نقش الگوی پیشرفت و تحول علوم در استکبارستیزی

علیرضا صدرا با اشاره به ارتباط استکبارستیزی و تمدن سازی، گفت: علم مدرن خلا معنوی دارد و در عین پیشرفت، آرامش را به بشر هدیه نمی دهد. لذا تحول علوم و تولید علوم انسانی اسلامی و تحقق الگوی پیشرفت از مظاهر عملی استکبارستیزی است.

خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: «تا کشوری توسعه نیابد وارد مرحله تمدنی نمی شود چون تمدن شامل توسعه ای همه جانبه و فراگیر است و این مهم بدون برداشتن موانع، اصلا عملی نیست. کاری که انقلاب اسلامی ایران انجام داد، تاسیس بنیان های تمدن سازی بر پایه استقلال و تکیه بر نیروهای خودی و دغدغه مند بود.»

 

این جملات گزیده ای از سخنان «علیرضا صدرا»، دانشیار دانشگاه تهران است که به مناسبت فرا رسیدن 13 آبان، روز مبارزه با استکبار جهانی با شبستان در میان گذاشته است، در ادامه مشروح این گفت وگو تقدیم حضورتان می شود:

 

با توجه به آنکه ساخت تمدن نوین اسلامی از آرمان های کلان انقلاب و نظام اسلامی ما است، استکبارستیزی و هم داستان نشدن با اهداف استکبار جهانی، در تحقق این هدف چه تاثیری دارد؟

 

برای پاسخ به این پرسش مقدمه ای را بیان می کنم، انقلاب اسلامی ایران با شعائری که در حقیقت شالوده ها و شاخصه های سه گانه آن محسوب می شوند، پدیدار و پیروز شد، این مولفه ها شامل استقلال، آزادی و در نهایت نظام سازی جمهوری اسلامی ایران بود که در این سیر شکل گرفت.

 

خودِ استقلال از دو مولفه درست شد. خروج از سلطه بیگانگان و تکیه بر داشته های ملی. آن زمان آمریکا به عنوان رأس بلوک لیبرال امپریالیسم و در مقابل او اتحاد جماهیر شوروی سابق قرار داشت.  شعار اصلی انقلاب اسلامی، استقلال و رهایی از سلطه استکبار غربی و لیبرال امپریالیسم و عدم گرایش به تحت سلطگی و وابستگی سوسیال امپریالیسم و بلوک شرق بود، یعنی انقلاب اسلامی، همزمان در دو جبهه می جنگید.

 

شعار دوم انقلاب اسلامی، آزادی بود، آزادی از سلطه و استبداد مطلقه داخلی که تا پیش از آن در کشور وجود داشت. ایران، همواره در طول تاریخ، دولت ساز و تمدن ساز بوده اما از طرف دیگر با آفت داخلی به نام استبداد و سلطنت خودکامه نیز مواجه بوده است. بعد از مشروطیت و در طول حیات رژیم ستم شاهی، علاوه بر سلطه حاکم بر کشور، عمله بیگانگان بود و به سوزِ سلطه، خفت و خواری نیز اضافه شده بود.

 

به عبارت بهتر، استبداد مطلقه داخلی که خودش وابسته به دیگران بود، کشور را عقب نگاه می داشت. در این میان جمهوری اسلامی ایران، راه و درمان این دردها بود، هم جمهوری بود هم اسلامی، نه لیبرال امپریالیسم و نه سوسیال امپریالیسم. در عین حال دنبال استقلال و توسعه و پیشرفت بود.

 

این سیر و روند چگونه مسیر توسعه و سپس تمدن سازی را هموار می کند؟

 

باید توجه داشت تا کشوری توسعه وارد مرحله تمدن سازی نمی شود چون تمدن شامل توسعه ای همه جانبه و فراگیر است و این مهم بدون برداشتن موانع اصلا عملی نیست. کاری که انقلاب اسلامی ایران انجام داد، تاسیس مبانی تمدن سازی بر پایه استقلال و تکیه بر نیروهای خودی و دغدغه مند بود. مساله ای که تا آن زمان در کشور دیده نمی شد در نتیجه میان استکبارستیزی و تمدن سازی ارتباط دوسویه ای برقرار است.

 

مولفه های مهمی نظیر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و علوم انسانی اسلامی چه قدر می توانند به عنوان راهکار مقابله در برابر استکبارستیزی شناخته و به کار گرفته شوند؟

 

اساساً انسان و به تبع او اندیشه و نیز علم انسانی، سلطه پذیر نیست. عقب ماندگی را نمی پذیرد چون علم و فکر به دنبال پیشرفت است و پیشرفت نیز با آزادی به دست می آید و هیچ توسعه ای با استبداد و عقب ماندگی به دست نمی آید چراکه این موارد خود عامل عقب نگه داشته شدن یک کشور و ملت هستند.

 

بنابر این، اگر بخواهیم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را جلو ببریم باید کارآمد باشیم و کارآمدی هم بدون علم، عملی نیست. علم ما باید کارآمد و عملیاتی باشد. در واقع با توسعه منابع انسانی است که به تمدن سازی می رسیم. ایران اسلامی هر زمان که به دنبال سرمایه انسانی بوده حداکثر پیشرفت را داشته است.

 

این اهداف با اندیشه های سخت افزارانه، تک ساحتی و داروینیستی محقق نمی شود، نه پیشرفتی اتفاق می افتد و نه الگوی پیشرفتی به منصه ظهور می رسد و نه حتی تمدنی شکل می گیرد چراکه تمدن و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مساله ای دوبُعدی است. علم مدرن خلا معنوی دارد و علت اینکه بشر از نظر فناوری پیشرفت کرده ولی جنبه آرامش زندگی او دچار مشکل شده به دلیل آن است که علم تک ساحتی شده و نگاه داروینیستی به دنیا دارد.

 

خروجی چنین نگاهی چیست؟

مدرنیسم و علم و اندیشه ای که ذیل آن تعریف می شود، نگاه های تک ساحتی و انتزاعی به دنیا دارند. در پیشرفت مادی انسان را به مریخ می برند اما او را به معراج هدایت نمی کنند. پس این خلا معنوی ریشه این مشکلات است؛ از این رو، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می تواند مقدمه تمدن سازی باشد ولی بدون کارآمدی متناسب یعنی بهره وری مادی و معنوی، نمی تواند تاثیر چندانی داشته باشد.

 

نتیجه ای که می خواهم از این بحث بگیرم آن است که الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و همچنین مساله علوم انسانی ارتباط متقابل و توامانی با یکدیگر داشته و هر دو از جنبه های استکبارستیزی به شمار می آیند. انقلاب اسلامی زمینه ساز ورود معرفت و اخلاق به زندگی عادی و زندگی سیاسی بود به گونه ای که دیانت روح سیاست شود. این طرز فکر از دل علوم انسانی اسلامی منبعث می شود. لذا استکبارستیزی با تحول علمی ایجاد می شود.

 

جلوه های استکبارستیزی در سبک زندگی چگونه می تواند بروز و ظهور یابد؟

 

اساساً ریشه استکبارستیزی باید بر اساس ارزش و بینش باشد. از توده مردم این انتظار می رود که علاوه بر حضور در راهپیمایی، اندیشمندان را یاری کرده و راه را برای طرح مبانی نظری باز بگذارند. علما حکم پزشک را دارند. پزشک متخصص ضمن همدردی با بیمار باید علت درد را پیدا کرده و برایش دارو تجویز کند. باید کارش علمی باشد و در عین حال مثل برخی روشنفکران نیز منزوی نباشد که گوشه ای بنشیند و با مردم ارتباطی نداشته باشند.

 

کد خبر 737397

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha