به گزارش خبرگزاری شبستان، اختلال در انتخابات ریاست جمهوری 1392 یکی از کوچکترین اهدافی است که سلسله دولتهای آمریکا آن را دنبال می کنند و باراک اوباما به عنوان زنجیره ای از این سلسله مفتخر به تجربه گامی به سمت این هدف شده است.
درباره ترور سفیر عربستان و اتهام وارد به دو ایرانی، دولت واشنگتن باید به تنهایی در برجسته کردن موضوع تلاش کند و این کار در حالی برای دفتر ریاست جمهوری سخت تر شده است که حتی یک دولت یا سیاستمدار صحت این ادعا را تایید نکرده است.
این مساله به شیوه ای سیاستمدارانه به سمت خصومت ایران با عربستان سعودی و حمایت این کشور از تظاهرات ضددولتی یمن و بحرین گره می خورد.
باراک اوباما در حالی از سوی دولت سنی عربستان حمایت می شود که این اتحاد، تفرقه شیعه و سنی در کشور ایران را در میان انگیزه های آمریکا و عربستان تشدید می کند.
ادعای صادر شده از سوی دولت باراک اوباما به قدری شبیه دروغ های دولت بوش قبل از سال 2003 است که همین امر به نزدیک تر شدن این ادعا به وهم کمک ویژه ای می کند.
منصور ارباب سیاری، ایرانی ای که از سی سال پیش در آمریکا زندگی می کند و اتهام دستبردهایی که در چند شرکت کوچک در طول این چند سال به او نسبت داده شده است، مثل جعل چک و خرید و فروش ارز قلابی به گونه ای برجسته و اتهام سازی شده که دوستان نزدیکش چسبیدن چنین انگ هایی به او را مطلقا باور نمی کنند.
در این داستان، ارباب سیاری به خاطر سرخوردگی های اجتماعی ناشی از فقر به یکباره تصمیم می گیرد یک ترور دست اول را برای سپاه قدس ایران را اجرا کند. ربط وی با آژانس های توزیع مواد مخدر مکزیکی به بی ربط شدن ماجرا کمک می کند.
به گزارش روزنامه ایندیپندنت،اتهامات وارده به ارباب سیاری به قدری اغراق شده بیان گردید که دولتمردان آمریکا از تفهیم و توجیه بیشتر آن عاجز ماندند و همچنان بعد از گذشت بیش از یک هفته از ماجرا با چهره ای غمزده و مکالمه ها و سخنرانی های مملو از احساس خشم پشت دوربین رسانه ها می روند بی آنکه بتوانند توضیحی منطقی با سندی محکم برای ادعای خود رو کنند.
تعلل دفتر اوباما در ارایه مدرک تازه مبنی بر دست داشتن سپاه پاسداران ایران دراین ترور میدان و زمان را از آن رسانه ها کرده است تا بر دروغین و ساختگی بودن این داستان ترور تاکید کنند.
در حالی که تلاش آمریکا و اسراییل برای بهانه تراشی در به راه انداختن جنگی علیه ایران بر هیچ کس پوشیده نیست آمریکا بعد از روبرو شدن با بحران اقتصادی و در پی آن تظاهرات مردمی وال استریت دریافت که باید زودتر بهانه ای دست و پا کند تا به این ترتیب بحران های داخلی را دور زده و حواس رسانه ها را مشغول موضوع دیگری کند بنابراین گزارش، یکی از انگیزه های اصلی دولت باراک اوباما از طراحی این موضوع پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری 2012 آمریکاست.
سیاست اقتصادی و اجتماعی اوباما کاملاً شکست خورده است و وی دریافته است با تخریب هر چه بیشتر چهره ایران شاید بتواند نمره مثبتی در کارنامه کاری خود ثبت کند یا حتی نظر مساعد جمهوری خواهان را جلب کند.
واشنگتن ثابت کرده است که در برد یک دولت در انتخابات بعدی تبدیل بسیاری از اوهامات به واقعیت و تلقین آن به فکر مردم امری موثر و کارامد است.
همانطور که چنین سیاستی در مورد عراق در سالهای 2003 -2004 تکرار و مضحکه اصحاب رسانه و خبرنگاران شد. در سال 2004 در برابر فاجعه بزرگ و در حال اجرا درآمریکا بوش، رییس جمهور موفق شد بار دیگر در انتخابات پیروز شود.
چهارسال بعد کاخ سفید موفق شد بخش اعظمی از رسانه ها را متقاعد کند که پیروزی در خاک عراق از آن آمریکاست. در این باره سیاست انتخاباتی آمریکا کاملاً وابسته سرکوب و ایجاد تنش در خاورمیانه است. به همین منظور در پروژه انتخاباتی 2012 باراک اوباما هیچ همتایی را متعهدتر از عربستان سعودی در تخریب چهره ایران نیافت. انتقامی که بخش عمده آن به فعالیت های هسته ای ایران و حمایت این کشور از تظاهرات مردمی بحرین و یمن است.
سیاست داخلی آمریکا برای استحکام خود راهی را جز تخریب چهره مسلمانان به خصوص شیعیان نیافته است. کاخ سفید این روزها خواستار پیشبرد مقابله با ایران است تا سیاستهای داخلی و خارجی خود را مستحکم کند. یکی دیگر از اهدافی که آمریکا در این سیاست می جوید و علاوه بر پیروزی اوباما در انتخابات و تزلزل و جوسازی درباره انتخابات 1390 در ایران تضعیف مصر نوپا در منطقه است.
ایران در وهله اول انقلاب آفریقای شمالی را سبب شد و در گام بعد منطقه را بیش از گذشته منزجر از هرگونه حضور بیگانه به ویژه آمریکا کرد.
پایان پیام/
نظر شما