خبرگزاری شبستان، گروه مهدویت و غدیر: «شهید سید مصطفی موسوی» روز پنجشنبه، 18 آبان 1374 به دنیا آمد و در پنجشنبه، 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس از رسیدن به سن 20 سالگی، به شهادت رسید. مصطفی جوان دهه هفتادی بود و زود راه آسمانی شدن و پیوستن به خیل شهدا را پیمود. از این رو، به مناسبت فرا رسیدن هفته گرامیداشت دفاع مقدس و به منظور آشنایی با سبک زندگی این شهید و انس وی با اهل بیت(ع) گفت وگویی با «زینت سادات موسوی»، مادر این شهید داشته ایم که در ادامه به حضورتان تقدیم می شود:
لطفا برای ورود به بحث درباره زندگی شهید و نحوه شهادت شان توضیح دهید.
شهید امیرعلی محمدیان در آذرماه 94 شرایط و تاییدیه های لازم برای حضور در جبهه سوریه را اخذ کرد و پس از گذراندن حدود 15 روز دوره آموزشی، در 13 دی ماه 94 راهی سوریه شد یعنی زمانی که برنامه های عملیاتی نبل و الزهرا مطرح بود و شهید در منطقه خانطومان حضور داشت که 21 دی ماه طی یک عملیات، حدود 15 نفر به شهادت رسیدند؛ از میان آنها هنوز پیکر 8 نفر از آنها بازنگشته که شهید امیرعلی محمدیان نیز جزء آنان است و جاویدالاثر محسوب می شود.
انس و ارتباط شهید با امام حسین(ع) چگونه بود و برای آشنایی با معارف دین و اهل بیت(ع) چه روش و سبک زندگی ای داشت؟
شهدا با مردم عادی تفاوت دارند، همانند همه به هیات، مسجد و مجالس عزاداری می روند اما تفاوت آنها بصیرت و دانشی است که از این حضور به دست می آورند، شهید موسوی بسیار اهل مطالعه بود لذا هر گزاره ای را می شنید، راحت نمی پذیرفت و معتقد بود باید با مطالعه و تحقیق به صحت مطالب دست پیدا کند لذا مطالعه بسیاری به ویژه در زمینه آثار شهید مطهری، دکتر شریعتی و علامه جعفری در این اواخر داشت.
یکی از دوستان شهید تعریف می کرد که شهید کتاب هایی را که مطالعه داشت برای من تعریف می کرد، وقفه ای میان رابطه ما به جهت حضور وی در هوابرد رخ داد و بعد از مدتی که دیدار حاصل شد دیدم شهید در حال مطالعه کتابی از علامه جعفری است و دلیل را جویا شدم گفت برای مرتبه دوم است که در حال مطالعه این کتاب است زیرا در گام اول بخش هایی را متوجه نشده است.
شهید سه کتاب «جستاری بر زندگی سردار سلیمانی»، «فلسطین از منظر مقام معظم رهبری» و «فاطمه، فاطمه است» را با خود برای مطالعه به سوریه برده بود و پس از شهادت یکی از همرزم ها تعریف می کرد که در اوقات فراغت سید مصطفی بعد از نماز و عبادت و نظافت، به خواندن سوره نور و زیارت عاشورا مشغول می شد و سپس به مطالعه کتاب می پرداخت.
شهید براساس نوشته های دکتر شریعتی در یکی از این کتاب ها به همرزم خود گفته بود که امام حسین(ع) تشنه لبیک ما است ولی افسوس که به جای افکار و عقاید ایشان، زخم های تنش را برای ما برجسته می کنند. ایشان به فردی نیاز دارد که در زمان ظلم به مظلومان به پا خیزد و در میدان حاضر شود.
درباره زندگی شهید دو کتاب با عناوین «مسافر آبان» و «20 سال و سه روز» منتشر شده که بسیاری از ابعاد خصایص، طرز فکر و سبک زندگی او از زبان خانواده و دوستان و همرزمان بیان شده است.
از جملات بر جای مانده از شهید کدامیک را به عنوان مادر نقطه اوج می دانید؟
شهید یک جمله معروف در سوریه داشته است که از زبان همرزمانش در این کتاب ها منتشر شده است که «من برای آمدن به اینجا برنامه داشته ام همانطور که برای حضور در کرانه باختری برنامه دارم» شهید ما برنامه داشت که در کرانه باختری به شهادت برسد اما در روز تاسوعا که عبدالله باقری فرمانده وی در سوریه به شهادت می رسد، فردای آن روز بر سر سفره نهار به دوستان خود می گوید که بعد از فرمانده، دوست ندارم در دنیا باشم و به ایران بازگردم و در همانجا برای شهادت خودش دعا می کند و از دوستانش نیز می خواهد تا آمین بگوید.
