مراکز علمی از بی‌مرامی رنج می‌برند

ابطحی با بیان اینکه حوزه علمیه و دانشگاه به عنوان مغز متفکر جامعه نباید منتظر باشند تا از بیرون برای آنها سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی شود، گفت: متاسفانه مراکز علمی ما دکترین ندارند و به تعبیری از نوعی بی مرامی رنج می‌برند.

خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: چندی قبل مقام معظم رهبری(مدظله العالی) طی سخنانی از ضرورت ورود و بهره مندی از ظرفیت نخبگان برای حل مسایل درجه اول کشور سخن گفتند. تاکیدی که بیش از پیش اهمیت حضور نخبگان در مدیریت جامعه را نشان می دهد.

مجمع عالی علوم انسانی اسلامی در لبیک به این خواسته رهبری، بیانیه‌ای را مبنی بر دعوت از جامعه دانشگاهی برای پاسخ‌گویی علمی به مسایل درجه اول کشور، اعلام کرد.

 

از این رو، در بررسی ضرورت ایجاد فضای نخبگانی در عرصه های گوناگون در کشور با توجه به تاکید مقام معظم رهبری، با «سید محمدتقی موحد ابطحی»، عضو گروه فلسفه پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت وگویی داشته ایم که در ادامه حاصل آن تقدیم حضورتان می شود:

 

ضرورت ورود نخبگان علوم انسانی در حل مسایل درجه اول کشور (با توجه به آنکه این روزها بیش از هر زمانی بر این مساله تاکید می شود) از چه نظر ضروری و حساس است؟ 

 

اگر از حیث رسانه های خبری به این قضیه نگاه کنیم، این خبر با بیانیه یک مرکز علمی ارتباط تنگاتنگ می یابد و اگر چنین باشد باید گفت اتفاقا تاکیدهایی از این دست نشانه آسیب در جامعه علمی است که برای ورود به حل مسأله یا رفع مشکلات جامعه، بیانیه نوشته می شود. پیش از این هم بارها و بارها شاهد بیانیه هایی از این دست بودیم و به واسطه این بیانیه ها نیز مراکز جدیدی تاسیس شد، اما در مقام عمل دیدیم که نتیجه ای در پی نداشت.

 

اصولا دانشگاه و البته حوزه به عنوان مغز متفکر جامعه باید بدون توصیه و بیانیه درصدد شناختی مهمترین مسائل و مشکلات و تلاش برای حل و رفع آنها برآید و اگر می بینیم که پس از توصیه یک مقام مملکتی نسبت به موضوعی جمعی از دانشگاهیان یا حوزویان به آن موضوع ورود پیدا می کنند و بیانیه صادر می کنند و سخنرانی و اظهار موضع دارند، شاید بتوان گفت که حوزه علمیه و دانشگاه ما کارکردی را که باید داشته باشند، از دست داده است.

 

یک جامعه علمی، اعم از حوزوی و دانشگاهی در صورتی که زنده بوده و از سلامت برخوردار باشد، باید خود در شناسائی مسایل و مشکلات جامعه پیش قدم باشد، به صورت خودجوش آنها را اولویت بندی و به صورت آزادانه به حل مسائل و رفع مشکلات اولویت دار اقدام کند.

 

آیا مشکلات امروز را می‌توانیم ناشی از معضلاتی بدانیم که بروکراسی اداری پیش پای نخبگان به ویژه نخبگان علوم انسانی گذاشته است؟

 

بروکراسی اداری یکی از موانع پیش روی نخبگان علوم انسانی است. البته اگر واقعا نخبه ای در عرصه علوم انسانی وجود داشته باشد، باید بتواند با در نظر گرفتن موقعیتی که در آن قرار دارد، چنین موانعی را که در فضای کاری و زیستی خود وجود دارد شناسایی کرده و برای برطرف کردن آنها تلاش کند. اگر مشاهده می کنیم که چنین موانعی در طول زمان نه تنها تداوم داشته بلکه افزایش یافته است، شاید بتوان گفت ما در جامعه خود نخبه واقعی نداریم.

 

نکته دیگر این که حوزه علمیه هم که سال های طولانی درگیر بروکراسی اداری نشده بود، عملا نتوانست در شناسائی و اولویت بندی و حل مسایل و مشکلات آنطور که باید عمل کند. پس صرف بروکراسی اداری را نمی توان تنها عامل مشکلات و معضلات اجتماعی دانست.

 

در کنار بروکراسی اداری باید به دانش محور نبودن بخش عمده ای از سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها در کشور اشاره کرد. البته شعار دانش محور بودن را زیاد می شنویم، اما در عمل بیشتر شاهد سیاست محور بودن سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها هستیم.

 

در نهایت باید گفت هر گونه اظهارنظر دقیق در این زمینه مستلزم انجام یک تحقیق علمی است تا در پرتوی آن عوامل مختلف در به وجود آمدن مشکلات را شناسایی و سهم هر یک و ربط آنها به هم را شناسایی و تبیین کند. در چنین موضوع اجتماعی ای خلاصه کردن زمینه ها به یک عامل بی شک نمی تواند از پشتوانه علمی برخوردار باشد؛ هر چند ممکن است جذابیت های سیاسی و ژورنالیستی داشته باشد.

 

برای ملموس شدن نقش و جایگاه علوم انسانی در اداره کشور چه اقداماتی باید شود؟

 

اگر علوم انسانی در اداره کشور نقش و جایگاه روشنی داشته باشد، این نقش و جایگاه حس خواهد شد. شما بررسی کنید چرا در غرب برخی از نظریه ها به نام برخی از دانشگاه ها شناخته می شوند، برای مثال در اقتصاد مکتب کمبریج و مکتب اتریش و .... شاید یکی از عوامل آن این باشد که مراکز علمی خارج از کشور برای خودشان دکترین دارند، یک نظام فکری مانند یک پارادایم فعالیت های علمی آن را هدایت می کند و در نتیجه مراکز دیگر در نقش منتقد این مرکز ظاهر می شوند و همین امر به آشکار شدن نقاط ضعف و در نتیجه تلاش برای رفع نواقص دکترین های مراکز می شود. اما نظام متمرکز دانشگاه ها ما و متاسفانه الگوبرداری ای که حوزه های علمیه در سالهای اخیر از این نظام متمرکز داشتند، عملا این فضای انتقادی را در جامعه از بین برده است. مراکز علمی ما دکترین ندارند و به تعبیری از نوعی بی مرامی رنج می برند.

 

البته باز هم تاکید می کنم حوزه علمیه و دانشگاه به عنوان مغز متفکر جامعه نباید منتظر باشند تا از بیرون برای آنها سیاستگذاری و برنامه ریزی شود، بلکه خودشان باید در گام اول وضع خودشان را شناسایی کرده و وضع مطلوبی را برای خود ترسیم و برای رسیدن به آن وضع مطلوب برنامه ریزی کنند. و در گام دوم هر یک از آنها به شناسایی، اولویت بندی و حل مسایل و رفع مشکلات اجتماعی بپردازند. در صورت موفقیت این مراکز در حل و رفع مسائل و مشکلات اجتماعی، جامعه نقش و جایگاه آنها را حس می کند.

 

کد خبر 798517

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha