به گزارش خبرگزاری شبستان، «زهرا نژادبهرام» عضو هیات رییسه شورای اسلامی شهر تهران در یادداشتی درباره توانمندشدن زنان سرپرست خانوار آورده است: زنان بهدلیل محرومیتهای تاریخی و کاری که از گذشته داشتند همواره از نظر از مشکلات و موانعی که در مسائلی همچون اشتغال، اجتماع، مباحث حقوقی و فرهنگی و حتی ضعفهای اقتصادی داشتند در رنج بودند.
وقتی زنان ما بهدلیل شرایط خاص خانواده در اینگونه فضاها قرار میگرفتند مدیریت خانواده در اختیار مردان قرار میگرفت چون مردان نقش تولیدکننده منابع مالی و اقتصادی خانواده را داشتند. از طرفی زنان ما در گذشته طوری آموزش دیده و تربیت شده بودند که همواره به منابع مالی نمیاندیشیدند، از اینرو محدودیت تاریخی ناشی از اشتغال و... بر آنها تحمیل میشد.
ولی با تغییر شرایط آن هم در زمانی که معیارهای خانواده دچار تغییر و تحولاتی میشود و آمار جمعیت جامعه افزایش مییابد با فوت همسر، مقولههای جدیدی وارد ارزشهای زندگی زنان میشود و آن را تحتتأثیر قرار میدهد چراکه آنها که پیش از این از محدودیتهای زیادی رنج میبردند، الان مجبور هستند با توجه به شرایط بهوجودآمده بار مضاعفی را به دوش بکشند و آن چیزی نیست جز تامین منابع اقتصادی، مالی و حتی مدیریت خانواده. بهنظر میرسد با توجه به شرایط زندگی زنان سرپرست خانوار ابتدا باید به روشها و رویکردهای پیشگیرانه آنها توجه کرد؛ البته اتفاقات زیادی از سوی نهادهای مختلف درخصوص زنان خانواده رخ داده اما آنچه بیش از هر چیز دیگر حائز اهمیت است بحث پیشگیرانه است.
باید نگاه افراد جامعه نسبت به زن تغییر یابد و از منظر اینکه زنان نیمی از جمعیت کشور هستند به موضوعات آنها پرداخته شود. از طرفی ما نیازمند این هستیم که زنان را برای ارتقای مهارتهای زندگی و اجتماعی آموزش داده، تربیت و تقویت کنیم چون این امر فرصتی را برای آنها فراهم میکند تا بتوانند در برابر مشکلات زندگی و خانواده مدیریت کنند و توان مقابله با آن را داشته باشند و در نهایت بهعنوان یک عضو توانمند در جامعه ظاهر شوند.
شکی نیست که ارتقای مهارتهای اجتماعی زنان جامعه منجر به آن خواهد شد که زنان سرپرست خانوار ما از نظر سلامت جسمی و روحی در جایگاه بهتری در جامعه قرار بگیرند چون زنان جامعه ما بیش از هر چیز دیگری نیازمند این هستند که از کودکی به آنها آموخته شود که آنها نیمی از جامعه هستند و قرار نیست که آینده زندگی آنها منوط به اتکا و مدیریت فرد دیگری باشد بلکه قرار است آنها نیز زندگی کنند و در کنار مردان سهمی در رشد و توسعه کشور داشته باشند. وقتی زنان ما خود را در موضع مدیریت و تصمیمگیری ببینند طبیعتا در این زمان میتوانند توانمندیهای خود را به عرصه ظهور برسانند.
خانوادهها امروز بهدلیل شرایط بهوجود آمده تنها انتظار تامین منابع مالی از زنان سرپرست خانوار ندارند؛ اگرچه این امر نقش تعیینکنندهای دارد اما معیار آنها مسائل مالی نیست. در چنین شرایطی، زنان ما در ظرفیتهای تعامل خانواده نیز میتوانند سهم داشته باشند.
اگر ما ازدواج را بهعنوان تشکیل خانواده و شرکای زندگی تعریف کنیم همواره این سؤال مطرح است که آیا سهم شریک بودن هر کس در این ازدواج مشخص است؟ آیا میتوان ظرفیت شراکت را برای زنان و مردان مساوی تعریف کرد؟ بهنظر میرسد ما در اینجا نیازمند بازتعریف مجدد در روابط خانواده هستیم و اگر از اینجا شروع کنیم شاید وقتی نوبت زنان سرپرست خانوار شود دیگر مقولهای به این نام نخواهیم داشت که وقتی هر کدام از شرکای خانواده دچار چالشی شوند فرد دیگر بار او را به دوش بکشد.
در این زمان هم حقوق و قوانین معنی واقعی خود را پیدا میکنند، هم محدودیتهایی که در طول تاریخ به زنان تحمیل شده تا حدودی مرتفع خواهد شد، چون این محدودیتها میتواند بهعنوان پیشزمینهای باشد که موجب شده بود در گذشته مفهوم شریک زندگی در خانواده با دستاندازهای زیادی روبهرو شود.
در این باره مقالههای زیادی در جهان تهیه شده است که نشان میدهد زنان سرپرست ما تنها برای تامین منابع مالی نیستند ولی نکته اینجاست که این تعداد زنان چون آموزش و مهارتهای لازم را در گذشته نیاموختند از اینرو متکی بهخود نبوده و بهدلیل عدمآگاهی از توانمندیشان، بیشتر تمایل به توجه و حمایت نهادهای حمایتی دارند درحالیکه بهطور قطع اگر آنها آموزش ببینند دیگر میتوانند با چالشهای زندگی روبهرو شوند و راهکار برونرفت از این چالش را پیدا کنند.
بنابراین گره اصلی اینجاست و ضرورت دارد تا به آن توجه ویژه شود. بهنظر میرسد اگر در بودجههایی که در برنامههای توسعه کشور و حتی بودجههای سالانه و... تدوین میشود به این مهم توجه ویژه شود، در این صورت زمینهساز فرصتهای اشتغال و کارآفرینی برای توانمندشدن زنان ما خواهد بود تا آنها هم بهعنوان نیمی از جمعیت ایفای نقش کنند.
نظر شما