نهایتا هم سیدمصطفی شب آخر ماه محرم سال 94، در حالی که تنها سه روز از تولد 20 سالگی اش گذشته بود در اثر برخورد توپ 23 در حلب سوریه به شهادت رسید و گلویش مانند حضرت علی اصغر(ع) پاره شد.
از نظر اهتمام به علم و تحصیل شهید «سید مصطفی موسوی» چه جایگاهی داشت؟
شهید یکی از نخبگان علمی کشور بود و طرحی به سازمان نخبگان ارائه داده بود که بعد از مدت ها مورد تصویب قرار گرفت اما از سوی دولت حمایت نشد، به واسطه یکی از دوستانش طرحش به کانادا ارسال شد و آنها از سیدمصطفی برای حضور در کاندا دعوت کردند، اما نپذیرفت و گفت: دانشگاه من در سوریه است و باید برای دفاع از مظلوم راهی سوریه شوم و تصور نکنید بعد از جنگ سوریه هم من به دانشگاه خواهم رفت بلکه باید این تلاش ها ادامه پیدا کند تا کرانه باختری را آزاد کنیم.
شهید با کدامیک از شهدای دفاع مقدس مانوس بود؟
مصطفی علاقه ویژه ای به شهید بابایی داشت و این شهید اولین الگویش بود و شکل گرفتن عزم و اراده اش برای حضور در سوریه در اثر آشنایی و مطالعه زندگی شهید بابایی صورت گرفت که همه این ها نیز ناشی از پخش سریال «شوق پرواز» از تلویزیون بود؛ بعد از آن سریال شهید متحول شد و علاقه ویژه ای به شهید بابایی پیدا کرد و به مطالعه و تحقیق درباره سبک زندگی این شهید دوران دفاع مقدس پرداخت.
شهید حتی در پی علاقه به شهید بابایی، سراغ خلبانی رفت و تنها به جهت رد شدن در آزمون پزشکی از این مسیر بازماند و از این اتفاق ناراحت شد که نمی تواند روزی هواپیمایش را پر از مهمات کند و به قلب اسرائیل یورش ببرد و این غده سرطانی را پاک کند.
مصطفی به مقام معظم رهبری بسیار علاقه داشت و هر شبی که ایشان سخنرانی داشت، بیانات معظم له را در تمام شبکه های تلویزیونی مشاهده می کرد تا جمله جمله بیانات ملکه ذهنش شود و می گفت روزی که به سوریه رفتم تمام بیانات حضرت آقا را برایم ضبط کن یا بنویس تا در بازگشت بتوانم مطالعه کنم.
انس و الفت شهید با امام زمان (عج) چگونه بود و چه کیفیتی داشت؟
شهید همواره در زمان راز و نیاز و عبادت خود در اتاق را می بست و قرآن را با ترتیل، معنی و تفسیر کامل قرائت می کرد. روزی که بنا داشت به سوریه عازم شود من راضی به رفتنش نبودم اما به من گفت: مادر زمانی که امام حسین(ع) ندای هل من ناصر سر داد افرادی که لبیک گفتند، رستگار شدند اما آنانی که جاماندند، در این دنیا به هیچ چیز نرسیدند، از او سوال کردم مگر ندای هل من ناصر شنیدی؟ پاسخ داد توقع داری چه چیزی بگویم. مصطفی بسیار راستگو بود، به من گفت اگر راضی نشوی به رفتن من در آن دنیا باید پاسخگوی حضرت زینب(س) و حضرت زهرا(س) باشی و من تا پایان عمر دیگر ناشنوا خواهم شد و این چنین صداها را نخواهم شنید.
شهید می گفت هرکس صدای مظلوم را بشنود و به کمک نرود، مسلمان نیست و در روزهای آخر که در خانه بود به من گفت من به محض اینکه پایم به بهشت برسد، بهشت را برایت آباد و آماده می کنم و دنیا و آخرت شما را آباد می کنم و خدا شاهد هست تاکنون هر زمان به شهید نیاز و کمک داشتم، همواره کمک رسان من بوده است.
نظر شما