آنان که این رسالت مخصوص را انکار کنند و در برابر آن از روى لجاجت کفر بورزند، مى فرماید: «خداوند کافران لجوج را هدایت نمىکند» [18]
بقای دین ، عامل یاس دشمنان
«...الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» [19] یاس کفار حتما باید به خاطر علتى بوده باشد که عقل، اعتبار صحیح آن را تنها عامل ناامیدى کفار بداند، و آن این است که خداى سبحان براى این دین کسى را نصب کند، که قائم مقام رسول خدا (ص) باشد. تا زمانی که امر دین قائم به شخص معینى باشد، دشمنان آن مىتوانند این آرزو را در سر بپرورانند که با از بین رفتن آن شخص، دین هم از بین برود؛ اما هنگامی که قیام به حاملى شخصى، مبدل به قیام به حاملى نوعى شد، آن دین به حد کمال مىرسد، و از حالت حدوث به حالت بقاء متحول گشته، نعمت این دین تمام مىشود [20] در عبارت «فلاتخشوهم واخشون» نهى، ارشادى است، نه مولوى، و معنای آن این است که دیگر جایى براى ترسیدن شما باقى نمانده است؛ زیرا با نومیدى کفار آن خطر که قبلا از آن مىترسیدید، بر طرف شد- شما مسلمانان از امروز از ناحیه کفار ایمن خواهید بود، دیگر جا ندارد که از آنان بر دین خود بترسید، پس از آنان مترسید و از من بترسید. [21]
«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی »
کلمه «اکمال» و کلمه «اتمام» معنایى نزدیک به هم دارند، راغب مىگوید: کمال هر چیزى عبارت است از اینکه غرض از آن چیز حاصل بشود و در معناى کلمه «تمام» گفته: تمام بودن هر چیز منتهى شدن آن به حدى است که دیگر احتیاج به چیزى خارج از خود نباشد، به خلاف ناقص که محتاج به چیزى خارج از ذات خودش است تا او را تمام کند. پس حاصل معناى آیه مورد بحث این شد: امروز- که همان روزى است که کفار از دین شما مایوس شدند- مجموع معارف دینی اى که به شما نازل کردیم را با حکم ولایت کامل کردیم، و نعمت خود را که همان نعمت ولایت یعنى اداره امور دین و تدبیر الهى آن است بر شما تمام نمودیم، چون این تدبیر تا قبل از امروز با ولایت خدا و رسول صورت مىگرفت، و معلوم است که ولایت خدا و رسول تا روزى مىتواند ادامه داشته باشد که رسول در قید حیات باشد، و وحى خدا همچنان بر وى نازل شود، و اما بعد از در گذشت رسول و انقطاع وحى دیگر رسولى در بین مردم نیست تا از دین خدا حمایت نموده و دشمنان را از آن دفع کند، پس بر خدا واجب است که براى ادامه تدبیر خود، کسى را نصب کند، و آن کس همان ولى امر بعد از رسول است. من اسلام را بدان جهت که دینى از ادیان توحید است براى شما پسندیدم، در این دین غیر از خدا کسى پرستیده نمىشود، و با در نظر گرفتن اینکه طاعت همان عبادت است، قهرا غیر از او کسى اطاعت نمىشود. [22]
غدیر در ثقل اصغر(روایات)
روایات متعددی در عظمت روز غدیر و اعمالی که شایسته است در آن انجام شود، وجود دارد که به عنوان نمونه به دو مورد اشاره میشود: 1. امام صادق علیه السلام این روز را بزرگترین عید برای مسلمانان معرفی کردند. [24] 2. حضرت رضا علیه السلام فرمود: «هنگامى که روز قیامت برپا شود، چهار روز را زینت میدهند، همان طور که عروس را آرایش میکنند» گفته شد: این چهار روز کدام ایام هستند؟ فرمود: «روز عید قربان، روز فطر، روز جمعه، و روز غدیر اما روز غدیر در بین اضحى و فطر و روز جمعه مانند ماه در بین ستارگان است، و آن روزیست که ابراهیم علیه السلام از آتش نجات پیدا کرد و براى شکرگزارى آن روز را روزه گرفت» روز عید غدیر همان روزیست که خداوند دین را کامل گردانید و حضرت رسول (صلى اللَّه علیه و آله) على (علیه السلام) را بعنوان خلافت و حکومت براى مردم برگزید، و فضیلت و وصایت او را آشکار کرد، و آن روز را روزه مىگرفت. روز غدیر را روز کمال میگویند، و روزى که شیاطین رانده میشوند، روزى که در آن اعمال شیعیان و دوستان آل محمد پذیرفته میگردد، و آن روزى است که در آن خداوند اعمال مخالفین را رد میکند و آنها را ناچیز میشمارد. روز عید غدیر روزى است که جبرئیل (ع) کرسى مخصوصى را که خداوند کرامت کرده در مقابل بیت المعمور قرار میدهد و بالاى آن میرود، و فرشتگان پیرامون وى را فرا میگیرند و بر محمد درود و تهنیت میفرستند و براى شیعیان على و اولاد او (علیهم السلام) و دوستان آنها استغفار میکنند.[25]
اعمال روز غدیر
برای عید غدیر اعمال بسیاری نقل شده است از آن جملهاند: 1. زیارت امیر المومنین (ع) (برای حضور به مرقد آن حضرت تاکید بسیاری شده است، اما برای کسانی هم که میخواهند از راه دور حضرت را زیارت کنند، زیاراتی مانند زیارت «امین الله» سفارش شده است)؛ 2. خواندن دعای ندبه؛ 3. غسل؛ 4. روزه داری که ثواب آن به اندازه ثواب صد حج و عمره بیان شده است؛ 5. گفتن صد مرتبه: الحمد لله الذی جعل کمال دینه و تمام نعمته بولایت امیر المومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام؛ 6. پوشیدن جامه نو، صله رحم، زینت کردن، شادی نمودن، اطعام، هدیه دادن که در روایت آمده است: ثواب هدیه دادن در این روز صد هزار برابر روزهای دیگر است [26]
منابع:
[1] امینی، عبد الحسین؛ الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، قم، مرکز الغدیرللدراسات الاسلامیه، چ اول، 1416ق، ج 1، ص 41-144.
[2] ترجمه المراقبات، تالیف: آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ترجمه: علیرضا خسروی، بیجا، انتشارات مومنین، بیتا، چ پنجم، ص 466.
[3] شوشتری، قاضی نورالله؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، مکتبه آیت الله المرعشی، چ اول، 1409ق ج2، ص423.
[4] طبرسی، احمد ابن علی؛ الاحتجاج علی اهل اللجاج، قم، نشر مرتضی،، 1403ق، چ اول، ج1، ص136.
[5] امینی، عبدالحسین؛ پیشین، ج1، ص 397.
[6] سوره حجر/ آیه 11.
[7] سوره قمر/ آیه 2.
[8] ساعدی، محمد باقر؛ فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، بیجا، انتشارات فیروزآبادی، چ اول، 1374 ش، ج3، ص352.
[9] اشاره به حادثه کربلا.
[10] امینی، عبد الحسین؛ پیشین، ج 1، ص313-327.
[11] مائده/ آیه 67.
[12] موسوى همدانى، سید محمدباقر؛ ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چ 5، 1374، صص 70-71.
[13] آل عمران/20، مائده/92، مائده99، رعد/40، نحل/35، نحل/82، نور/54، عنکبوت/18، یس/17، شوری/48، تغابن/ 12.
[14] موسوی همدانی، سید محمد باقر؛ پیشین، ج 6، ص 72.
[15] طبرسی، فضل ابن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چ سوم، ج3، 1372، ص 344.
[16] طوسی، محمد حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بیتا، ج3، ص 588.
[17] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ اول، 1374، ج5، ص21.
[18] بابایی، احمد علی؛ برگزیده تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1382، ج1، ص 538.
[19] مائده/ آیه 3.
[20] موسوی همدانی، سید محمد باقر؛ پیشین، ج 5، ص 1384.
[21] همان، ص 1385.
[22] همان، صص 288-292.
[23] اخوان حکیمی، احمد آرام؛ الحیاة، مترجم احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380ش، ج2، ص287.
[24] شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه ابراهیم محدث بندر بیگی، قم، اخلاق، 1380، ص 165.
[25] عطاردی، عزیزالله؛ اخبار و آثار امام رضا علیه السلام، تهران، انتشارات کتابخانه صدر، 1379ش، چ اول، ج 1، ص566.
[26] قمی، شیخ عباس؛ مفاتیح الجنان، مترجم مرتضی احمدیان، قم، نشر روح، 1379، ص 516- 525.
پایان پیام/
نظر شما