مولانا پس از آشنایی با شمس، در زمرۀ صوفیان صافی و اخوان صفا درآمد

مولانا که پیش از ملاقات با شمس مردی زاهد و متعبد بود و به ارشاد مردم مشغول بود، پس از آشنایی با او، در زمرۀ صوفیان صافی و اخوان صفا درآمد و این همه آثار بدیع از خود به یادگار گذاشت.

به گزارش خبرگزاری شبستان، دکتر یحیی طالبیان، قائم مقام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور شعر و ادب به مناسبت روز بزرگداشت مولوی یادداشتی نگاشت. متن این یادداشت چنین است:


هشتم مهرماه روز بزرگداشت مولوی است. مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، مشهور به رومی، فرزند بهاالدین الولد، سلطان‌العلماء، در ششم ربیع الاول سال 604 در شهر بلخ متولد شد. هنوز به حد رشد نرسیده بود، که پدر او به دلیل رنجشی که از سلطان محمد خوارزمشاه پیدا کرده بود، شهر و دیار خود راترک کرد و با خاندان خود به سوی حج و زیارت خانۀ خدا از بلخ مهاجرت کرد. در نیشابور به زیارت عطار‌‌‌، عارف مشهور قرن هفتم، شتافت و کتاب اسرارنامۀ خود را به او هدیه داد.


مولانا در سال 642 هجری به شمس تبریزی برخورد. شمس و افادات معنوی او در مولانا سخت اثر کرد. مولانا قبل از ملاقات با شمس مردی زاهد و متعبد بود و به ارشاد مردم و توضیح اصول و فروع دین مشغول بود. ولی پس از آشنایی با این مرد کامل، مجالس وعظ وسخنرانی را ترک گفت و در زمرۀ صوفیان صافی و اخوان صفا درآمد و به شعر وشاعری پرداخت و این همه آثار بدیع از خود به یادگار گذاشت.


شمس بیش از سه سال در قونیه نماند و به عللی که به تفضیل در شرح احوال مولانا باید دید. شبی در سال 645 ترک قونیه گفت و ناپدید شد. مولانا در فراغ او روزگاری بس ناروا گذراند وچون از وی ناامید شد، دل به حسام‌الدین چلپی سپرد و به در خواست او به سرودن اشعار مثنوی معنوی مشغول شد، تا‌اینکه سر‌انجام در اوایل سال 672 هجری به دیدار یار شتافت.


مولانا در زمانه‌ای می‌زیست که دوران اوج ترقی و درخشش تصوف در ایران بود. در طی سه قرن پیش از روزگار زندگی او، دربارۀ اقسام علوم ادبی ،فلسفی، دینی و غیره به‌همت دانشمندان و شاعران و نویسندگان نام‌آور ایرانی مطالعات عمیق صورت گرفته وآثار گرانبهایی پدید آمده بود. مولوی را نمی‌توان نماینده دانشی ویژه به شمار آورد. اگر تنها شاعرش بنامیم یا فیلسوف یا مورخ یا عالم دین،در این کار به راه صواب نرفته‌ایم. زیرا با اینکه از بیشتر این علوم بهره وافی داشته و گاه حتی در مقام استادی بی‌بدیل در نوسازی و تکمیل اغلب آن‌ها گام‌های اساسی برداشته، اما به‌تنهایی هیچ‌یک از این‌ها نیست، زیرا روح متعالی، ذوق سرشار، و بینش ژرف او موجب شده تا در حیطۀ شعر نیز در قالب‌های معمول نگنجد. شهرت بی‌مانند مولوی در تاریخ مشاهیر علم و ادب جهان بدان سبب است که وی گذشته از وقوف کامل به علوم و فنون گوناگون، عارفی است دل‌آگاه، شاعری است درد‌شناس، پر شور و بی‌پروا و متفکری است پویا که آدمی را از طریق ناچیز شمردن تمام پدیده های عینی و ذهنی این جهان، همچون: علوم ظاهری، لذایذ زودگذر جسمانی، مقامات و تعلقات دنیوی، تعصبات نژادی، دینی و ملی، به جست‌وجوی کمال فرا می‌خواند. آنچه مولانا می‌جوید تجلی خلق‌وخوی انسانی در وجود آدمیان است که با تزکیه درون، معرفت حق، خدمت به خلق، عشق و محبت و ایثار، شوق به زندگی، و ترک صفات ناستوده حاصل می‌آید.


هنر بزرگ او بحث و بررسی‌های دلنشین و جاودانه‌ای است که به دنبال داستان‌‌ها پیش می‌آورد و اندیشه‌های درخشان عرفانی و فلسفی خود را در قالب آن‌ها قرار می‌دهد. داستان تمثیلی است تا بهتر بتواند در پی حوادثی که در قصه وصف شده‌، مقاصد عالی خود را بیان دارد. باشد که فرزند خلف او باشیم و داستان‌هایش را فقط قصه نپنداریم و با بهره‌گیری از رهنمودهای عالی انسانی او مسیر کمال را هموار سازیم.
 

پایان پیام/

کد خبر 71127

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha