به گزارش خبرگزاری شبستان، ديان در ايام کودکي ثابت کرده بود که قادر است خيلي چيزهاي غيرانساني را درک کند. او با بزرگواري خارقالعادهاي پذيرفته بود که مادرش، برادرش را به او ترجيح بدهد. معمولاً بچهها نميپذيرند که جايگاه اول قلب مادر را نداشته باشند، خصوصاً وقتي بچه ارشد باشند. ولي مادر نجابت ديان را چنان با بزرگنمايي به باد تمسخر گرفته بود که دخترک هرگز نميتوانست او را به خاطر اين کار ببخشد... در 14 سالگي، زيبايي ديان هر روز بيش از پيش حيرت همه را برميانگيخت.
از شر جوشهاي صورت و ورمهاي خاص دوره نوجواني در امان مانده بود و با ظاهري قشنگ و رفتاري متين، داشت بزرگ و بزرگتر ميشد. آنهايي که او را نميشناختند، گمان ميکردند که رقص باله کار ميکند... هرگز کسي جرأت نداشت مسخرهاش کند، حتي پشت سرش؛ چرا که چيزي در وجودش بود که موجب ترس و هراس بقيه ميشد و در نتيجه، کسي به او بياحترامي نميکرد. مادرش همچنان يگانه کسي بود که شيفتهاش نشده بود. تنها پيشرفتش اين بود که ديان ديگر حتي نميکوشيد علاق او را نسبت به خود جلب کند. روزهاي تعطيل آخر هفته که يکديگر را ميديدند، سلامي ساده از روي نزاکت بين هم رد و بدل ميکردند... رابط ميان آن دو، هر کدام از آنها را تبديل به يک تماشاچي کرده بود و در هيچ موردي گفتگويي بين آنها صورت نميپذيرفت...
«قلبت را به تپش وادار» اثر«نوتومب آملي»با ترجمه دکتر «محمد جواد کمالی» را نشر قطره چاپ کرده است.
نظر شما