به گزارش خبرگزاری شبستان، روزنامه آرمان نوشت: خیراندیش این روزها کمدی پرفروش «دشمن زن» را بر پرده دارد و همین بهانه بسیار خوبی برای همصحبت شدن با اوست، اما بیش از آنکه راجع فیلم حرف بزند، از دردها و رنجهایی گفت که سالیان بسیاری است قلب او را به درد آورده است.
شاید این موضوع به رویکرد و سیاستهای تلویزیون طی سالهای اخیر مربوط باشد. خود شما در مقایسه با سالهای گذشته، کمتر در تلویزیون کار میکنید. رویکرد تلویزیون طی این سالها، مورد انتقاد مردم بوده و ریزش مخاطب را تجربه کرده؛ آیا این کمکاری میتواند به معنی اعتراض باشد؟
من اگرچه کارم را با تئاتر و سینما آغاز کردم، اما مردم، من را بیشتر با تلویزیون شناختند بنابراین در وهله اول، تلویزیون را خانه اصلی خودم میدانم ولی متاسفم که دست ما برای گفتن حقیقتهای جامعه باز نبوده و نیست. مردم هم وقتی از یک رسانه، از این جعبه جادویی آنچه را که در جامعه تجربه میکنند نمیبینند یا نمیشنوند، کمکم از آن فاصله میگیرند چون چنین روشی را قبول و باور ندارند.
خیلی چیزها باعث شد که روند یک اتفاق، در تلویزیون یکجور باشد و در جامعه، یکجور دیگر. یعنی تبلور واقعیتهایی که در جامعه بود، در تلویزیون نبود به همین دلیل مردم، از آن فاصله گرفتند. زمانی که آمریکا بودم، آقای رحیمی(تهیهکننده سریال دیوار به دیوار) برای دعوت از من برای حضور در این کار تماس گرفت.
آن زمان من خیلی رنجیده بودم و واقعا نمیخواستم دیگر با تلویزیون کار کنم اما ایشان گفتند که مدیران رده بالای تلویزیون واقعا علاقهمند هستند که شما باز دوباره با تلویزیون همکاری کنید و من این را به مثابه تغییر سیاستها و روشهای این رسانه دیدم و بدین ترتیب بود که وقتی در آمریکا بودم، قراردادم را برای بازی در این سریال به صورت تلفنی بستند و من بعد آمدم ایران.
حتی این صحبت مطرح بود که از کارگردانهای سینما دعوت شده که به تلویزیون برگردنند و کار کنند. از کیانوش عیاری، سامان مقدم، سیروس الوند، رضا میرکریمی و محمدمهدی عسگرپور نام برده شد که دعوت شدهاند بیایند و کارهای خودشان را بسازند و از این طریق داشتند سعی میکردند مخاطبان تلویزیون را بیشتر کنند. به نظر من، تنها راهش این است که اصحاب رسانه ملی، به هنرمندان اعتماد کنند و سعی کنند اگر گاهی چیزی در اجتماع اتفاق میافتد و واقعیتهایی که هست را حتی با انتقادهای بجا در تلویزیون پخش کنند که اگر این اتفاق بیفتد، مردم بیشتر اعتماد میکنند.
راه اعتماد و جلب مردم، پوشش دادن واقعیتهای جامعه است که اگر بشود، آنها را در تلویزیون نشان دهیم. مثلا در مورد ارتباط زن و مرد یا نشان دادن هیبت زن، ما معذوریتهای زیادی در تلویزیون داریم که باعث شده مردم بروند سراغ دیگر رسانهها. وقتی فرزند من تیر میخورد و من نمیتوانم به او دست بزنم یا زخمش را ببندم، دیگر از این غیرواقعیتر که من مادر نمیتوانم دست فرزندم را بگیرم؟
تماشاگر درباره چنین صحنهای چه میگوید؟ کجای گرفتن یک فرزند آسیب دیده یا یک شهید مشکل دارد؟ کدام خانوادهای که تجربه بیماری فرزند را داشته و حتی دیگر خانوادهها چنین چیزی را بد میدانند و احساس دیگری برایشان بهوجود خواهد آمد؟
من سالها رنج بردم که چرا نمیتوانم دست فرزند نوجوانم را بگیرم و چرا باید وقتی مثلا فرزندم تیر میخورد، پارچه را به دست او بدهم تا خودش زخمش را ببندد؟ آخر چه کسی این را باور میکند؟ بنابراین این رنج من در این سالها رنجی است که فکر میکنم به تماشاگر هم منتقل شده و آنها هم متوجه میشوند که چقدر سوالبرانگیز و غیر واقعی است. حالا این حرفها که مطرح میشود ممکن است برخیها واکنش نشان دهند اما این حرف من نباید به معنی رواج مسائل دیگر تلقی شود.
همین چند وقت پیش، زنان را در ورزشگاههای جام جهانی نشان دادند؛ چه اتفاقی افتاد؟ فکر میکنم اگر اجازه بدهند که مردم، خودشان خوبی و بدی مسائل را درک و انتخاب کنند، مطئمن باشید کمتر مشکل به وجود میآید.
بعد از یک شروع محافظهکارانه در ابتدای گفتوگو، روحیه تهاجمی توأم با منطق جالبی از خود نشان دادید که شاید مخاطبان و دوستدارانتان، کمتر با این شکل از وجهه شما مواجه شده باشند چون در پستهای اجتماعی و کمپینهایی که حضور دارید، انگار چندان با این میزان جسارت به طرح مساله نمیپردازید.
من اتفاقا در مورد موضوع روز که «گرانی» است، یک پست منتشر کردم اما باید به شما بگویم که «نه به گرانی» فقط چاره درد جامعه نیست. مشکل ما این است که نخریدن، نمیتواند در جامعهای که مردم، همان پول اولیه خرید میوه یا غذایشان را ندارند، چارهساز بوده و حالا به آنها بگوییم بیاییم سکه و ماشین نخریم. من زمانی میتوانم آنها را تشویق به این کار کنم که ببینم دستشان به دهانشان میرسد.
آنها الان برای ابتداییترین مایحتاج زندگیشان مشکل دارند بعد ما چه چیزی را بگوییم نخرند. من چنین پستی را گذاشتم اما برای کسانی که سکه و ماشین زیادی میخرند و میروند تلنبار میکنند تا گران شود، من برای آنها گذاشتم ولی به نظر من، ما در جایگاهی میتوانیم گرانی را چاره کنیم که دولت، عزمی جدی برای ورود به این مشکل داشته باشد.
اگر ما بتوانیم مایحتاجمان را به راحتی بخریم آنوقت برای چیزهایی که واقعا گران شدند، بله، باید جلوی آنها بایستیم و نخریم و موفق هم میشویم. یک موقعی در آمریکا، به یک سیاهپوست برای سوار شدن در اتوبوس حملونقل عمومی توهین شد و به او گفتند برو پایین چون در جایگاه سفیدپوستها در داخل اتوبوس نشستهای.
به دلیل همین توهین، سیاهپوستها، یک سال سوار اتوبوس واحد نشدند و پیاده سر کارشان رفتند تا بالاخره توانستند حق خودشان را بگیرند چون بیشترین کسانی که سوار اتوبوس میشدند، همین سیاهپوستها بودند و بدین ترتیب قانون اینکه حتما باید فقط سفیدپوستها سوار شوند برداشته شد. طی این حرکت، سیاهپوستها همه با هم، نیمساعت تا یک ساعت زودتر از خواب بیدار میشدند و طی یک سال در سرما و گرما، تمام مسیر را پیاده سر کارشان میرفتند.
این یعنی یک اتحاد جمعی. این یعنی وقتی ما با هم روی یک موضوع اتحاد داشته باشیم، آن زمان میتوانیم موفق باشیم. اینطوری نیست که من بخواهم محافظهکارانه با شما حرف بزنم بلکه میگویم اعتقاد خود من هم باید باشد که آیا درست است که من یا دیگران از روی شکمسیری بگوییم دوستان، از شما خواهش میکنیم بیایید خرید طلا، سکه و ماشین را تحریم کنیم. مردم میگویند ما الان نان نداریم بخوریم چون گران شده، گوشت را به علت گرانی نمیتوانیم بخریم، آنوقت چه چیزی را باید تحریم کنیم؟
نظر شما