به گزارش خبرگزاری شبستان، در بخشی از این اثر می خوانیم:« اتين با نگاه، دور شدن سبکبار و رقصان او را در روشنايي آبيرنگ و غبارآلودي که شانزهليزه را آکنده بود، دنبال کرد. خيلي زود شبح او در تودهي خزندهي گردشگران گم شد. اتين برگشت و به سرعت در خيابان به راه افتاد... چهرهها، تابلوها و بوقها، بين افکارش فاصله ميانداخت. اين تجربهي آخر همه چيز را ثابت ميکرد. او از هيچ چيز لذت نميبرد. با هيچکس هم به تفاهم نميرسيد. او خود را در موقعيتي مبهم در برابر کل دنيا ميديد. با شهامت کوشيد آيندهاش را تصور کند: اتين در سي سالگي، اتين در چهل سالگي، با زن و بچه، با شغل و يک شکم کوچک... خندهدار بود. با خود ميگفت: «من ماندني نيستم...»
«سر به روي شانهها» اثر«تروايا هانري» با ترجمه «مجید تولي»را انتشارات قطره روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما