به گزارش خبرنگار تلویزیون خبرگزاری شبستان، روز گذشته مقام معظم رهبری در سخنانی در جمع مردم به موضوعاتی اشاره کردند که بخشی از آن به دستگاه های فرهنگی اشاره داشت. ایشان در این سخنان با اشاره به کمین گرفتن دشمن برای سوءاستفاده از خطاها و بی تدبیری ها بیان کردند: ما به دلایل گوناگون، دشمنان خبیث و رذل کم نداریم، آنها کمین گرفته اند تا همچون مگس برروی زخم بنشینند و با سوءاستفاده از مشکلات ناشی از خطای برخی افراد، ناکارآمدی نظام و بن بست در کشور را القاء کنند تا مردم ناامید شوند.
رهبر انقلاب اسلامی به ویژه دستگاه های تبلیغاتی اعم از صدا و سیما، مطبوعات و وبگاه های فضای مجازی را به مراقبت از ایجاد ناامیدی در جامعه، توصیه مؤکد کردند و گفتند: انتقاد اشکالی ندارد اما نباید مردم را ناامید کرد. گاهی در یک روزنامه یا در یک برنامه تلویزیونی و رادیویی، بهگونهای سخن گفته می شود که گویا همه درها بسته است؛ در حالی که اینگونه نیست.
در سخنان مقام معظم رهبری یکی از دستگاه هائی که مورد خطاب جدی و موکد قرار گرفته سازمان صدا وسیما است و آنچه که صداوسیما به آن دعوت شده ایجاد شور و نشاط و امیدآفرینی و امیدافزائی در جامعه است. این مهم در صورتی اتفاق می افتد که همه مولفه های جذب مخاطب و محبوبیت در رسانه ملی وجود داشته باشد.
در شرایطی که رسانه ملی دقیقا به دلیل عدم نشاط آفرینی و عدم ایجاد امید در بین مردم هر روز تعداد زیادی از مخاطبان خود را از دست می دهد و بزرگ ترین چالشی که با آن روبرو است ریزش مخاطب است چطور می تواند به یکی از نهادها یا بهتر است بگوئیم رسانه های تاثیرگذار تبدیل شود. به بهانه سخنان مقام معظم رهبری به موانع جذب مخاطب و در نهایت عدم موفقیت صداوسیما در مسیر امیدآفرینی و ایجاد شور و نشاط در جامعه می پردازیم.
انحصارطلبی تلویزیون تا کجا؟ (گزارش تفصیلی را اینجا بخوانید)
در سال های گذشته تلویزیون به عنوان تنها رسانه تصویری رسمی کشور، در مواجهه با بسیاری از بزنگاه های مختلف سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی کشور، سکوت اختیار کرده است و دقیقا در برهه هایی که حساسیت مردم برانگیخته شده، هیچ واکنشی از خود نشان نداده است.
وقتی تنها رسانه رسمی کشور از انتقال اخبار به مردم ممانعت می کند چطور می توان از مردم انتظار داشت که اخبار را از شبکه های ماهواره ای و شبکه های اجتماعی دنبال نکنند؟توقع اعتماد از رسانه ای که در بسیاری از موقعیت ها سکوت اختیار کرده یا دیر عمل کرده آیا توقع بجایی است؟ وقتی رسانه ای انحصار تولید صوت و تصویر را در دست می گیرد نباید در همه موقعیت ها و شرایط و اتفاقات به هوش باشد و مردم را به موقع مطلع کند!؟ آیا این توقع زیادی است !؟
اگرچه دامن نزدن به نگرانی های مردم و رعایت نکاتی برای حفظ امنیت و برهم نزدن آرامش آن ها در مواقع بحران و حادثه از سوی رسانه های مختلف از جمله تلویزیون بسیار مهم است، اما نیاز مردم به دانستن چه می شود؟ می شود یکی از این دو مهم را برای دیگری قربانی کرد؟ وقتی نیاز مردم از سوی رسانه ای رسمی چون تلویزیون برطرف نشود به سوی فضای مجازی خواهند رفت؛ در عصری که شبکه های اجتماعی به سرعت در حال پیشی گرفتن از رسانه های مکتوب، خبرگزاری ها و رادیو و تلویزیون هستند کمی اهمال کاری و کم کاری از سوی رسانه ای چون تلویزیون برابر است با از دست دادن مخاطب.
نمک روی زخم (گزارش تفصیلی را اینجا بخوانید)
مدتی پیش در میان هیاهوهای رسانه ای از عدم مدیریت صحیح منابع آب در کشور و بحران کم آبی و مشکل برق و قطعی های مکرر گرفته تا مشکلات اقتصادی این روزهای مردم، مستندی از شبکه یک سیما به عنوان «بیراهه» پخش شد که اعترافات دختری نوجوان به نام مائده را نشان می داد، دختر 17 ساله ای که به خاطر ویدئوهایی که از رقص خود در فضای مجازی منتشر کرده بود دستگیر شده است. او در این ویدئو با گریه ابراز پشیمانی و ندامت می کرد. پس از پخش این مستند سیل انتقاد به سوی سیما و مدیرانش روانه شد که در شرایط فعلی که مردم با هزاران مشکل جورواجور فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم می کنند نشان دادن اعترافات یک دختر نوجوان از آنتن رسمی تنها رسانه تصویری و ملی کشور چه لزومی داشت، آیا دردی از مردم دوا می کرد یا اینکه تنها به گرفتاری ها و مشکلاتشان دامن می زد و فضای یاس آلوده جامعه را متشنج تر می کرد.
تبلیغات؛ تعارض و تقلید (گزارش تفصیلی را اینجا بخوانید)
چالش جدی آگهی های بازرگانی رسانه ملی حرکت به سمت تجمل گرائی و دوری از سبک زندگی ایرانی است. مخاطب تلویزیون ، خانه های مدرن، خانواده های مدرن! میزهای چیده شده با 5 مدل غذا برای یک خانواده چهار نفری، میزها و سفره های بیش از حد رنگارنگ می بیند و گاهی بعدش شاهد پخش اگهی کمیته امداد است؛ نیازمندان و سفره های خالی از نان.
برای تبلیغ فلان محصولات لبنی فلان کارخانه ، خانه، مزرعه و نوعی از پوشش برای اعضای خانواده نشان داده می شود که نمونه اش را فقط در فیلم ها و سریال های انگلیسی و اسکاتلندی دیده ایم! و البته از کنار آگهی های طولانی تبلیغاتی که دقیقا کپی برداری از مدل های ماهواره ای است نیز نباید به سادگی گذشت.
درکدام فرهنگ دنیا از سویی مردم ترغیب به مصرف گرائی و تجمل و اسراف می شوند و از سویی به ساده زیستی و قناعت و کمک به نیازمندان دعوت می شوند. این حد از تعارض در انتقال باورهای مختلف از سوی رسانه ملی به مخاطب آزاردهنده است.
عدم ایده پردازی و خلاقیت در آگهی های تبلیغاتی، عدم تلاش و فکر و ایده پردازی در جهت فرهنگ سازی به منظور تغییر عادت های غذائی نادرست ایرانیان، تجمل گرائی، ترغیب و تحریک جامعه به مصرف گرائی و ایجاد تعارض در باورهای مردم و سبک زندگیشان مسائل مهمی است که نباید از کنارشان به سادگی گذشت.
سال هاست عادت کرده ایم برخی حرف ها را از تلویزیون نشنویم و برخی چیزها را در قابش نبینیم، مسئولان رسانه ملی همیشه پای کار بوده اند و به قدری قوی عمل کرده اند که حتی اگر شخصی یا برنامه ای پا را فراتر از خط قرمزهای سیما بگذارد اگر برنامه زنده باشد همان لحظه قطع می شود و تصاویر بی ربط یا گل و بلبل می بینیم و اگر برنامه ظبط شده باشد گاهی مجری مورد نظر ممنوع التصویر می شود یا تذکر و اخطار می گیرد و گاهی ادامه برنامه قطع شده هم پخش نمی شود؛ نمونه اش را بخواهید به لطف فضای مجازی کلیپ هایش فراوان است.
برخی برنامه های سیما با حمایت مالی اسپانسرهای مختلف تولید می شوند و هزینه ای به سیما تحمیل نمی کنند اما برنامه هائی هم هستند که علاوه بر تامین هزینه تولید، برای سیما درآمدزایی نیز می کنند و شاید یکی از دلایل باز بودن دست برخی برنامه سازان همین باشد. بنابراین برنامه های پرمخاطب تلویزیون علاوه بر جذب درآمدهای فراوان از راه اسپانسرها از راه جذب آگهی نیز برای سازمان درآمد زایی می کنند و بنابراین یک برگ برنده یا فرصت استثنائی اقتصادی برای تلویزیون محسوب می شوند؛ توجه به همین چند نکته ساده کافی است تا کمی از این سردرگمی درآمده و به پاسخ سوالمان برسیم.
تبعیض به بهانه درآمدزائی؟ (گزارش تفصیلی را اینجا بخوانید)
سال هاست عادت کرده ایم برخی حرف ها را از تلویزیون نشنویم و برخی چیزها را در قابش نبینیم، مسئولان رسانه ملی همیشه پای کار بوده اند و به قدری قوی عمل کرده اند که حتی اگر شخصی یا برنامه ای پا را فراتر از خط قرمزهای سیما بگذارد اگر برنامه زنده باشد همان لحظه قطع می شود و تصاویر بی ربط یا گل و بلبل می بینیم و اگر برنامه ظبط شده باشد گاهی مجری مورد نظر ممنوع التصویر می شود یا تذکر و اخطار می گیرد و گاهی ادامه برنامه قطع شده هم پخش نمی شود؛ نمونه اش را بخواهید به لطف فضای مجازی کلیپ هایش فراوان است.
همه ما مجری های بسیاری در تلویزیون را به خاطر داریم که هر کدام بنا به دلیلی در طول سال های گذشته ممنوع التصویر شدند و بخش جالب ماجرا این جاست که اتفاقا آن هائی که امروز اجازه هر گونه نقد، اعتراض و عبور از خط قرمزها را دارند بعضیهایشان از بین همین ممنوع التصویرها(برای مدتی)هستند.
برخی برنامه های سیما با حمایت مالی اسپانسرهای مختلف تولید می شوند و هزینه ای به سیما تحمیل نمی کنند اما برنامه هائی هم هستند که علاوه بر تامین هزینه تولید، برای سیما درآمدزایی نیز می کنند و شاید یکی از دلایل باز بودن دست برخی برنامه سازان همین باشد.
18 شبکه سراسری و دست های خالی سیما(گزارش تفصیلی را اینجا بخوانید)
در شرایطی که مدیران رسانه ملی همیشه از کمبود بودجه اختصاص یافته به این سازمان گلایه داشته اند و بزرگ ترین چالش سال های اخیر این سازمان کسری و کمبود بودجه بوده است، بحث راه اندازی شبکه های مختلف و هزینه هایی که صرف راه اندازی و ساخت و تولید برنامه از سوی رسانه ملی می شود جای سوال و بررسی فراوان دارد.
کمبود بودجه صدا و سیما همیشه این رسانه را به آنتن فروشی وادار کرده است و از طرفی درآمد زائی برای صدا و سیما از راه تبلیغات راهی است که به ناکجا می رود. تبلیغات بیشتر برای کسب درآمد بیشتر در نهایت موجب نارضایتی بیشتر مردم و دلسردی از رسانه ملی خواهد شد و این در شرایطی که شبکه های ماهواره ای روز به روز بیشتر در خانه ها رسوخ می کنند اتفاق ناگواری است.
پخش سریال های تاریخ گذشته و قدیمی استرالیائی و سریال های عاشقانه کره ای از شبکه های سراسری از بزرگ ترین ایرادهای وارد به رسانه ای است که پسوند ملی را همراه نامش یدک می کشد. وقتی مدیران رسانه ملی در خیال خام جذب مخاطب بودند شبکه های آن طرف آبی با تولید سریال های جدید و مخالف ارزش های ما در حال جذب مخاطبان سیما بودند.
ماجرای پخش مجدد چندین و چندباره برخی سریال ها و فیلم ها هم که جای خود دارد. سال هاست که در مناسبت های مذهبی از تلویزیون مختارنامه و محمد رسول الله و امام علی (ع) می بینیم. سریال یوسف پیامبر برای بار هزارم از رسانه ملی پخش می شود و مخاطبان دست های خالی سیما را رها می کنند و به سراغ شبکه های فارسی زبان ماهواره ای می روند. کمبود بودجه صدا و سیما همیشه این رسانه را به آنتن فروشی وادار کرده است و از طرفی درآمد زائی برای صدا و سیما از راه تبلیغات راهی است که به ناکجا می رود. تبلیغات بیشتر برای کسب درآمد بیشتر در نهایت موجب نارضایتی بیشتر مردم و دلسردی از رسانه ملی خواهد شد و این در شرایطی که شبکه های ماهواره ای روز به روز بیشتر در خانه ها رسوخ می کنند اتفاق ناگواری است.
پخش سریال های تاریخ گذشته و قدیمی استرالیائی و سریال های عاشقانه کره ای از شبکه های سراسری از بزرگ ترین ایرادهای وارد به رسانه ای است که پسوند ملی را همراه نامش یدک می کشد. وقتی مدیران رسانه ملی در خیال خام جذب مخاطب بودند شبکه های آن طرف آبی با تولید سریال های جدید و مخالف ارزش های ما در حال جذب مخاطبان سیما بودند.
با وجود تمام این چالش های پیش رو و مشکلاتی که سیما همیشه در حال دست و پنجه نرم کردن با آن بوده است از جمله نارضایتی مخاطبان، کمبود بودجه، عدم نوآوری، گرفتار شدن در تکرار و تقلید، تبلیغات فراوان و نامناسب، باید پرسید آیا راه اندازی شبکه های جدید و بالطبع تحمیل هزینه های جدید به این سازمان دردی را دوا کرده یا خیر؟ آیا به جذب مخاطب های از دست رفته کمک کرده یا تنها به مشکلات سازمان افزوده؟ آیا تغییر در برنامه های تولیدی همان شبکه های سابق راهگشا نبود؟ و این سوالاتی است که باید مدیران رسانه ملی را به فکر وادارد.
به گزارش شبستان تمام موارد ذکر شده مانع اعتمادآفرینی و در نتیجه جذب مخاطب می شوند، وقتی مخاطبی در کار نباشد رسانه ای با این عرض و طول که تنها رسانه تصویری رسمی کشور است نمی تواند در حوزه امیدآفرینی و ایجاد شورونشاط و هدایت جامعه موثر باشد.
نظر شما