به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از مفتاح، حجت الاسلام سعید بهشتی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) روز گذشته شنبه، سوم شهریور ماه جاری در نشست تخصصی «فلسفه تعلیم و تربیت صدرایی» که از سوی دبیرخانه مفتاح برگزار شد، فلسفه تعلیم و تربیت را یکی از شاخه های فلسفه مضافِ اسلامی دانست و تأکید کرد: فلسفه اسلامی کامل ترین فلسفه است.
وی در ادامه با طرح این پرسش که «فلسفه اسلامی قابلیت شالوده شدن برای تأسیس فلسفه تعلیم و تربیت را دارد یا خیر؟»، گفت: بله، فلسفه اسلامی از محتوای عمیق وجودشناسی و جهان شمولی برخوردار است.
بهشتی با بیان این نکته که فلسفه اسلامی هر چند در آغاز شکل گیری با ترجمه فلسفه یونانی بود، ابراز کرد: عصر ترجمه چند قرن طول کشید ولی در همین دوران نیز تألیفات و تحقیقاتی از سوی فیلسوفان مسلمان انجام گرفت. با این وجود پایه و اساس فلسفه اسلامی توسط فیلسوفان اسلامی ریخته شد به همین دلیل مسائل فلسفی یونان ۲۰۰ مسأله بود ولی در فلسفه اسلامی تا ۷۰۰ مسأله نیز رسید.
وی اضافه کرد: فلاسفه اسلامی تحت تأثیر قرآن و سنت تولید محتوای ناب فلسفیِ هماهنگ با آموزه های دینی را آغاز کردند. فلسفه اسلامی در سیر تکامل خود هر چند به سمت قرآن و سنت رفت، ولی جنبه عقلی خود را نیز حفظ کرد به همین دلیل فلسفه اسلامی حتی کلام را نیز در خود هضم کرد.
این استاد حوزه و دانشگاه، با اشاره به این که ورود آموزه های وحیانی به فلسفه اسلامی آرام آرام صورت گرفت، تاکید کرد: فلسفه اسلامی جنبه عقلی و وحیانی دارد. یعنی هویت برهانی و استدلالی خود را حفظ کرده و وحی را نیز وارد خود کرد.
وی اضافه کرد: در قرآن نیز به صورت اجمالی و سربسته درباره مباحث فلسفی سخن به میان آمده و فیلسوفان اسلامی آنها را رمزگشایی کرده اند.
حجت الاسلام بهشتی، همچنین از اختلاف نظر میان فلاسفه و عرفا سخن به میان آورد و در این باره تصریح کرد: عرفا معتقد بودند که روش سلوک عقلی امکان پذیر نیست ولی فلسفه اسلامی در روند تکامل خود عرفان را نیز وارد خود کرد. به همین دلیل می بینیم حکمت متعالیه ترکیبی از عقل، نقل و عرفان است.
حکمت متعالیه سرنوشت ساز بود
وی همچنین حکمت متعالیه را در جهان اسلام یک حرکت سرنوشت ساز تلقی کرد که در جهان غرب نیز شاهد آن نیستیم.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، دومین پرسش یا شبهه اصلی مطرح شده از سوی برخی درباره فلسفه اسلامی را این دانست که ما چیزی به نام فلسفه اسلامی نداریم و آن چه مطرح می شود کلام اسلامی است، گفت: این افراد اسلامیت فلسفه را زیر سؤال می برند چرا که معتقدند فلسفه اسلامی التقاطی از فلسفه یونانی است.
وی در پاسخ به این شبهه تأکید کرد: فلسفه اسلامی یک دانش اسلامی بوده و این موضوع قابل دفاع است. البته شاید در ابتداء شکل گیری چنین التقاطی از فلسفه یونانی وجود داشت، ولی استمرار نداشت. از سوی دیگر مبدأ شکل گیری فلسفه، یونان نیست بلکه جریان مهمی از آن در ایران باستان شکل گرفت که با ظهور اسلام در فلسفه اسلامی هضم شد.
ادعای التقاط فلسفه اسلامی بی انصافی است
این استاد حوزه و دانشگاه بخش قابل توجهی از حکمت متعالیه را مباحث قرآن برشمرد و التقاط فلسفه اسلامی از فلسفه یونانی را بی انصافی نام نهاد، بیان کرد: فیلسوفان مسلمان حتی عناوین و واژه های فلسفی را بومی سازی کرده اند، به همین دلیل به جای واژه «فلسفه» از واژه «حکمت» که یک واژه قرآنی است، استفاده کرده اند. در محتوای فلسفه اسلامی مباحثی وجود دارد که اصلاً در فلسفه یونانی وجود ندارد.
وی در پایان این بخش از سخنان خود، فهم حکمت متعالیه را منوط به دو شرط «دیدن استاد» و «سیر و سلوک» دانست و گفت: تنها با دیدن استاد نمی توان به این فلسفه رسید، البته اگر استاد هم نباشد فرد از تفکرات غزالی سر در می آورد ولی باید سیر و سلوک نیز در کنار آن باشد.
حجت الاسلام بهشتی، بخش دوم مباحث خود را به «فلسفه اسلامی تعلیم و تربیت» اختصاص داد و با تقسیم بندی آن به دو صورت عام و خاص، ابراز کرد: بخش خاص از دو مؤلفه «فلسفی» و «تعلیمی و تربیتی» تشکیل شد. مؤلفه فلسفی از مجموعه گزاره های وصفی و نظری تشکل می شود که می توانیم از حکمت نظری اخذ کنیم و درباره هستی، انسان، خدا و جهان صحبت می کند.
آبشخور تعلیم و تربیت حکمت عملی است
وی افزود: بخش تعلیمی و تربیتی نیز مسائل کاربردی را بیان می کند و باید از حکمت عملی گرفته شود. یعنی آبشخور تعلیم و تربیت حکمت عملی است.
استاد حوزه و دانشگاه، نسبت میان حکمت نظری و عملی را روبنا و زیربنا دانست و گفت: بایدها و نبایدهای تربیتی براساس جهان بینی استوار است. تربیت اسلامی نیز تنها فردی نیست بلکه اجتماعی است به همین دلیل اسلام به موضوع اجتماع تأکید فراوانی دارد و این موضوع را می توان در ادعیه ها دید.
مبنای بایدها و نبایدهای تربیت اسلامی فلسفه است
وی اضافه کرد: شالوده و مبنای بایدها و نبایدهای تربیت اسلامی، فلسفه است. این مبنا چگونه به دست می آید؟ از فلسفه غرب بگیریم که بخشی از آن الحادی و بخشی دیگر نیز موضوع فلسفی نیست؟ باید به مبانی خود بازگردیم و در این زمینه کار و تلاش داشته باشیم. عده ای از سر غرض ورزی و عده ای دیگر از روی ناآگاهی می گویند فلسفه ما التقاطی است و نمی تواند مبنا و اساس قرار گیرد. کجایش التقاط است؟ ما معارف خودمان را داریم و نباید تحت تأثیر شبهات قرار گیریم.
بهشتی اسلامی سازی علوم انسانی را بدون شناخت علوم اسلامی مانند ادبیات عرب، منطق، کلام و… بی نتیجه خواند و گفت: در این زمینه باید تلاش و کوشش شود. از پراکنده کاری دوری شود. بدون علوم اسلامی نمی توان به علوم انسانی اسلامی رسید.
وی در پایان خاطرنشان کرد: یکی از رکن های اصلی این کار خوب درس خواندن است. فرد برای اسلامی سازی علوم انسانی باید ادبیات عرب را بداند که تا بتواند با متن خوانی درس استنباط داشته باشد. اصول فقه را برای استنباط بداند. منطق را بداند و سپس به سراغ فلسفه اسلامی برود. چون فلسفه اسلامی بدون ادبیات عرب و منطق امکان پذیر نیست. در صورت امکان زبان خارجه هم بداند. وگرنه بدون این ها اسلامی سازی کاسبی و لقلقه زبان است.
نظر شما