به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، امروز شاعر رنگ ها اگر زنده بود 90 ساله می شد؛ فلسفه و معنای زندگی سهراب سپهری را باید در نقاشی و شعرهایش جستجو کرد؛ شعر ها و نقاشی هایی با جانمایه طبیعت بی جان که الهام گرفته از عرفان شرق بود؛ نقاشی های سهراب در نگاه اول نقاشی های ساده و مینمال به نظر می رسند اما این نقاشی ها خود زندگی اند و چون شعرش عمیق و پر معنا؛ امروز اگرچه سهراب در میان ما نیست و به خانه دوست سفر کرده است اما اشعار و نقاشی های زبان گویای اندیشه این هنرمند ساده زیست است.
شاید در روزگار گذشته کمتر کسی فکر می کرد که تابلوهای مینمال و ساده سهراب سپهری که به نوعی شعرهایش بر بوم بودند بتواند مرزها را در نوردد و در حراج های بزرگ دنیا رکورد فروش را بزنند؛ در تابستان گذشته در آخرین حراج تهران دو اثر سهراب به بالاترین قیمت به فروش رسیدند.
سهراب را باید شاعر رنگ ها و طبیعت نامید طبیعت بی جانی که در کلمات و بر بوم نقاشی جان می گیرند؛ اگرچه سپهری را مردم بیشتر به عنوان شاعر می شناسند اما سهراب نقاشی چیره دست است؛ این شاعر هنرمند نقاشی را از کودکی آغاز و به شکل حرفه ای دنبال کرد و آثار زیبایی از خود به جا گذاشت؛ تابلوهای «طبیعت بیجان» ، «شقایقها، جویبار و تنهی درخت»، «علفها و تنهی درخت» ، «ترکیببندی با نوارهای رنگی»، «ترکیببندی با مربعها»و «منظرهی کویری» از جمله آثار نقاشی بر جامانده از این هنرمند شاعر است .
سهراب اگر امروز زنده بود 90 ساله می شد؛ پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان به دنیا آمد، کار نقاشی را از کودکی اغاز کرد وی در یادداشتی با عنوان «هنوز در سفرم» از جمله در این زمینه می نویسد: « پدرم... در طراحی دستی داشت. خوش خط بود. تار می نواخت. او مرا به نقاشی عادت داد... در دبیرستان نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی نقطه روشنی در تاریکی هفته بود.»
در سال ۱۳۲۷ سهراب در حالی که در تپه های اطراف قمصر نقاشی می کند، با منصور شیبانی، از نقاشان و هنردوستان آن روزگار، آشنا می شود. سهراب در این باره می نویسد: «آن روز شیبانی چیزها گفت. از هنر حرف ها زد. وَن گوک را نشانم داد. من در گیجیِ دلپذیری بودم. هرچه می شنیدم تازه بود.... شب که به خانه برگشتم، آدمی دیگر بودم.»
پس از این سهراب در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته می شود و در جریان سفر به اروپا، آمریکا، و ژاپن در زمینه نقاشی به چشم اندازهای تازه ای دست پیدا می کند. سهراب در سال ۱۳۳۲ پس از پایان دانشکده موفق به دریافت مدال درجه یک فرهنگ می شود.
سهراب سپهری در سال ۱۳۳۷ در بی نال تهران تعدادی از تابلوهایش را به نمایش می گذارد و همین باعث می شود آوازه وی از مرزها فراتر برود و بسیاری از گالری های معتبر اروپایی و آمریکایی وی را برای نمایش آثارش دعوت کنند، سهراب در مجموع تا پایان عمر در بیش از سی نمایشگاه فردی و گروهی در تهران، ونیز، موزه بندر لوهاور و جشنواره روایان فرانسه، بریج همپتن آمریکا، نگارخانه بنسون نیویورک، بازار هنر بال سوییس و... شرکت می کند، گالری سیحون آخرین مکانی است که پیش از مرگ سهراب آثار وی را به نمایش می گذارد.
دفترهای «مرگ رنگ»، «زندگی خوابها»، «آوار آفتاب»، «صدای پای آب»، «شرق اندوه»، «حجم سبز»، «ما هیچ، ما نگاه»، «در کنار چمن» و «هشت کتاب» نیز میراث شعری به جای مانده از سهراب سپهری در جایگاه یکی از شعرای معاصر است.
سهراب سپهری در سال 1357 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و در سال 1358 برای درمان به انگلستان رفت، اما به دلیل پیشرفت بیماری درمان نشد و سرانجام در اول اردیبهشت ماه 1359 در تهران درگذشت.
امروز در ۹۰ سالگی این نقاش شاعر به سراغ اش رفتیم با الهام از شعر معروفش که بر سنگ قبرش حک شده است:
« به سراغ من اگر مي آييد،
پشت هيچستانم.
پشت هيچستان جايي است.
پشت هيچستان رگ هاي هوا، پر قاصدهايي است
كه خبر مي آرند، از گل واشده ی دورترين بوته خاک.
روی شن ها هم، نقش های سم اسبان سواران ظريفی ست که صبح
به سر تپه ی معراج شقايق رفتند.
پشت هيچستان، چتر خواهش باز است:
تا نسيم عطشي در بن برگي بدود،
زنگ باران به صدا مي آيد.
آدم اين جا تنهاست
و در اين تنهايی، سايه نارونی تا ابديت جاری ست.
به سراغ من اگر مي آييد،
نرم و آهسته بياييد، مبادا كه ترك بردارد
چينی نازک تنهايي من!»
نظر شما