به گزارش خبرگزاری شبسان، متن کامل پیام آیت الله عبدالله جوادی آملی به شرح زیر است:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّین سِیَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِیَاء عَلَیْهِما آلَافُ التَّحِیَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».
حج و عمره و اِحرام و زیارت و طواف همه شما بزرگواران، حاجیان و معتمران ـ إِنشَاءَاللَّه ـ مقبول پروردگار باشد و بهترین ضیافت را ذات أقدس الهی درباره «ضیوف الرّحمٰن»[۱] که مصداق بارز آن شما علویها هستید، حسنیها و حسینیها هستید، صادقی و باقری و مهدوی(صَلَوَات اللَّهِ وَ سَلامُه عَلَیْهِمْ أَجْمَعِین) هستید، پیروان قرآن و عترت هستید، خدای سبحان بهره شما بفرماید!
مستحضر هستید که کعبه با بناهای دیگر فرق دارد. درباره عظمت کعبه همین بس که فرمودند تا کعبه هست، دین هست[۲] و چون دین «الی یوم القیامة» هست، کعبه هم «الی یوم القیامة» خواهد بود. کعبه از نظر بِنا نظیر آیات قرآن از نظر کلام است که ﴿لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ﴾.[۳] هر وقت اَبرههای بخواهد به حرم امن کعبه اهانت کند، همواره «طیر ابابیل» هست که به حیات او خاتمه میدهد.[۴]
سرّ اینکه کعبه همانند کتاب الهی از قداست و پایداری أبدی برخوردار است، این است که با دست انبیا ساخته شده است. خلیل حق و ذبیح حق این بِنا را احداث کردند، گرچه مسبوق به سابقه بود: ﴿وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾.[۵] با زمزمه ﴿تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ این دو پیامبر بزرگوار، این بِنا را بالا آوردند و همانطوری که مستحضر هستید قرآن «حبل متین» خداست که از طرف ذات أقدس الهی به زمین آویخته شد، نه انداخته شد؛ یعنی آنطوری که خدا باران را نازل کرد، آنطور قرآن را نازل نکرد. باران به نحو تَجافی از بالا به زمین آمد؛ یعنی خدا آن را از بالا به زمین انداخت؛ ولی قرآن به نحو تجلّی از بالا به زمین آمد؛ یعنی از بالا آویخت. حبل خداست؛ لذا کسی که در محضر قرآن کریم است، با این حبل الهی در تماس است: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ﴾[۶] اگر حاصل شد، چون آن طرف حبل به دست خدای سبحان است، گویا با دست بیدستی الهی بیعت کرده است.
در جریان کعبه که میگویند اگر کسی «حجر الاسود» را اِستِلام[۷] کرده است؛ نظیر آن است که با ذات أقدس الهی بیعت کرده باشد، با یَد بییدی الهی بیعت کرده باشد،[۸] برای آن است که کعبه به صورت آویختن از بالا آمده، نه به صورت انداختن.
درباره کعبه وقتی از امام(سَلامُ الله عَلَیْه) سؤال میکنند که کعبه چون مکعب شکل است و شش سطح دارد؛ یکی بالا یکی پایین، چهار دیوار هم که دارد؛ چرا کعبه چهار ضلعی است و چهار دیوار دارد؟ حضرت فرمود، چون «الْبَیْتُ الْمَعْمُور» چهار ضلعی است، بعد فرمود «الْبَیْتُ الْمَعْمُور» چهار ضلعی است، چون عرش خدا چهار ضلعی است و عرش خدا چهار ضلعی است، چون کلماتی که مبنای اسلام است، چهار ضلعی است: «لِأَنَّ الْکَلِمَاتِ الَّتِی بُنِیَ عَلَیْهَا الْإِسْلَامُ أَرْبَعٌ»[۹] و آن این است: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَر».
این کلمات چهارگانه که در بخشی تربیع است، بخشی تثلیث و بخشی تثنیه، پایانش توحید است که همان «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشد. آن سه کلمه و ذکر هم که شما تحلیل میفرمایید، به توحید برمیگردد. «اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَیْء» نیست، «اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَف»[۱۰] است. او سبحان است از اینکه شریک داشته باشد. همه حَمدها هم برای اوست: ﴿ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه﴾،[۱۱] قهراً حمد برای اوست. بازگشت این اذکار چهارگانه به یک ذکر است و آن تحلیل است که «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشد.
خدای سبحان وحدتش به صورت عرش، بعد به صورت «الْبَیْتُ الْمَعْمُور»، بعد به صورت کعبه ظهور کرده است. آن فیض کلمات چهارگانه، تنزل کرده است به صورت چهار دیواری کعبه درآمده است؛ مثل اینکه قرآن که در محضر ذات أقدس الهی، «علیِّ حکیم»[۱۲] است تنزل کرده، آویخته شده و به صورت «عربی مبین»[۱۳] درآمد. اگر در آغاز سوره «حشر» دارد که ﴿إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً﴾،[۱۴] این قرآن را عربی قرار دادیم، در بخش بعدی فرمود: ﴿وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ﴾؛[۱۵] یعنی این قرآن حبل متین است، بالای آن «علیِّ حکیم» است و پایین آن «عربی مبین» است. اگر قرآن بالای آن «علیّ حکیم» است و پایین آن «عربی مبین»، کعبه هم بالای آن تسبیحات أربعه هست، پایین آن چهار ضلعی و یک اتاق چهار ضلعی و بنای چهار ضلعی است؛ لذا اگر کسی «حجر الأسود» را اِستِلام بکند، گویا با دست بیدستی خدای سبحان بیعت کرده است. تنزّل کعبه از عرش است و تنزّل به صورت تجلّی است نه تجافی، یعنی وقتی بالا هست، پایین هم هست. وقتی پایین هست، بالا هم هست؛ منتها در هر مرحلهای مناسب آن مرحله است.
شما مستحضر هستید یک فقیه، یک حکیم، یک مفسّر، یک مطلب عمیق علمی را در عاقله خود میپروراند، بعد آن را تنزّل میدهد در قوّه وهم و خیال که به صورت تازی یا فارسی بنویسد یا بگوید، بعد شروع به نوشتن و گفتن میکند، به صورت یک کتاب درمیآید یا به صورت یک مقال یا مقاله. این سخنرانی یا این کتاب، تنزّل یافته آن صورت خیالی و وهمی است. آن صورت خیالی و وهمی تنزّل یافته آن صورت عقلی است. این تنزّل است به نحو تجلّی است نه تَجافی و این حکیم یا متکلّم یا فقیه میگوید من عین آنچه که در عاقله خود بود را گفتم و نوشتم؛ یعنی به نحو حبل متین است، به نحو آویختن است، نه انداختن.
بنابراین در کنار کعبه بودن، میتوان با محدوده کعبه مأنوس بود و در کنار این سفره نشست و ضیف خدا شد در همین محدوده. میتواند ضیف بیت معمور باشد، میتواند ضیف عرش باشد که میشود «قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن»،[۱۶] میتواند بالاتر از عرش باشد که مهمان کلمات توحید و تسبیحات أربعه باشد.
قبلاً بزرگان، مطلبی که بر قلب خودشان القا میشد، میگفتند «حکمة العرشیة»، از باب اینکه «قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن»، بعدها هر مطلب بلندی را میگویند مطلب عرشی، وگرنه قبلاً بنا بر این نبود که هر کسی مطلب بلندی ولو دیگری گفته باشد را بگوید مطلب عرشی است؛ بلکه آنچه بر قلب خود القا میشد که «قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن» است، میشد مطلب عرشی.
شما حاجیان و معتمران و محرمان و زائران و طائفان که در جوار کعبه به سر میبرید، مستحضر هستید که کعبه یک قداست خاصی دارد که تمام زندگی ما به کعبه وابسته است. مستحضر هستید که ما در تمام مدت عمر میگوییم: «وَ الْکَعْبَةُ قِبْلَتِی»؛[۱۷] اصلاً ما با کعبه نفس میکشیم، با کعبه زندگی میکنیم. نمازهای ما چه واجب چه مستحب به طرف کعبه است. خوابیدن مستحب است به طرف کعبه باشد. تمام مذبحها و ذبح و نحر حیوانات حلالگوشت به طرف کعبه باید باشد. احتضار ما به طرف کعبه است. نماز میّت ما با سبک خاص به طرف کعبه است. دفن مردههای ما به طرف کعبه است. اصلاً تمام زندگی ما به طرف کعبه است. نشستن مستحب است به طرف کعبه باشد. در حال احتضار میگویند وضع محتضر به طرف کعبه باشد. اینکه میگوییم: «وَ الْکَعْبَةُ قِبْلَتِی»؛ یعنی اصلاً ما با کعبه نفس میکشیم، با کعبه زندهایم، با کعبه میمیریم و با کعبه هم محشور میشویم.
یک بیان نورانی اسحاق بن عمار نقل کرده است که امام فرمود: «مَنْ أَمَاطَ أَذًی عَنْ طَرِیقِ مَکَّةَ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ کَتَبَ لَهُ حَسَنَةً لَمْ یُعَذِّبْهُ»،[۱۸] اگر کسی راه کعبه را شستشو کند، رُفتوروب کند، تیغ و خار را از این راه بردارد، مانع را بردارد که زائران به آسانی راه مکه را طی کنند، این روایتی که مرحوم صاحب وسائل در کتاب حج وسائل نقل کرد این است که اگر «مَنْ أَمَاطَ أَذًی عَنْ طَرِیقِ مَکَّةَ»، کسی راه مکه را صاف کند، نگذارد این راه گَرد و خاک داشته باشد، خاشاک داشته باشد، خدا حسنه برای او مینویسد. کسی که خدا حسنه برای او مینویسد، او را عذاب نمیکند. این راه مکه است.
ما نباید کاری کنیم که راه حج و زیارت بسته بشود. نباید کاری بکنیم که مسایل سیاسی را دولتمردان با مسایل حج و زیارت مرتبط کنند. این حج و زیارت سرجایش محفوظ است، آن مسایل سیاسی دولتها باهم سرجایش محفوظ است. این بیان نورانی امام(سَلامُ الله عَلَیْه) است که فرمود هر کسی راه مکه را باز کند! «اِماطة» با طاء مؤلف، یعنی برطرف کردن. «مَنْ أَمَاطَ أَذًی عَنْ طَرِیقِ مَکَّةَ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً». آن وقت راه مکه را نباید بست. راه حج و زیارت را با راه سیاست نباید مخلوط کرد. اینها حسابشان جداست، آنها حسابشان جداست. دولتمردان حسابشان جداست. شرق و غرب عالم جداست و کعبه باید امیدوار بود روزی از دست بیگانهها آزاد شود، چقدر اصرار هست که «صَرورة»[۱۹] مستحب مؤکّد است که وارد کعبه شود. ای کاش به جایی میرسیدیم که این در باز بود و عده زیادی که مخصوصاً «صَرورة» و کسانی که سال اول آنهاست، این ضیافت را با عبور از دری به در دیگر و خروج از دری دیگر از نزدیک احساس کنند! این دستورهای دینی ماست و به قدری جریان طواف و زیارت کعبه معتبر است که اگر عدهای توفیق پیدا نکردند، حاکمان اسلامی و والیان دینی بر آنها واجب است که عدهای را به طرف کعبه اعزام کنند.[۲۰] این جریان بعثه از همین قبیل است؛ منتها الآن به لطف الهی زائران فراوانی هستند، وگرنه اگر کسی نیاید، بر والی لازم است که عدهای را به کعبه اعزام کند که این بیت خالی نشود؛ چه اینکه مشابه این در جریان زیارت سالار شهیدان(صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْه) هم همینطور است.
حداکثر بهره را شما حاجیان و معتمران و زائران ببرید. در کنار کعبه جز نام و یاد حق چیزی به سر نبرید و حتماً قرآن را تلاوت کنید، حداقل یک دور قرآن را بخوانید و دعا کنید، دعای شما ـ إِنشَاءَاللَّه ـ مستجاب است و برای جامعه انسانی و اسلامی در شرق و غرب عالم دعا کنید!
امیدواریم همه شما زائران، حاجیان، مُحرمان، معتکفان به عنوان بهترین «ضیوف الرحمٰن»، این مناسک را به پایان برسانید و سالماً به اوطان خود برگردید!
«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَکُمْ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه»
پاورقی ها
[۱]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج۴، ص۱۸۹؛ «...أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَام سُئِل ... قِیلَ لَهُ فَلِمَ حُرِّمَ الصِّیَامُ أَیَّامَ التَّشْرِیقِ قَالَ لِأَنَّ الْقَوْمَ زُوَّارُ اللَّهِ وَ هُمْ فِی ضِیَافَتِهِ وَ لَا یَجْمُلُ بِمُضِیفٍ أَنْ یُصَوِّمَ أَضْیَافَه».
[۲]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج۴، ص۲۷۱. «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَة».
[۳]. سوره فصلت، آیه۲.
[۴]. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۸ و ۲۴۹؛«مَنْ أَرَادَ الْکَعْبَةَ بِسُوءٍ ... وَ إِنَّمَا لَمْ یَجْرِ عَلَی الْحَجَّاجِ مَا جَرَی عَلَی تُبَّعٍ وَ أَصْحَابِ الْفِیلِ لِأَنَّ قَصْدَ الْحَجَّاجِ لَمْ یَکُنْ إِلَی هَدْمِ الْکَعْبَةِ إِنَّمَا کَانَ قَصْدُهُ إِلَی ابْنِ الزُّبَیْرِ وَ کَانَ ضِدّاً لِصَاحِبِ الْحَقِّ فَلَمَّا اسْتَجَارَ بِالْکَعْبَةِ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُبَیِّنَ لِلنَّاسِ أَنَّهُ لَمْ یُجِرْهُ فَأَمْهَلَ مِنْ هَدْمِهَا عَلَیْه».
[۵]. سوره بقره، آیه۱۲۷.
[۶]. سوره آلعمران، آیه۱۰۳.
[۷]. لمس کردن.
[۸]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج۴، ص۱۸۵.
[۹]. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۱.
[۱۰]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج۱، ص۱۱۷.
[۱۱]. سوره نحل، آیه۵۳.
[۱۲]. سوره زخرف، آیه۴.
[۱۳]. سوره شعراء، آیه۱۹۵.
[۱۴]. سوره زخرف، آیه۳.
[۱۵]. سوره زخرف، آیه۴.
[۱۶]. بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج۵۵، ص۳۹.
[۱۷]. زاد المعاد، ص۳۵۳.
[۱۸]. وسائل الشیعة، ج۱۳، ص۲۹۲.
[۱۹]. «و صَرُورَةٌ: لم یَحُجَ قَطُّ». تاج العروس من جواهر القاموس، ج۷، ص۸۷.
[۲۰]. السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، ج۱، ص۶۴۷. «و إذا ترک الناس الحج، وجب علی الإمام أن یجبرهم علی ذلک...».
نظر شما