«دکتر دیوانه» را به لنگرود بازگردانید

دکتر عبدالله گورجی معروف به دکتر دیوانه پزشک نیکوکاری بود که بعد از چند دهه از فوتش هنوز یاد نیکی هایش بین مردم باقی است. ساخت تندیس وی بازگشت بخشی از هویت های خاطره سازی وی در لنگرود است.

خبرگزاری شبستان-لنگرود، مهری شیرمحمدی؛ اگرچه به وی لقب «دکتر دیوانه» داده بودند، اما بین مردم ارج و احترام ویژه‌ای داشت. گفته می‌شود «دکتر عبدالله گورجی» معروف به «دکتر عبدالله» طی یک آتش سوزی در آذرماه ۱۳۷۱ به دیار باقی رفت. اما پیش از رفتن، با نیکی هایش انبانی از خاطره برای مردم لنگرود ساخت.

 

چهار سال پیش که «ایلخان آل بویه» از آرشیو عکس‌هایش تصویر دکتر عبدالله را  که بسال ۱۳۶۷ گرفته بود، منتشر کرد، بار دیگر خاطره مرد ژنده‌پوشی که در گوشه و کنار خیابان کتاب می‌خواند و نسخه می‌نوشت برای مردم زنده شد و این بار مردم ایران هم با دکتر عبدالله و نیکی‌هایش آشنا شدند.

 

بهمن ماه سال ۹۷ شهرداری زنجان با ساخت تندیس موسوم به «مرد امانت دار»، یاد یکی از نیکوکاران این شهر را برای همیشه زنده کرد، این تندیس چهره شادوران «حاج حسن نعلگرچی» از صنعتکاران زنجان بود که در میان اهالی بازار معروف بود "۴۵ سال دوچرخه امانتی مأمور شهرداری زنجان را به امانت نگه داشته است تا صاحبش بازگردد". حالا هم حاج حسن زنده است و هم اخلاق حسنه‌اش که نخواست زیر دین مأمور شهرداری برود.

 

«دکتر عبدالله» به عنوان بخشی از هویت جدایی ناپذیر لنگرود است. انتظار می‌رفت مسئولان این شهر، برای زنده نگه‌داشتن نام دکتر عبدالله و نیکی‌هایش اقدامی کنند.

 

نگارنده طی تماس‌های مکرر با برخی از اعضای شورا و شهردار لنگرود خواستار ساختن تندیس دکتر عبدالله شد ولی تاکنون پاسخ روشنی دریافت نکرده. بی‌شک، یکی از مولفه‌های هویت‌ساز در محیط‌های شهری با جمعیت کمتراز شهرهای بزرگ، شخصیت‌هایی هستند که شهروندان با آنها خاطره نوستالژیک دارند.

 

در شهر لنگرود نیز شخصیت‌های خاطره‌ساز کم نیستند و دکتر عبدالله چهره‌ای است که به مدد فضای مجازی، چهره ملی شده است. همان روزها (آذرماه ۹۴) پرویز پرستویی، بازیگر مطرح سینما، با انتشار تصویر دکتر عبدالله در صفحه شخصی خود درباره وی نوشت: این مرد گدا نیست بلکه دکتر دیوانه لنگرودی است که نسخه های شفابخشش، جان خیلی‌ها را نجات داده است.

 

دکتر دیوانه پشت کاغذ سیگار نسخه می‌نوشت و مجانی بیماران را ویزیت می‌کرد. می‌گویند پاتوقش کتابفروشی میرفطروس لنگرود بود و داروخانه‌های لنگرود، خط دکتر را می‌شناختند و نسخه‌اش را می‌پیچیدند.

 

تشخیص دکتر عبدالله بسیار خوب بوده و بسیاری که از رفتن پیش دکترهای روز نتیجه‌ای نمی‌گرفتند، صبر می‌کردند تا او را در کوچه و خیابان بینند. او مطب نداشت و مثل دوره گردها در کوچه‌ها پرسه می‌زد.

 

به گفته عکاس، دکتر عبدالله بی‌خانمان، برخی شب‌ها در منزل برخی محترمین بازار نظیر مرحوم امینی و عرب زاده بحری و یا پدر ایلخان آل بویه می‌ماند. پاتوق اصلی‌اش لنگرود بود و به کتابفروشی میرفطروس می‌رفت. وی نیز کتاب‌های مورد نیاز را در اختیارش قرار می‌داد. وی در گفتگویی بیان کرد: «روزی را که از دکتر عبدالله عکس گرفتم به خوبی به یاد دارم. برخلاف آنچه در تلگرام نوشته‌اند، دکتر عبدالله نزدیک مغازه میرفطروس نبود. اوایل پاییز یا اواخر تابستان سال ۱۳۶۷ بود و دکتر عبدالله از روبروی مغازه عرب زاده به آن سوی خیابان رفت و از کتابفروشِ دستفروشی که همیشه مقابل مسجد امینی بساط پهن می‌کرد، یک کتاب گرفت و به این سو برگشت و بین مغازه های شادروان عرب زاده بحری، به در خانه مرحوم امینی تکیه داد و مشغول کتاب خواندن شد. کتابش اثری از ژولورن بود و محتوای پلاستیک کنارش، حاوی پیاز و سیب زمینی. عرب زاده از جمله بازاریانی بود که مایحتاج زندگی دکتر عبدالله را تامین می‌کرد. دکتر عبدالله خبر نداشت دارم از او عکس می‌گیرم. آن زمان یک دوربین آنالوگ نیکون FM داشتم. چند عکس از زاویه‌های مختلف از او گرفتم. به او خبر دادند آل‌بویه از تو عکس گرفته فکر کرد برادر بزرگترم بوده ولی برخلاف تصور کج خلقی نکرد.»

 

این عکاس لنگرودی ادامه می‌دهد:«مرحوم پدرم با پدر دکتر عبدالله مراواده داشت. پدر عبدالله در طب سنتی سررشته داشت و خودش گیاهان سنتی را از کوه‌های اطراف جمع آوری می کرد. آنگونه که پدرم می‌گفت، در این جمع آوری‌ها، عبدالله هم او را همراهی می‌کرده. گویا عبدالله در جوانی برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران می‌رود. ولی چه اتفاقی برایش می افتد، که درسش را ناتمام می‌گذارد، کسی نمی‌داند. دکتر عبدالله به زبان فرانسه مسلط بود و من شاهد بودم نسخه‌هایش را هم به فرانسه می‌نوشت.»

 

ایلخان که به ایلک معروف است می‌افزاید: به یاد دارم همان روزها ایمیلی به پسر بزرگ مرحوم میرفطورس فرستادم که ساکن آمریکاست. جواب وی این بود که دکتر عبدالله دیوانه نبود، عارفی بود که در عرفان و فلسفه غوطه‌ور بود. کج‌خلق بود ولی آزارش به کسی نمی‌رسید.

 

چندماه بعد از انتشار گزارش، «احسان الله مشعوف» نیز در فصلنامه آوای املش درباره‌اش اینگونه نوشت: «دکتر عبدالله محمدی گورجی فرزند مرحوم شیخ عبدالباقی پزشک متبحریست که در روستای گورج ییلاق از توابع شهرستان رودسر دیده به جهان گشود. جدش ملا محمد علی کاتب قرآن نامبرده دروس طلبگی و لمعه خوانی و غیره نزد اجدادش تلمذ نمود و در روستای گورج موسی کلایه با دختر خانمی بنام معصومه ازدواج و برای ادامه تحصیل عازم تهران شدند پس از پایان دوره تحصیلی وارد دانشکده پزشکی دارالفنون گردید نامبرده در ردیف دانشجویان ممتاز دوران تحصیلی بود ولی بعلت تنگ‌نظری عده‌ای نابخرد که برایش دام گسترده بودند جسم و روانش دچار روان‌پریشی گردید. نامبرده حالت طبیعی و نرمال چندانی نداشت. ناسازگاری ایام از طرفی طلاق همسرش ناراحتی‌اش را دو چندان کرد. اکثرا پشت کاغذ سیگار نسخه می‌نوشت و مجانی بیماران را ویزیت می‌کرد جالب اینکه تمام داروخانه‌های شهر دست خط دکتر را می‌شناختند و نسخه او را می‌پیچیدند و بدلیل احترام به دکتر ارزان حساب می‌کردند. تشخیص دکتر بسیار خوب بود و خیلی‌ها وقتی از دکترهای روز نتیجه نمی‌گرفتند صبر می‌کردند تا او را در کوچه و خیابان ببینند او مطب نداشت مثل دوره‌گردها در کوچه و خیابان با کلاه شاپو و کوله‌پشتی می‌گشت. وی متولد ۲۱ آذر ۷۱ بود که در سن ۱۰۰سالگی همزمان با سالروز تولدش دار فانی را وداع گفت و در وادی شهرستان رودسر مدفون می‌باشد.»

 

همچنین استاد عبدالرحمن عمادی در همان شماره آوای املش اینگونه درباره دکتر عبدالله نوشت: « من در دوره جوانی دکتر عبدالله را دیده بودم، دایی او تجربه پزشکی داشت و این جوان با این انگیزه تحصیلات خود را ادامه داد. ما یک پسر عموی پدری داشتیم به نام دکتر عمادی که با دکتر عبدالله هم‌دوره بود و در رشت و قزوین درس خواندند. او بیشتر اوقات در لنگرود بود، یادگار یک انسان شریف ... وقتی همسرش را از او گرفتند، حالش دگرگون شد، او طلاق گرفت و دکتر عبدالله تحصیلات را نیمه تمام رها کرد و روان گسیخته گردید. می گویند تشخیص او عالی بود، ... همه او را می شناختند و بیتشر در شهرهایی که بازار بود می رفت و گاه او را پزشک بازار موج می شناختند....» سال سوم، شماره یازدهم ۱۳۹۵

کد خبر 810020

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha