به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: مراسم بزرگداشت «اقبال لاهوری، شاعر، فیلسوف و سیاستمدار برجسته جهان اسلام» عصر روز گذشته (سهشنبه، ۲۱ اسفند) در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.
«محمد بقایی» در این مراسم طی سخنانی اظهار کرد: اقبال از جمله شاعران و اندیشمندانی است که در همان زمان حیاتش آوازه جهانی یافت و در ایران نیز پس از درگذشتش به دلیل آنکه قالب اشعار حکیمانه اش به فارسی است به اوج اشتها رسید و از سوی بزرگترین چهره های ادب فارسی مورد ستایش قرار گرفت. این فرزانه ایران دوست به سبب ابعاد مختلف شخصیتش از سوی دیگران از جمله دین اندیشان، اهل فلسفه و دگراندیشان نیز مورد توجه واقع شد که بارزترین چهره در این میان دکتر شریعتی است که علاقه وافری به وی نشان داده چندان که اندیشه های محوری او متاثر از دیدگاه های بنیادی اقبال بوده است.
این اقبال پژوه ادامه داد: به همین مناسب نام این دو غالباً در کنار هم می آید، مرحوم شریعتی چندان تحت تاثیر اقبال بود که او را باید دلداده این شاعر اندیشمند نامید. کتاب نسبتا پرورقی که با عنوان «ما و اقبال» از وی به جا مانده اگرچه عمق و اعتبار آثاری را ندارد که بعدها درباره دیدگاه های اقبال انتشار یافته اما حکایت از ذوق زدگی وی از سر برآوردن چنین چهره ای در دنیای اسلام دارد.
بقایی تصریح کرد: شیفتگی شریعتی به اقبال چندان است که مانند همه دل باختگان متاثر از عطوفت زدگی ستایش هایی شاعرانه و اغراق آمیز از وی می کند که تامل برانگیز است.
این پژوهشگر افزود: به سبب همین ارادت بی حد و حصر است که مرحوم شریعتی به شدت تحت تاثیر اندیشه های محوری اقبال است و دیدگاه های اصلی وی اقتباسی است از نظرات اساسی و دستگاه فکری اقبال، منتهی با این تفاوت که در اقبال جنبه ای عام و جهانی دارد ولی در شریعتی محلی و محدود در نگرش خاص است، برای مثال فلسفه خودی اقبال Philosophy of selfhood)) در شریعتی می شود بازگشت به خویشتن.
بقایی تصریح کرد: اقبال مطلق اندیش نیست بلکه در هر نحله و دستگاه فکری حقیقتی می بیند. این و آن را با ایما و اشاره در برابر هم قرار نمی دهد. او پایه ریزِ دگراندیشی در شرق اسلامی است اما دگراندیشی وی مایه ای از رواداری و تساهل دارد.
وی ادامه داد: اقبال شیفته تاریخ و فرهنگ و مدنیت ایران و زبان فارسی بوده است وقتی از او می پرسند چه شد که در کار شعر زبان مادری خود را رها کرده و به زبان فارسی روی آورده، می گوید هیچ زبانی به جز فارسی نمی تواند اندیشه هایم را برتابد. این مرد به قول نادر پور فردوسی سرشت، فردوسی وار می گوید: پارسی از رفعت اندیشه ام / در خورد با فطرت اندیشه ام.
بقایی با بیان اینکه اقبال فقط در اشعار فارسی خود 30 بار از جام جم، 20 بار از ایران، 25 بار از واژه عجم استفاده کرده، گفت: او بارها از فرهنگ و سنت های ایران باستان با تعبیر آتش کهن و نیز به کرات از پادشاهان ایران باستان با الفاظی ستایش آمیز یاد می کند و قالب آنها را مرادف افتخار، عظمت، شکوفایی فرهنگی و اقتدار به کار می برد.
وی ادامه داد: از جمله شخصیت های اسلامی که اقبال او را از صمیم قلب ستوده چندان که از حضرت مریم(س) هم برتر دانسته، حضرت فاطمه اطهر(س) است. در مثنوی رموز بی خودی می گوید «مریم از یک نسبت عیسی عزیز / از سه نسبت حضرت زهرا عزیز / نور چشم رحمت للعالمین / آن امام اولین و آخرین / بانوی آن تاجدار هل اتی / مرتضی، مشکل گشا، شیر خدا / مادر آن مرکز پرگار عشق / مادر آن کاروان سالار عشق.
این استاد زبان و ادبیات فارسی ادامه داد: شریعتی در رساله ای با عنوان «فاطمه، فاطمه است» از سیده النساء العالمین به شیوه خود ستایش ها می کند و نتیجه می گیرد که حضرت اش چندان گرانقدر و والاست که با هیچ کلمه ای نمی شود وصف اش کرد مگر با همان نام فاطمه که همه خوبی ها در آن مکتوم و کلید باغ محاسن عالم است، عنوان این رساله که در اصل به صورت گفتار بوده چنان در میان مردم رایج شد که مشوقی شد از سوی سخنران تا این نام بر نوزادان دختر گذاشته شود زیرا نامی زیباتر از فاطمه وجود ندارد.
بقایی گفت: مرحوم شریعتی به خلاف اقبال که بر اساس فلسفه خویش دیدگاه حلاج را می ستاید، بر این باور است که این عارف جان پاک را در راهی پوک گذاشت. به عقیده من حلاج آدمی دیوانه است که هیچ گونه مسئولیتی نمی شناسد و جامعه ایران اگر 25 میلیون منصور حلاج داشته باشد یک دیوانه خانه درست می شود، حال آنکه عطار او را در تذکره الاولیا (شیر بیشه تحقیق) می خواند و ابن ندیم آثارش را تا 50 جلد می داند.
وی اظهار کرد: شریعتی یا به پژوهش های جدید و نظرات اقبال نسبت به حلاج عنایتی نداشته یا بی خبر بوده زیرا به نظر «لویی ماسینیون» که تحقیقات وسیعی در مورد حلاج انجام داده که مورد تایید اقبال نیز است، او ثنویت گرایی بوده تمام عیار و آنچه می گفته نه از روی دیوانگی بلکه از روی آگاهی و دانایی بوده است. به عقیده اقبال «انا الحق حلاج بیان روشنی است که از ژرفای تجربه دینی برآمده و او توانست در تکامل معنوی خویش بدان دست یابد».
بقایی بیان کرد: اقبال به کل تاریخ ایران مهر می ورزد و چون چراغ لاله در این بوستان می سوزد چندان که جان خود را با وارثان این فرهنگ در پیوند می بیند.
وی در پایان گفت: اقبال زاده و پرورده این مرز و بوم نبود اما از آثارش بوی ایران استشمام می شود، او ثابت کرد که ایرانی بودن به داشتن شناسنامه آراسته به مهر اداره ثبت احوال نیست؛ ایرانی کسی است که روح ایرانی در او باشد.
نظر شما