ایران و روسیه در تقاطع برجام و سوریه

خبرگزاری شبستان: نگرانی از نقش منطقه ای ایران یک سیاست امریکایی و اسراییلی ست و منطقا دولت روسیه نباید در دامی بیفتد که در صورت به نتیجه رسیدنش، اولین بازنده آن خواهد بود.

 
به گزارش خبرگزاری شبستان، روابط ایران و روسیه در روزهای اخیر موضوع بسیاری خبرها و تحلیل ها بوده است. نگارنده در متن زیر کوشیده است تا با مروری بر روابط دو کشور ده پنج سال اخیر به ماهیت و نتایج این روابط پرداخته و تحلیل خود از وضعیت پیش آمده در پرتو خروج امریکا از برجام و موضوع نیروهای ایران در سوریه را ارائه نماید.

در دو هفته اخیر موضوع روابط تهران و مسکو در صدر اخبار و تحلیل های رسانه ها قرار گرفته است. سه اظهار نظر از سوی مقام های روس در باره برجام و سوریه به این موضوع دامن زده است. نخست اینکه خبرگزاری ها به نقل از دیمیتری پسکوف سخنگوی کرملین نوشته بودند: کرملین انتظار دارد که تهران خواسته‌های آمریکا برای حصول یک توافق جدید را مورد ارزیابی قرار دهد. که پس از آن، سفارت روسیه در تهران بیانیه ای درباره ترجمه نادرست اظهارات منتشر کرد. دوم، به نقل از سرگئی ریابکف معاون وزیر خارجه روسیه خبرگزاری اینترفاکس تیتر زده بود که حفظ توافق هسته ای بدون اینکه تهران امتیازاتی بدهد غیر ممکن خواهد بود. ریابکف بعدا توضیح داد که چنین تیتری در متن صحبت های او نبوده و در متن اینترفاکس هم نیامده اما آنها تیتر را اشتباه زده اند. و سوم، اظهار نظر پوتین در مورد خروج نیروهای خارجی از سوریه بود که ابتدا در متن منتشره از سوی کرملین آمده بود که او در مذاکره با اسد گفته بود همه نیروهای خارجی باید از سوریه خارج شوند. روز بعد سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ به این پرسش که آیا این شامل نیروهای ایران و حزب الله هم می شود پاسخ مثبت داده بود.
 
اما مساله مهم در این وضعیت چه اتفاق های جدیدی در تعاملات تهران و مسکو افتاده است؟ و چرا رسانه ها موضوع را تنش آمیز نشان می دهند؟ واقعیت امر جدا از فضای رسانه ای چیست؟ برای بحث در این رابطه لازم است به گونه ای کوتاه اشاره ای به وضعیت روابط دوکشور داشته باشم.
 
وضعیت روابط
در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد و مدویدف و بخاطر قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد، روابط تهران و مسکو به پایین ترین سطح خود بعد از فروپاشی رسید. اما در پنج سال اخیر در پرتو چند رویداد روابط دو کشور گسترش یافته است. روی کار آمدن پوتین و روحانی در دو کشور، تیرگی روابط روسیه و غرب بویژه پس از بحران اوکراین، آغاز مذاکرات برجام، بحران سوریه و تحرکات جدید دیپلماسی کشورمان موجب تقویت این روابط شده اند.
 
با وجود طیف وسیعی از بسترها و موضوعات برای همکاری دو دولت در سطوح دوجانبه، منطقه ای  و بین المللی، اما در سالهای اخیر، همکاری ها در دو موضوع سوریه و روابط اقتصادی گسترش یافته و دو عامل خارجی نیز بیش از همه بر تعاملات دو طرف تاثیر داشته است: فشار امریکا در سطح جهانی و منطقه ای و تهدید تروریسم در سطح منطقه ای و داخلی.
 
در عین حال، دو کشور دو نگرش و مسیر متفاوت در بسیاری از موضوعات و حتی موضوعات مهمی چون بحران سوریه و موضوع هسته ای دارند. روسیه یک قدرت جهانی با بازی درون سیستمی، با وجود آسیب پذیری و فاصله اقتصادی با امریکا( حدود یک و نیم تریلیون دلار تا ۲۰ تریلیون دلاری ) و نظامی ( بودجه ۱۰۰ میلیارد دلاری تا ۷۰۰ میلیارد دلاری)، بخاطر موازنه هراس هسته ای و وضعیت «نابودی مطمئن متقابل» ناشی از آن، اماخود را در همپایگی راهبردی با امریکا می بیند و نیز با برخورداری از عضویت دائم و حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد، یکی از پنج قدرت بزرگ جهانی ست که نظام چند قطبی و چند جانبه گرای بین المللی را یک امر حیاتی می بیند. در عین حال، روسیه نگرشی غیر ایدئولوژیک و کاملا  عملگرا به مسایل بین المللی دارد و غیر از کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی، کشور دیگری را متحد رسمی و اعلام شده خود نمی داند. اما این به معنای نفی انواعی از ائتلافها با سایر دولتها علیه تروریسم نیست.
 
جمهوری اسلامی ایران اما یک قدرت منطقه ایست که نگاهی کمابیش ایدیولوژیک به مسایل بین المللی داشته و با وجود عمل گرایی خاص در برخی موضوعات، اما خط قرمزهایی برای روابط، مذاکرات و تعاملات خود ترسیم کرده و از همه مهم تر اینکه داعیه هایی فراملی و حتا فرامنطقه ای و جهانی دارد. ایران نیز همانند روسیه از یک محیط اقتصادی داخلی آسیب پذیر و محیط امنیتی منطقه ای پر تنش برخوردار است و در هر پنج منطقه امنیتی مجاور خود با چالش هایی از سوی امریکا، عربستان، اسراییل و تروریسم مواجه می باشد.

 با این شرایط می توان منافع مشترک دو کشور را در موارد مهمی چون تهدید تروریسم، فشار امریکا، نظام وستفالیایی( اصول حاکمیت ملی و عدم  مداخله) و منافع وضرورتهای اقتصادی خلاصه نمود. اما عواملی چون موقعیت قدرت دو‌دولت، ایدئولوژی( نگرش ها به روابط بین المللی)، مساله هسته ای و نیز برخی مسایل منطقه ای همانند وضعیت دریای خزر و از آنها مهم تر نگرش به خاورمیانه موجب تفاوت و‌حتی اختلاف در تعاملات بین المللی و روابط انها می شود‌.
 
دو کشور از زمان فروپاشی اتحاد شوروی تا کنون به مدد دوری جغرافیایی و رفع نگرانی های ایران از همسایه ی ابرقدرت، بحران در مناطق مشترک آسیای مرکزی و قفقاز، فشارهای غرب و ضرورتهای روابط تجاری و اقتصادی، تعاملاتی مثبت با یکدیگر داشته اند و در مواردی چون بحران تاجیکستان در سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ و افغانستان دوره طالبان از۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ با یکدیگر همکاری امنیتی و نظامی کرده اند. روابط تجاری دو کشور هم از ۴۰۰ میلیون دلار سال ۱۹۹۱ به حدود چهار میلیارد دلار تا سالهای ۲۰۰۷ رسید اما بخاطر تحریم های بین المللی بتدریج کاهش یافت و تا سال ۲۰۱۲ به حدود یک میلیارد رسید. در دوره جدید و از سال 2014 اما این روابط از نو گسترش یافت و در حال حاضر به رقم ۳ میلیارد نزدیک شده و چشم انداز روشن تری برای آن وجود دارد؛ مگر اینکه بازگشت تحریم های شورای امنیت به آن لطمه بزند.
 
مسائل اساسی
اما مهم ترین و در عین حال مبهم ترین حوزه روابط دو کشور بحران سوریه بوده که ایران از همان اوان بحران در ۲۰۱۲ در کنار دولت دمشق در برابر تروریستها مقاومت نموده و همه گونه کمکی را به لحاظ اقتصادی، فنی، نظامی و سیاسی از دولت به عمل آورده و روس ها نیز ابتدا با حق وتو و سپس کمک های فنی و نظامی و سرانجام از ۲۰۱۵ با اعزام هواپیماهای نظامی و گاه هم موشک های خود وارد میدان شده اند.  نتیجه این همکاری ها، موفقیت مهمی را برای جبهه ایران و روسیه و سوریه و حزب الله بدنبال داشته است.
 
در عین حال نباید این همکاری را چیزی بیش از یک ائتلاف یا مشارکت در برابر تروریسم دانست و تهران و مسکو برای همکاری خود محدودیتهایی چون نوع تعامل با نیروهای امریکایی و نیز نزدیکی به مرزهای رژیم صهیونیستی داشته اند و توافق آنها صرفا در کمک به دولت سوریه در برابر تروریسم بوده است. از این رو، نباید همکاری های نظامی دو کشور را در صحنه عملیاتی سوریه یک هم پیمانی همه جانبه و در همه موضوعات دانست و بلکه یک همکاری مهم یا حتا یک ائتلاف مقید به موضوع و زمان و مکان و طرف عملیات دانست.
 
دلایل این وضعیت هم کاملا روشن است و خبرگان روابط دو کشور در ایران هم بارها بر آن تاکید کرده اند. دو کشور با علم به وضعیت درونی خود و نیز نگرش خود به مسایل منطقه ای و جهانی، به همکاری در موضوع سوریه پرداخته اند و این همکاری با اهداف خاص و در موضوعی مشخص است. اما نگرش تهران و مسکو به معادله منطقه ای خاورمیانه و نقش و جایگاه عربستان و اسراییل بسیار تفاوت دارد. اگر چه دو طرف بر حفظ نظام وستفالیایی در منطقه و تغییر ناپذیری مرزها، حاکمیت ملی دولتها و بطور کلی ثبات منطقه ای و حفظ وضع موجود نگرش مشترکی دارند؛ اما ایران در چارچوب روابط با دولت عراق و سوریه و حزب الله لبنان و حفظ نفوذ منطقه ای خود در برابر عربستان و اسراییل حرکت می کند. ولی روسیه بر روابط با همه طرف های موجود در منطقه از ایران تا ترکیه، عربستان، اسراییل و سایر کشورها و حفظ موازنه منطقه ای تمرکز دارد.
 
امکان تسری همکاری تهران و مسکو در برابر تروریسم به کشور یا منطقه ی دیگر ممکن است، اما در برابر دولتهای دیگر امکان پذیر نخواهد بود و مطلقا دایره همکاری ها شامل مقابله با هیچ دولتی در منطقه و فرا منطقه نخواهد شد. لذا هر تقابلی بین ایران و امریکا و یا عربستان و اسراییل در چارچوب این توافق نخواهد بود. و همه این موارد نشان می دهد که هیچ امکانی برای یک اتحاد نظامی وجود ندارد.
 
موضوع دیگری که هم زمانی آن با تحولات سوریه، درک از رفتار روسیه را دشوار ساخته، پرونده هسته ای و توافق برجام و خروج امریکا از آنست. روسیه در سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰  به ۷ قطعنامه شورای امنیت ملل متحد رای داده و در موضوع برجام تلاش نموده تا این توافق به نتیجه برسد و اینک هم نگران خروج امریکا شده و متعاقب آن خروج ایران از این توافق است. غرب غنی سازی بیش از ۵ درصد را تهدید خود می دانست و روسیه نیز بیش ۲۰  را خط قرمز خود می دانست و بعید به نظر می رسد این سیاست روس ها در مورد نگرانی از غنی سازی تغییری کرده باشد. برای روسیه حفظ ان. پی .تی در همکاری با غرب، یک اصل مهم است و طبعا بر روابط دوجانبه با هر کشوری اولویت داشته و دارد.
 
سمت و سوی تحولات
با این مرور می توان دریافت که روابط تهران و مسکو اگر چه در سالهای 1392 تا امروز در حوزه های تجاری و سیاسی و حتی نظامی گسترش یافته اما این گسترش بر خلاف برخی دیدگاههای احساسی و غیر فنی، هرگز به معنای یک تحول ماهوی و یا اتحاد راهبردی نبوده و دو کشور با حفظ اصول سیاست خارجی خود و مواضع اساسی در مسائل منطقه در این عرصه گام نهاده اند. ایران و روسیه واقعا تهدید هم نیستند، منافع مشترکی دارند و بر مبنای آن فعالیت می کنند. منافع متعارضی هم دارند که طبعا در پرتو آن همکاری ها مسکوت گذاشته شده است.
 
آنچه هم که در فضای رسانه ای مطرح است گاه از تعادل و درک منطق واقعی روابط دور می شود. رسانه ها ضمن دقت در اطلاع رسانی و تحلیل دقیق وقایع اما باید مواظب یک جریان تخریب روابط خارجی ایران باشند. اخیر حسین موسویان استاد دانشگاه پرینستون و دیپلمات ارشد سابق در امور هسته ای ایران در مطلبی اشاره کرده بود که یکی از ارکان سیاست عربستان و اسراییل و امارات علیه ایران، جدا کردن ایران از سایر دولتها و از جمله روسیه و ایجاد اختلاف آن با ایران است. این موضوع می تواند نشان دهد که جدا از واقعیات غیر قابل انکار در روابط دو طرف، اما گاه هم پشت سر تحریف ها و ترجمه های غلط سخنان طرف روس و برخی تفسیر های تند از آنها در این روزها می توان با اندکی بد بینی یک خط و ربط حساب شده را ملاحظه نمود که هدفش انزوای بیشتر کشور به نام روس ستیزی ست.
 
اینکه میان ایران و روسیه اختلافات مختلفی حتی بر سر بحران سوریه  وجود دارد یک واقعیت است؛ همانند اختلاف هر دو کشور دیگری. مگر اینک اعضای ناتو بر سر برجام با امریکا اختلاف ندارند؟ اما تصور اینکه ایران در سوریه و سایر موضوعات دست بسته است و روسیه با کارت ایران بازی می کند! به ایران خیانت می کند! ایران را می فروشد و مطالبی از این قبیل، نه با فهم درست از روابط بین الملل سازگار است و نه با موقعیت منطقه ای ایران. مفروض این مفاهیم انفعال ایران و دست بسته بودن آنست.
 
آنچنانکه در فراز های دیگری اشاره شد در  ایران دو نگاه غلط در  رابطه با روابط با روسیه هست: عده ای فکر می کنند که می شود از نارضایتی روس ها از غرب، برای ایران یک اتحاد نظامی و امنیتی درست کرد. در مقابل هم، مدام از عدم امکان همکاری با روسها و مخاطرات آن تبلیغ می شود. در حالی که در یک سیاست خارجی منطقی و چند جانبه گرا و موازنه جو، می توان از فرصت های هر روابطی بهره گرفت و از مخاطرات آن نیز دوری نمود.  نه مسکو و نه پکن و نه هیچ دولتی امکانی اساسی برای مقابله با دولتهای قدرتمند در اختیار ایران قرار نمی دهند. از این رو، در وضعیت امکان ناپذیری اتحاد ها، نگاه به کشورهای دیگر عمدتا باید در چارچوب همکاری های مشترک معمول  باشد.  تجربه هم نشان داده که دوره های مناسب برای روابط خوب با چین و روسیه، زمانهایی ست که دست ایران در تعامل با غرب خالی نبوده است. و گرنه می شود دوره سیاست شرق گرای سالهای ۲۰۰۵ تا  ۲۰۱۲ که هفت قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت با رای مثبت شرقی ها تصویب شد.
 
نتیجه گیری
هم زمانی تحولات مربوط به برجام و سوریه و اظهارات برخی مقام های روسیه به تحلیل ها و تفسیرهای متفاوتی دامن زده که وجه اشتراک بیشتر آنها حرکت روسیه به سوی رقبای ایران همانند اسراییل است و این موضوع بویژه پس از دیدار نتانیاهو از مسکو پر رنگ تر شده است. این موضوع با توجه به حملات موشکی امریکا و بریتانیا و فرانسه به برخی مراکز در سوریه و حملات اسراییل به پایگاههای ایرانی، فضایی ضد روسی را در ایران دامن زده که برخی حتی روابط معمول با روسیه را نیز بدبینانه می نگرند.
 
طبعا در چنین بزنگاههای مهمی نمی توان این تعبیر ها و تفسیرهای شکل دهنده افکار عمومی را نادیده گرفت. انتظار طرف ایرانی و بویژه افکار عمومی در ایران آنست که در شرائط خروج امریکا از برجام و درگیری های ایران و اسراییل در صحنه سوریه، دولت روسیه کوته نگرانه به روندها و صحنه سیاسی منطقه ای و بین المللی نظر نکند و  در تقاطع چنین حوادث مهمی بدنبال منافع کوتاه مدت اما در عمل زیانهای بلند مدت نباشند.
 
اینکه همه دنبال منافع ملی خود باشند امری کاملا پذیرفته است اما این منافع را نباید امری کوتاه مدت و تنگ چشمانه دید و بلکه منافع واقعی ملتها در پایداری بر سر اصول و اهداف و همکاران روزهای سخت است و آنچه که در تجربه دهه های گذشته نشان داده شده اینست که جمهوری اسلامی ایران ضمن حفظ استقلال عمل خود، اما چندان هم دست بسته نخواهد بود و با وجود دوره های دشوار در عرصه سیاست خارجی، اما ایران سکان استقرار و ثبات منطقه است و بدون این نقطه استقرار و ثبات، امنیت منطقه دستخوش سیاست های ناپایدار برخی بازیگران کم وزن و کم اهمیت خواهد بود که طبعا نمی تواند دامنه آن فقط به خاورمیانه محدود بماند.
 
طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران هم منافع ملی خود را بر هر موضوع دیگری برتر می داند اما در نگرش و منطق ایرانی، منافع ملی تعارضی با منافع مشترک منطقه ای و بین المللی نداشته و بلکه منفعت واقعی و حیاتی و دیرپای ملت ایران در پیوندی ناگسستنی با ملتهای منطقه قرار داشته و گذر ایام و تحولات زود گذر نمی تواند نقش بنیادین دولتهای اصیل و ریشه دار و مقاوم بر سر اصول و اهداف مشترک را خدشه د ار سازد.
 
ایران همواره نقشی سازنده در مناطق مجاور خود داشته و این نقش در راستای امنیت و ثبات منطقه ای بوده است و تنها دولتهایی با این نقش آفرینی مشکل داشته اند که از استقلال عمل کشورهای منطقه مشکل داشته اند. نگرانی از نقش منطقه ای ایران یک سیاست امریکایی و اسراییلی ست و منطقا دولت روسیه نباید در دامی بیفتد که در صورت به نتیجه رسیدنش، اولین بازنده آن خواهد بود.



نویسنده: دکتر جهانگیر کرمی، دانشیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و عضو شورای علمی ایراس

کد خبر 708611

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha