به گزارش خبرگزاری شبستان، بشار اسد در سوریه با مشکلات جدی برای مهار آشوبگرانی که از جانب آمریکا و اسراییل ماموریت ایجاد ناامنی در این کشور را دارند مواجه است . مخالفان دولت اسد به تحریک آمریکا خواستار دستیابی به سلاح از سوی کشورهای غربی و مداخله ناتو مانند آنچه در لیبی به وقوع پیوست ،شده اند.
مقامات واشنگتن از جمله جان مک کین، کاندیدای سابق انتخابات ریاست جمهوی آمریکا و نماینده جمهوری خواه این کشور بار دیگر با در پیش گرفتن سیاست های تکراری و دیرینه آمریکا به بهانه حمایت از شهروندان سوریه خواستار مداخله نظامی در این کشور شده است.
با توجه به اثبات فقدان توجه به زندگی انسانها و حقوق بشر و گسترش بی عدالتی در کشورهایی مانند فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و پاکستان از سوی آمریکا این سوال پیش می آید که چه دروغ هایی در پشت دستور برای مداخله در سوریه وجود دارد؟
اگرچه عده کمی از مردم سوریه اعتراضاتی مسالمت آمیز نسبت به برخی از کمبودها در کشور خود داشتند اما کشورهایی که علاقه مند به « جنگ های انسانی » هستند با سوءاستفاده از این موقعیت به حمایت و مجهز کردن اشرار به سلاح برای اقدام علیه دولتشان مبادرت ورزیدند.
ریشه ناامنی کنونی در سوریه در خوصمت دیرینه اسراییل و آمریکا با این کشور قرار دارد. دشمنی اسراییل با سوریه از زمانی آغاز شد که طمع این رژیم برای داشتن منابع آبی بیشتر افزایش پیدا کرد.
یکی از اولین اقدامات رژیم صهیونیستی برای برآورده کردن طمع های خود جنگ سال 1967 میلادی بود که منجر به افزایش تصاعدی منابع آبی اسراییل با تصرف بلندیهای جولان شد.
برای چندین دهه اشغال بلندی های جولان که متعلق یه سوریه بود و امتناع اسراییل از استرداد این منطقه به مالک اصلی خود مانع اصلی انجام مذاکرات صلح میان اسراییل و سوریه بود و حرص و ولع رژیم صهیونیستی برای داشتن منابع آبی، پیشرفت این پروسه را عملاً متوقف می کرد.
علاوه بر این، حضور سوریه در لبنان از زمانی آغاز جنگ داخلی این کشور در سال 1975 که مغایر با منفع رژم صهیونیستی و آمریکا بود نقش مهمی را در عمیق تر کردن دشمنی اسراییل با سوریه و اقدامات بیشتر این رژیم با همکاری آمریکا برای کنترل منابع آبی سوریه به منظور برآورده کزدن درخواست های پایان ناپذیر اسراییل برای دستیابی به منابع آبی داشت.
اگرچه طرح جانسون در سال 1955 میلادی تحت حمایت دولت آیزنهاور ، رییس جمهوری پیشین آمریکا مبتنی بر منحرف کردن مسیر آب از رودخانه « لیتانی » در لبنان به دریاچه « کینرت » در سرزمین های اشغالی بود اما این پیشنهاد رسمیت پیدا نکرد و تنها به صورت یک فکر و ایده جذاب باقی ماند.
در سال 1982 میلادی، نیروهای اسراییلی خط مقدم منطقه امنیتی خود را در راستای رودخانه « لیتانی » ایجاد کردند و گزارشهای متعددی حاکی از آن است که اسراییل با این اقدام مقادیر زیادی از آب لیتانی را به سوی منابع آبی خود منحرف کرد.
حضور سوریه در لبنان و معاهده برادری، همکاری و مشارکت میان سوریه و لبنان در سال 1991 میلادی چالشی بزرگ برای اسراییل و طرح تغییر مسیر جریان آب از سوی این رژیم بود.
وقتی سوریه در می سال 2000 میلادی به عنوان قدرت برتر در جنوب لبنان مطرح شد نگرانی های اسراییل افزایش یافت به این دلیل که صهیونیست ها می ترسیدند موفقیت سوریه در کنترل جولان و دریاچه کینرت تاثیری مخرب بر اسراییل داشته باشد.
در روز 13 سپتامبر سال 2001 میلادی درست پس از حادثه 11 سپتامبر « موسسه یهودی امور امنیت ملی » که دارای قدرت و تاثیر بسیار زیاد در آمریکاست بیانیه ای را مبنی بر اینکه آمریکا باید چه مسیری را از این پس در پیش بگیرد منتشر کرد.
این موسسه یهودی در بخشی از این بیانیه انگشت خود را نه تنها بر عراق و افغانستان بلکه بر روی ایران، پاکستان، سوریه، سودان، تشکیلات خودگردان فلسطین، لیبی، الجزایر و مصر به عنوان نقاط خطرآفرین برای اسراییل و آمریکا گذاشت که بلافاصله پس از این بیانیه در می سال 2002 میلادی بحث « محور شرارت» مطرح شده و سوریه را نیز دربرگرفت.
قدم بعدی را باید آمریکا برای تصویب و اجرای « قانون پاسخگویی سوریه » و «قانون بازگشت استقلال لبنان » برمی داشت که علاوه بر اعمال تحریم ها خواستار عقب نشینی نیروهای سوریه از لبنان بود.
نیروهای سوریه تا آوریل سال 2005 میلادی در لبنان باقی ماندند اما چند ماه پس از ترور رفیق حریری، نخست وزیر سابق لبنان و متهم کردن سوریه به دخالت در این ترور این نیروها وادار به ترک لبنان شدند.
آنچه مشخص است این است که سوریه سودی از این ترور نمی برد و قطعا این نقشه آمریکا و اسراییل برای بیرون راندن نیروهای سوریه از لبنان و قطع روابط این دو کشور با یکدیگر بود.
بدون حضور سوریه، لبنان آسیب پذیر از قبل شد و این شرایط حمله سال 2006 اسراییل به منطقه غنی از منابع آبی جنوب لبنان را تسهیل کرد.
این جنگ موجب شد تا اسراییل بیش از پیش نزد افکار عمومی منفور واقع شود در حالی که هیچ آسیبی به اعتبار سوریه وارد نشده بود بنابراین رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت بار دیگر سوریه را در مرکز توجه ها قرار دهد.
در سال 2007 میلادی سوریه متهم به داشتن برنامه و فعالیت های هسته ای برای ساختن بمب اتمی شد و اسراییل با چراغ سبز آمریکا تاسیسات هسته ای سوریه را با ادعای اینکه در حال انجام فعالیت های ساخت سلاح اتمی است ، بمباران کرد.
حمله اسراییل به سوریه در ششم سپتامبر سال 2007 میلادی پنهان باقی ماند تا اینکه در نهایت از سوی نخست وزیر سابق اسراییل(1999-1996) آشکار شد.
در آوریل سال 2009 یک شبکه ماهواره ای به نام « بارادا » واقع در لندن که آمریکا بودجه آن را تامین می کند شروع به تبلیغات ضدرژیم سوریه کرد.
« مالک العبد»، سردبیر این شبکه ماهواره ای در سال 2008 میلادی نشستی را به « دنیس راس» ، عضو سابق لابی صهیونیسم در آمریکا که اکنون مشاور ارشد باراک اوباما است داشت و محور اصلی این نشست تغییر رژیم سوریه بود.
بنابراین آنچه امروز در سوریه رخ می دهد طرحی است که از سالها قبل از سوی اسراییل و آمریکا ریخته شده و تراژدی شرایط کنونی این است که دستور برای مداخله نظامی در سوریه بر خلاف لفاظی های رسانه ای برای کمک به مردم این کشور نیست.
بنابرگزارش اینفورمیشن کلیرینگ هاوس ، آمریکا و اسراییل اکنون از خود مردم سوریه به عنوان وسیله ای برای مسلح کردن، کشتن و ایجاد لزوم مداخله در این کشور برای برآورده کردن منافع اسراییل استفاده می کنند.
در حقیقت دستور تغییر رژیم و مداخله نظامی در سوریه هدفی برای برآورده کردن منافع و طمع ورزی های اسراییل است که بهای آن خون مردم سوریه می باشد.
پایان پیام/
نظر شما