خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: «یکی از مسایل مهم در مباحث تربیتی بحث «الگو» است یعنی انسان ها همواره دنبال الگو و سرمشق هستند تا سبک زندگی شان را بر اساس آن تنظیم کنند.
در میان الگوهای جعلی که از سوی افراد و مکاتب معرفی می شود، اسلام به عنوان نسخه نجات بخش بشری پیامبر(ص) را به عنوان الگو معرفی میکند: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». همچنین در روایت از امام زمان(عج) است که حضرت(عج) می فرمایند: «فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ (برای من در (زندگی و رفتار) دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله الگو و سرمشقی نیکو است).»
این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام «قاسم ترخان»، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که درباره تاثیر اهتمام مسئولان به اخلاق یا بالعکس بی اخلاقی و بداخلاقی آنان بر جامعه بیان کرده و مشروح آن تقدیم حضورتان می شود:
ریشه بداخلاقی های اجتماعی، مثل خودخواهی و نداشتن صبر و عدم گذشت در مقابل یکدیگر چیست؟
در اینجا نکاتی قابل طرح است که باید به آنها توجه شود، اولا ساختار وجودی انسان به گونه ای است که گرایش به سمت تعالی دارد یعنی می خواهد اوج بگیرد و خدایی شود و یک بُعد دیگرش هم ابعاد مادی و گرایش به سمت زمین است، یعنی هواهای نفسانی که او را به سمت لذت های دنیایی می برد، این مصداق همان روایت است که پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) فرمودند: فرشته ها که به سمت تعالی گرایش دارند (نیست اندر عنصرش حرص و هوی... نور مطلق فانی از عشق خدا)، حیوانات که او نداند جز اصطبل و علف و انسان که موجودی دو بعدی و مرکب از این دو است.
جان گشاید سوی بالا بالها تن زده اندر زمین چنگالها
از سویی دیگر عوامل بیرونی وجود دارند که تلاش میکنند بر انسان اثر بگذارند. شیطان از عوامل بیرونی است که با وسوسه خود تلاش می کند انسان مطیع شهوات شود و به جای صعود، در زندگی خود سقوط کند.
بنابر این، با دوعامل مواجهیم، عاملی بنام نفس که اماره بالسوء است و از درون انسان را به سمت شهوات سوق می دهد و عامل متناظر با آن بنام شیطان که بیرونی است و وسوسه میکند.
از طرف دیگر انسان دارای بُعد روحانی است. ندایی از درون، او را به سمت خدا و عمل خیر فرا می خواند و به تعالی امر میکند و عاملی نیز که بیرونیاند یعنی پیامبران الهی وی را در این امر کمک میرسانند تا در مقابله با شهوات و هوای نفس و فرمان شیطان بایستند و مسیر تکامل را با اختیار خود بپیماید.
بنابر این، اگر با این منطق عامل بداخلاقی ها را بررسی کنیم، جواب برای ما روشن می شود و می توانیم بگوییم این بر میگردد به بُعد نفسانی انسان که آدمی را به سمت لذت های دنیایی سوق می دهد و شیطان به عنوان عامل بیرونی که دائما وسوسه میکند تا انسان را از مسیر تعالی دور کند؛ یعنی عامل مهم بد اخلاقیها خود انسان است که با اختیار خود حرکت در مسیر هواهای نفسانی و شیطان را بر می گزیند.
ثانیا نباید از ثأثیر محیط، خانواده و مدرسه و همچنین آنچه از راه ارث و ژن منتقل میشود غافل بود که اینها خود بحث مفصلی را میطلبد.
با توجه به اینکه جامعه همواره به دنبال سرمشق و الگو است، به نظرتان بداخلاقی یا حتی بی اخلاقی هایی که در سطح مسئولان جامعه صورت می پذیرد چه قدر می تواند در شیوع این طرز رفتار در میان سایر مردم موثر باشد؟
یکی از مسایل مهم در مباحث تربیتی بحث «الگو» است. انسان ها همواره دنبال الگو و سرمشق هستند تا زندگی شان را بر اساس آن تنظیم کنند لذا اسلام پیامبر(ص) را به عنوان الگو معرفی میکند: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». همچنین در روایت از امام زمان(عج) است که حضرت(عج) می فرماید: «فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ «برای من در (زندگی و رفتار) دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله الگو و سرمشقی نیکو است».
باید به این مسئله توجه کرد که آن میزان که الگو می تواند در امر تربیت تاثیرگذار باشد عامل دیگری اثرگذار نیست؛ لذا کسانی که جذب اسلام شده اند بیشتر به جهت آن بود که پیامبر(ص) را دیدند و جذب اخلاق و رفتار ایشان شدند و به دین گرایش یافتند.
مسئولان به جهت موقعیت و جایگاهی که دارند، در واقع الگوی مردم هستند و اگر توانستند الگوی خوبی از نظر سبک زندگی و نتایج اخلاقی باشند جامعه شاهد روند رو به رشدی از نظر اخلاقی خواهد بود و اگر اینان الگوی منفی تلقی شوند طبیعتا مردم جامعه نیز به همان سو حرکت می کنند، چنان که در حدیث آمده: «الناس على دین ملوكهم». یا امیرالمومنین امام علی(ع) فرمودند: «الناس بأمرائهم اشبه منهم بآبائهم».
شهید مطهری می گوید: دو گروهند که اگر صالح باشند امت را به صلاح و راستی سوق میدهند و اگر فاسد باشند امت را به فساد و تباهی میکشند: عالمان دینی و حاکمان.
مردم اگر ببینند که برای مثال خانواده مسئولان چندان حجاب کافی ندارند، یا خارج نشین هستند، یا دروغگویی در آنها نهادینه شده، اختلاس بین شان وجود دارد، وجود بداخلاقی های اجتماعی در میان آنان هم دور از انتظار نیست.
فارغ از آنکه سبک زندگی مردم از این قبیل رفتارها آسیب می بیند، رویکردهای دوگانه اخلاقی مسئولان چه تاثیرات دیگری خواهد داشت؟
این تاثیرگذاری در نوع سبک زندگی و رفتار مردم است؛ سبک زندگی تنها یک لایه از مساله است. قبل از اینکه سبک زندگی شکل بگیرد باید علایق مردم تغییر کند و پیش از علایق باید اعتقادات مردم تغییر کند، یعنی اگر سبک خاصی از زندگی را انتخاب می کنیم به جهت آن است که باورها و اعتقاداتی را قبول کرده ایم که علائق خاصی را موجب میشوند و خود به خود آن علایق، سبک زندگی ما را هم تغییر می دهد.
بنابر این، اگر می گوییم مسئولان الگو هستند و بداخلاقی های آنان منجر به آن می شود که سبک زندگی مردم تغییر می کند معنایش این است که اولا باورها با این بداخلاقی ها تغییر خواهند کرد و بعد سبک زندگی ها عوض می شود.
در این باره مصداق هم وجود دارد؟
این تاثیرگذاری روی اعتقادات و اخلاقیات بیش از بحث رفتار و سبک زندگی است؛ برای مثال اگر مردم ببینند که مسئولان شان چندان مسایل را مراعات نمی کنند، به این معنا که می گویند و عمل نمی کنند، اولین چیزی که به ذهن شان می رسد آن است که شاید چیزهایی که آنها می گویند، درست نباشد، دم از خدا و قرآن و معاد می زنند شاید واقعا این مسایل وجود نداشته باشد، همین مسایل سبب می شود که مردم از یک طرف بگویند اگر واقعا چنین چیزهایی وجود دارد و عقوبتی در کار است چرا برخی مسئولان چنین می کنند و این گونه باورهای اعتقادی مردم آسیب می بیند.
بنابراین در چنین ورطه ای نه تنها سبک زندگی که باورها و اعتقادات رنگ می بازند، این موارد است که باعث می شود سبک زندگی تغییر کند و زمانی که مردم اعتمادشان سلب می شود باورهای آنان شکننده شده و نهایتا تمایل به نفس یافته و از الگوهای دیگر پیروی می کنند.
و عوارض این گرایش نادرست در میان مردم چه خواهد بود؟
طبیعتا افراد به دنبال عملی کردن نفسانیات خود رفته و به تدریج سر از انکار اعتقادات در می آورند؛ یعنی از جهت علمی و اعتقادی و ایمانی هم منکر خداوند می شوند. بنابر این، نوع رفتار مسئولان بسیار اهمیت دارد. اگر قرار است مردم اخلاقی عمل کنند مسئولان نیز باید چنین باشند. مردم باید ببیند که مسئولان شان هم اهل عمل هستند.
خداوند زمانی که می خواهد پیامبر(ص) را در برابر نافرمانی های مردم و مشکلات صعب در مسیر دعوت به دین آرام کند، می فرماید قبل از تو پیامبران دیگر نیز همین مسایل را داشتند. یعنی خداوند برای پیامبرش هم این مساله را مطرح و نظیر برایش درست می کند دیگر چه برسد به مردم.
بنابر این، مردم باید ببینند که مشکل فقط برای آنها نیست، نه اینکه خارج نشینی مسئولان شان را مشاهده کنند و باز هم دم از خدا و پیغمبر(ص) بزنند.
به طور کلی راه حل برون رفت از این وضعیت چیست که جامعه ما از رویکردهای غیراخلاقی دور شود و بر محورت اخلاق بچرخد؟
در این باره می توان بحثهای مفصلی مطرح کرد اما ناظر به بحث شما باید بگویم عمیقا معتقدم که در مقابل این بداخلاقی ها نباید تسامح به خرج داد، باید شدیدا برخورد کرد، اگر کسی اعتقاد مردم را نشانه رفت باید با او برخورد شدیدی کرد، اگر مسئولان که به مثابه الگوی جامعه هستند، اشتباه کنند و درصدد جبران هم بر نیایند یقینا گناه آنان که در معرض دید مردم هستند، بیشتر از مردم عادی است.
از سویی دیگر مسئولان وظیفه شناس و خوبی هم داریم. اینان الگوهای خوبی میتوانند برای مردم باشند. باید درصدد شناسایی و معرفی اینان به جامعه تلاش کرد.
نظر شما