۱۰ سال اسارت؛ ۱۰ سال انتظار

حاج عبدالحمید آزاده دوران دفاع مقدس، از خاطرات اسارت و ماجرای جالب عروسی خود با آزادی از اردوگاه بعث عراق و عروسی پسرش در روز نخست سیل می‎گوید.

خبرگزاری شبستان -گرگان؛ داود خاندوزی، اگر اسارت با انتظار هم همراه باشد باید هر سال آن را 10 سال حساب کرد و روزهای اسارت برای انسان منتظر سخت‎تر نیز خواهد شد، روایت « 10 سال اسارت و 10 سال انتظار» خاطرات آزاده «عبدالحمید سن‌سبلی» از آزادگان سرافراز شهرستان آق قلا نیز همین گونه است.

 

به سراغ آزادی سرافرازی رفتیم که از آنجایی که روزهای اسارات برایش بسیار سخت  بود، وقتی سیل به زادگاهش رسید برای اینکه مردم شهرش اسیر سیل نشوند مراسم عروسی پسرش را رها کرد و با تراکتور به کمک سیل‎زدگان آق‎قلایی شتافت و این در حالی بود که خانه و کاشانه‎اش در سیل اسیر شده بود و خسارت زیادی به  وی متحمل شد.

 

آزاده‌‌ای از دیار ترکمن صحرا که در سال‎هایی که هنوز اسیر نشده بود قرار و مدارهای عروسیش را گذاشته بود و بنا بود پس از اینکه به مرخصی می‎آید عروسیش برپا شود ولی در دام نیروهای رژیم بعثی اسیر شد و 10 سال پس از آن در مرز  و با ورود به کشور جشن عروسیش  را برپا کرد.

 

«عبدالحمید سن‌سبلی» بزرگمرد آق‎قلایی ساکن روستای «چن سبلی» از توابع شهرستان آق قلا در استان گلستان فرزند« مرحوم آق اویلی آخوند» در روز 15 شهریور سال 1338 در این روستا بدنیا آمده است و  امسال در 26 مرداد به مناسبت گرامیداشت روز آزادگان به دیدار مسئولان کشوری رفت و آنجا نیز هم و غمش مردم سیل‎زده‎ای بودند که اسیر خسارت‎های  سیل شده بودند و همانند مقام معظم رهبری که تاکید کردند «سیل زدگان فراموش نشود»، تقاضا داشته که مسئولان به کمک مردم سیل‎زده بشتابند و آنها را فراموش نکنند و حال خود هنوز نتوانسته از تسهیلات دولت برای بازسازی واحد مسکونی خود که کارشناسان بنیاد مسکن آن را تخریبی ارزیابی کردند اقدام کند.

 

  این آزاده سرفراز که از مردان غیور ترکمن صحرا است در نخستین کلام خود به خبرنگار خبرگزاری شبستان  بیان کرد؛ که مردم در همه جا پیشقدم و در صحنه هستند و من نیز به عنوان یک آزاده در روزی که مراسم عروسی پسرم بود تصمیم گرفتم که در کنار مردم باشم و چرا که این مردم همانطور که امام راحل عظیم شان( رحمته الله علیه) و مقام معظم رهبری عنوان کردند مردم نجیب و صبور هستند با این آزاده بزرگ گفت‎وگو می‎نشینیم.

 

* از نحوه اسارت خود برای ما بگویید؟

 

در سوم آبان سال 1359 اسیر شدم و 10 سال بعد در 26 مرداد از اسارت آزاد شدم ، قبل از اسارت نیز در لشکر 21 حمزه السیدالشهدا  فعالیت داشتم و پیش از آن نیز در تهران در کاخ سعد آباد نگهبان بودم.

 

وقتی جنگ شد وارد جبهه شدم و در تمامی مناطق اندیمشک، اهواز و هر جایی که گروه‎های ضربت بود حضور یافتیم و تا زمانی که آبادان در حال سقوط بود با رژیم بعثی عراق می‌جنگیدم و قسمت بر این بود که در این جنگ نابرابر و تن به تن به دلیل آنکه گوله‎هایمان به پایان رسیده بود و پشتیبانی نداشتیم اسیر شوم.

 

در اویل انقلاب با دستان خالی جبهه‎ها را اداره کردیم و توانستیم در جنگ در برابر دشمنان بعثی مقاومت کردیم.

 

*در خصوص کتاب« 10 سال اسارت و 10 سال انتظار» و ماجرای ازدواج خود توضیح می‎دهید؟

 

درشب عروسی من اسیر شدم و پس از آزادی مراسم عروسیم را برگزار کردم و لذا کتابی با این عنوان« 10 سال اسارت و 10 سال انتظار» از خاطرات خود نوشتم که 10 سال اسارت برای من و 10 سال انتظار برای همسرم بود.

 

در زمان جنگ نامزد من مشخص شده بود و تاریخ ازدواج را تعیین کرده بودند و حتی خریدهای عروسی مثل لباس داماد و عروس و .. نیز اتفاق افتاده بود ولی به دلیل شرایط جنگ تاریخ عروسی من مقارن با تاریخ عملیات شد و تصمیم گرفتم پس از این عملیات مراسم عروسی خود را برگزار کنم که در این عملیات  اسیر شدم.

 

اولویت من این بود که از آب، خاک و ناموس کشور و اسلام دفاع کنم  چرا که دشمن ما در آن زمان دشمن بیرونی بود که به خاک ما تجاوز کرده بود.

 

*ازدوران اسارت برای ما بگویید؟

دوران اسارت همش سخت بود و تلاش کردیم که دوران اسارت را با آموزش سپری کنیم و با امکانات کمی که داشتیم در آن زمان به اسرا که بی‎سواد بودند آموزش می‎دادم و از این طریق سطح معلومات خود را نیز بالا بردم و برای مثال از اسرایی که در شرکت فرآورده‎های نفتی بودند زبان انگلیسی را آموزش دیدم.

 

در آن زمان بر روی خاک با سنگ و چوب می‎نوشتیم و اینگونه به یکدیگر آموزش می‎دادیم و امکانات مثل کاغذ و خودکار و دفتر برای ما در دوران اسارت فراهم نبود، اسارت سخت بود و در دوران اسارت  تلاش کردیم که صبر بر سختی را پیشه کنیم.

 

* در دوران اسارت شرایط سخت‎تر از آن زمان را نیز تجربه کردید؟

 

زندگی  پستی و بلندی زیادی وجود دارد  و از آنجایی که  اسارت سخت‎تر از همه چیز است در زندگی توانستیم این سختی‎ها و پستی و بلندهای روزگار را به آسانی تحمل کنم، اسارت وحشتناک است و در اسارت آسانی ندیدم.

 

*خاطره از دوران اسارت دارید که برای ما نقل کنید؟

 

مسئولان عراقی اردوگاه بیان می‎کردند که اگر نیروهایی مثل شما در دست ما بود تا به امروز قدس را آزاد می‎کردیم و ما به آنها می‎گفتیم که شما لیاقت چنین کاری را نداشتید که چنین نیروهایی را در اختیار داشته باشید و شما نیروهای جهان اسلام و نیروهای اسلامی را از بین بردید و با آنها وارد جنگ شدید.

 

*شنیده شد شب عروسی پسرتان که همزمان با وقوع سیل بود مراسم را رها کرده و به کمک مردم سیل‎زده رفتید؟

 

بله، پیش از وقوع سیل تهیه و تدارک عروسی پسرم را دیده بودم و بنا بود نخستین روز فروردین سال 1398 مراسم عروسی پسرم باشد و 29 اسفند در روستای چن‎سبلی شاهد جاری شدن سیلاب بودیم و به ناچار روستا را رها کردیم و به سمت آق‎قلا رفتیم و وقتی دیدم که سیل مانع برگزاری مراسم عروسی پسرم شد تصمیم گرفتیم که در آق‎قلا در خدمت مردم باشیم و به سیل‎زدگان با تراکتور کمک کنیم.

 

همچنین هزینه‎ای که  برای مراسم عروسی پسرم برای شام و پذیرایی در نظر گرفته بودم را صرف مردم سیل‎زده کردم و این کاری بود که در آن زمان از دستم بر می‎آمد.

