آیا فقه شیعه در ایستگاه صدر اسلام متوقف شده است؟

حوادث زمان منتظر و معطل فقه نمی‌مانند و اگر فقه جواب شایسته‌ای برای آنها نداشته باشد آنها راه دیگری را برای حضور و بروز در جامعه می یابند.

گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان: موضوع پویایی فقه شیعه و پاسخگو بودن آن در هر عصر و زمان نسبت به رویدادها و رخدادهای مختلف روزگار و عوامل و موانع این پویایی ازجمله مسایلی است که گاه در فضای امروز جامعه مورد نقد و نظر قرار می گیرد. این که آیا فقه 1400 ساله ای که باظهوراسلام در جزیره العرب شکل گرفت، امروز می تواند پاسخگوی سوالات و مسایل جامعه اسلامی باشد یا خیر؟

در همین رابطه گفتگویی داشته ایم با حجت الاسلام احمد مبلغی، رییس دانشگاه مذاهب اسلامی که بخش اول این گفتگو را در ادامه می خوانید.

با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری شبستان قرار دادید، موضوع بحث ما ویژگی های فقه شیعه، توامندی ها و ظرفیت های آن و مسئله پویایی فقه است. که آیا فقه شیعه به معنای واقعی و آنگونه که ادعا می شود از پویایی و جوشش لازم و متناسب با زمان برخوردار است یا خیر؟

این بحث نیاز به مقدماتی دارد. اصولا فقه دارای 4 بخش اساسی است. بخش اول قواعدی است که در استنباط فقه باید به کار گرفته شود و این قواعد در یک مرحله متقدم بر استنباط، بررسی و فراهم‌آوری می‌شود که عبارتند از قواعد اصولی، قواعد فقهی و قواعد رجالی. اما باید توجه داشت که هنگام بررسی این قواعد، این فقه نیست که پردازش می شود بلکه علوم دیگری هستند که در حال پردازش و ایجاد قواعدی برای فقه می‌باشند. بخش دوم، نفس فقه و استنباط فقهی است که در این مرحله فقیه با تکیه بر یک روش به سراغ منابع می‌رود و حکم یک موضوع را از منابع استخراج می‌کند.

 

 منابع فقهی که معین و مشخص هستند اما آیا روشهای استخراج احکام از این منابع نیز مشخص و یکسانند؟
منابع فقه موارد مشخصی هستند. اما آنچه مهم است روش پرداختن به این منابع برای تولید گزاره‌هاست. در روش پرداختن، اگرچه برخی عناصر مسلم بوده و قابل تغییر نمی‌باشند اما چنان نیست که این روش، مجموعه دربسته و سربسته‌ای باشد که چیزی بر آن افزوده نشود و یا حتی مواردی از آن قابل تنقیح و بازنگری نباشد، بنابراین هم راه بازنگری و بازسازی و تعمیق آن باز است و هم راه افزودن بر آن. تجربه فقهی در گذشته نیز این را نشان می‌دهد که هرچه فقه رو به جلو رفته است، عناصری به «مجموعه عناصر روشی» آن افزوده شده و یا عناصری از آنچه که بوده است مورد تعمیق و تنقیح قرار گرفته است و از سویی این تعمیق و تنقیح و از سوی دیگر تکمیل عناصر، فقه را پویایی بخشیده است.

یعنی می توان گفت تعمیق و تکمیل «عناصر روشی»، از عوامل پویایی فقه به شمار می رود؟
بله. چون این تکمیل و تنقیح در برخی موارد با لحاظ مواجهه فقه با مسایل جدید بوده است. یعنی در این مواجهه، فقیه احساس کاستی کرده و لذا این کاستی او را واداشته است تا به فکر تکمیل و تنقیح بیفتد و فقه را از لحاظ روشی عمق ببخشد. فقه برخوردار از روش عمیق و غنی، قدرت پاسخ‌گویی بیشتری دارد و یک فقه نارسا از حیث روش، در ارایه جواب و پاسخ به نیازها دچار کاستی می‌شود.

در ابتدای صحبت 4 بخش برای فقه نام بردید، دو بخش دیگر فقه کدامند؟
بخش سوم خروجی‌های فقه است. یعنی نتایجی که از استنباط حاصل می‌شود که این استنباط ها گاه تبدیل به فتوا می‌شود و گاه در اختیار قانون‌گذاران قرار می‌گیرد تا تبدیل به قانون شود و یا در اختیار نهادها و موسسات قرار می‌گیرد تا آن موسسات در چهارچوب فقه حرکت کنند. بنابراین خروجی‌های فقه یاحالت قتوایی دارد، یا احکامی است که در اختیار قانون‌گذار یا موسسات و نهادها می‌باشد.
مرحله چهارم نیز، عمل به فقه است. به این معنا که این فتاوا یا «خروجی‌های فقه» در اختیار افراد و جامعه قرار داده می‌شود تا به آن عمل کنند، بنابراین 4 مرحله فقه عبارتند از مرحله اول که متقدم بر فقه است و همان فراهم‌آوری قواعد را شامل می‌شود، مرحله دوم «نفس فقه» که خاستگاه توانمندشدن فقه یا رو به توانمندی‌گذاشتن آن، روش است، مرحله سوم «خروجی‌های فقه» و مرحله آخر عمل به فقهی که در اختیار جامعه قرار گرفته است.

کدامیک از این 4 بخش در پویایی فقه یا عدم پویایی آن موثر هستند؟
به نظر می‌رسد کانون اصلی تحول یا پویایی، «روش» می‌باشد. پویایی در «روش» به این معنا نیست که ما همه آنچه را که وجود دارد، کنار بگذاریم که در این صورت علم فقه هویت خود را از دست می‌دهد. چون در «روش» همیشه قدر مسلم‌هایی که همواره در دل تاریخ وجود داشته و قابل زوال نیستند، به چشم می‌خورند. منتهی این روش نباید حالت ایستایی پیدا کند و نباید محروم از تعمیق و تکمیل بماند.

چگونه می توان «روش های تولید گزاره های فقهی » از ایستایی و سکون حفظ کرد؟
فقیهان در حوزه همواره باید به فکر تعمیق روش و تکمیل آن باشند. تکمیل و تعمیق را نباید به دست تصادف یا گذر طولانی زمان سپرد تا قرنی بگذرد و عنصری بر عناصر روشی افزوده شود، در آن صورت فقه منفعل خواهد شد. چون حوادث زمان منتظر و معطل فقه نمی‌مانند و اگر فقه جواب شایسته‌ای برای آنها نداشته باشد آنها راه دیگری را برای حضور و بروز در جامعه پیدا می‌کنند، بنابراین فقه و فقیهان حوزه باید به فکر تعمیق روش باشند و همان روش موجود را که از سلف به ما رسیده تکمیل کرده و عمق ببخشند.

حوادث و رویدادهای زمان چه میزان در تکمیل و عمق بخشیدن به «عناصر روشی فقه» تاثیرگذار هستند؟
فقیهان در تکمیل و تنقیح روش، می‌بایست حوادث زمان را با تیزبینی یا به اصطلاح چهار چشمی مشاهده کرده و نگاهی رصدکننده و پردقت بر حوادث زمان داشته باشند تا بببیند این روش چه نارسایی‌هایی دارد و بر اساس یک روند فقه‌پسند، آن را تعبیه یا تهیه کنند، این بسیار مهم است.
امروز متأسفانه روش‌شناسی در فقه دچار ضعف است. «روش فقهی» قوی و قدرتمند است ولی شناخت این روش و تخصیص جایگاه‌ها و فضاهای علمی برای شناخت این روش نیاز به یک حضور جدی‌تر فقهای حوزه و بحث و بررسی‌های علمی فقهی حوزویان دارد.

به نظر شما امروز«برای تکمیل روش های فقهی» و «پویایی فقهه» از چه ابزارهایی می توان استفاده کرد؟
برای تکمیل روش ما می‌توانیم از مرحله چهارم (عمل به احکام ) نیز بهره بگیریم. یعنی هنگامی که فقه در اختیار جامعه قرار می‌گیرد و جامعه به آن عمل می‌کند، نوع واکنش جامعه نسبت به خروجی‌های فقه و نوع موفقیت و میزان موفقیت این خروجی‌ها، در جامعه، در قانون‌گذاری و احیانا بازتاب‌های مثبت یا منفی آن و یا عدم هم‌گرایی بخش‌های مختلف فقه در عرصه عمل با یکدیگر، همه می‌بایست از یک کانال علمی مورد مطالعه و بازیافت قرار گرفته و سپس برای تحلیل در اختیار فقیه قرار داده شود، اگر فقیه دید فقهی که تولید می‌کند هنگام ورود به جامعه، به جای ساختن جامعه آن را در تشتت قرار می‌دهد یا به جای آنکه در خدمت تقویت ایمان جامعه باشد، ابهامی در جامعه ایجاد می‌کند و به جای آنکه حضوری برجسته، محوری، اساسی و پیوسته پیدا کند در حاشیه قرار می‌گیرد، نواقص را باز خواهد شناخت. همه این موارد باید در یک بازیافت و بازتحلیل شناخته شود و فقیه با توجه به نتایج این تحلیل و باز تحلیل، ببیند کجای روش او نقص و کاستی داشته است و در این مطالعه دوباره، روش فقهی خود را کامل کند، بنابراین باز همه چیز به روش بازمی‌گردد.

فقه چگونه می تواند با رویدادها و رخدادهای امروز جامعه ارتباط برقرار کند؟
از بخش‌ چهارم فقه(عمل به احکام) می‌توان به جامعه‌شناسی فقهی تعبیر کرد، ما نیاز به یک جامعه‌شناسی فقهی داریم تا نحوه حضور فقه در جامعه، نحوه حضور خروجی‌های فقه در تعامل با سایر پدیده‌ها و نحوه انفعال یا قدرت آن خروجی، را بررسی دوباره کرده و نهایتا به تعمیق روش بینجامد، این تنها راهی است که فقه می‌تواند با زمان و حوادث زمان ارتباط برقرار کند. ما نمی‌توانیم هنوز حوادث زمان را نشناخته، فقه را به میدان پاسخ‌گویی نسبت به حوادث بیاوریم یا نمی‌توانیم برای فعال‌کردن فقه بی‌توجه به بازتاب‌های خروجی فقهی باشیم. اگر می‌خواهیم فقه را با زمان پیش ببریم و پاسخ‌گو در برابر نیازها قرار دهیم، باید بدانیم که کانون این مطالبه و تحول، «روش» است و برای اینکه این روش کارآمد و پویا باشد اولا باید حوادث زمان، پیش از استنباط به درستی شناخته شوند و ثانیا پس ورود فقه به جامعه بازتاب‌ها، نتایج و نحوه و میزان موفقیت آن در جامعه را رصد کرد و در این رصد، به بازنگری نسبت به پاره‌ای از روش فقهی پرداخت، در غیر این صورت برجانشستن و بی‌اعتنایی به حوادث زمان، فقه را قادر به پاسخ‌گویی نمی‌کند حتی اگر ما همواره ادعای این توانمندی را تکرار کنیم.
 

 

کد خبر 714085

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha