به گزارش خبرگزاری شبستان، در بخشی از این اثر می خوانیم: «به حویلی نگاه کردم.چیزی ندیدم،اما صداهایی را می شنیدم.نزدیک در رفتم و از شیشه،ا طراف را ورانداز کردم.اولین چیزی که دیدم خودم بودم.با دهانی باز،بینی و لبی کوچک.چشم از خودم کندم وبه حویلی چشم دوختم.تنها چیزی که دیدم بوته اسپند بود.شمال تکانش می داد.صدای خش خشش روی دیوار نگاهم را به آن میخکوب کرده بود.همان جایی که بوته آویزان بود،ظهرها آفتاب می تابید.هم خانه را آفتابی می کرد هم بوته را...»
کتاب «نخ قرمز به جای لبهایش» اثر «زهرا نوری »کتاب برای گروه سنی بزرگسال را انتشارات «پیدایش» در 80 صفحه چاپ کرده است.
نظر شما