 

*سیل به منزل شما نیز خسارت وارد کرد؟

 

در نخستین روز جاری شدن سیل منزل من در روستای چن‎سبلی سیل گرفت ولی کاری انجام ندادم، کارشناسان بیان کردند که منزل شما باید بازسازی شود و بیمه کوثر نیز بیان کرده که به شما خسارت پرداخت می‎کنم ولی هنوز چیزی دریافت کردم و بیمه نیز تنها یک میلیون تومان پرداخت کرده که با این مبلغ نیز کاری نمی‎توان کرد.

 

از سویی دیگر بیان شده که به شما تا سقف 60 میلیون تومان تسهیلات پرداخت می‎کنیم و تضامین آن به شکل زنجیره‎ای است و نگران آن هستم که در صورتی که افرادی که به عنوان ضامن آنها می‎شویم اگر تسهیلات خود را پرداخت نکردند چه می‎شود و نمی‎توانم خودم را مقروض بانک کنم.

 

*چند فرزند داریم و چه‎کاری انجام می‎دهید؟

 

چهار فرزند دارم دو دختر و دو پسر که  دخترانم یکی پرستاری را تمام کرده و یکی دیگری رشته مامایی را می‌خواند و پسرانم یکی دامپزشکی می‎خواند  و دیگری رشته تربیت بدنی و بنده نیز پس از اسارت برگشت به کار خوردم و در آموزش و پروش معلم هستم و در حال حاضر در مقطع کارشناسی ارشد در حال تحصیلم.

 

*ازمسئولان چه انتظار و خواسته‎ای دارید؟

 

بنده همواره در خدمت مردم بودم و چیزی برای خود نخواستم با آنکه در سیل منزلم تخریب شده ولی در همان زمان برای کمک به مردم سیل‎زده دریغ نکردم.

 

اما حال که بحران سیل فروکش کرده کسی از ما خبر نمی گیرد و انتظار دارم که مسئولان دست مردم را بگیرند.

 

به مناسبت 26 مرداد نیز خدمت « محمدجوادظریف»، وزیر امور خارجه رفتیم و دیداری با وی داشتم و در آنجا نیز عنوان کردم که کتابی تحت عنوان« 10 سال اسارت و 10 سال انتظار» از خاطرات من است و آن را حتما بخواند و دومین انتظاری نیز که داشتم توجه به زیرساخت‎های شهرستان آق‎قلا و مناطق سیل‎زده بود.

 

مسئولان همانند ما در جبهه سیاست و فرهنگ بجنگند

از مسئولان انتظار دارم  همانطور که ما در جبهه های جنگ جنگیدیم در جبهه سیاست و فرهنگی بجنگند و در دوران که ما وارد جنگ شدیم دستمان خالی بود و امکانات زیادی بهرمند نبودیم ولی نترسیدیم، اعتقاد داشتیم که انقلاب اسلامی به سادگی بدست نیامده که به آسانی آن را از دست بدهیم و انتظار دارم که مسئولان به فکر مردم باشند و به اقتصاد مردم توجه کنند و به آمریکا باج ندهند چرا که هرجا آمریکا پا گذاشت خرابی به بار آورده و اثر مثبتی نداشته است.

 

وی همچنین در پایان توصیه کرد که اجازه ندهیم فرهنگ ایثار و شهادت کم‎رنگ شود و احترام خانواده‎ شهدا و ایثارگران را حفظ کنیم و در این مسیر قلم بزنیم، «عبدالحمید سن‎سبلی» که در محل خود به «جاج حمیده آزاده» معروف است در کلامش آزادگی موج می‎زد در حالی که 10 سال اسارت را تجربه کرده بود و این مردی که از قفس رژیم دژخیم بعثی پریده است در کلامش راز آزادی انقلاب نهفته بود و کلام شیوایش بیانگر آن است که در مسیر انقلاب از مسئولان این نظام انتظار بیشتری برای رسیدگی به مردم دارد و این نگاه را از امام راحل عظیم شان( رحمته الله علیه) و مقام معظم رهبری آموخته بود.

کد خبر 823716

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha