به گزارش خبرگزاری شبستان، سومین نشست از سلسله نشستهای تخصصی نمایشگاه بینالمللی قرآن با عنوان«مرز میان تفسیر و ترجمه» شامگاه روزپنجشنبه،3 خرداد با سخنرانی احد فرامرز قراملکی،عضوهیئت علمی دانشگاه تهران، حجت الاسلام و المسلمین سیدرضا مودب،عضو هیئت علمی دانشگاه قم و سیدهدایتالله جلیلی عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در نمایشگاه بینالمللی قرآن برگزارشد. پیش از برگزاری نشست اصلی حجتالاسلام و المسلمین علی راد، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و نگارنده کتاب «غرر قرآن از نظریه تا تفسیر» توضیحاتی در خصوص اثر خود ارائه داد.
راد با بیان اینکه موضوع اصلی کتاب در خصوص اصطلاحی کهن و کمتر مورد مداقه قرار گرفته یعنی غرر قرآنی است، گفت: این اصطلاح در ادبیات تفسیری امامیه جایگاه والایی دارد. علامه طباطبائی، صاحب تفسیر المیزان،آیتالله صادقیتهرانی، صاحب الفرقان و آیتالله جوادیآملی صاحب تفسیر تسنیم فراوان از این اصطلاح استفاده کرده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: در خصوص تبیین چیستی، شاخصه و تمایزهای آیات غرر با سایر آیات قرآن کریم پژوهش چندانی انجام نشده است، هر چند در تفاسیر سهگانه یاد شده این اصطلاح بسیار به کار برده شده است. آیتالله جوادیآملی توضیحی در خصوص غرر قرآنی ارائه داده، اما پژوهشی نظری در خصوص این قسم از آیات در کنار آیات محکم، متشابه و ... انجام نشده و آیات غرر در مطالعات علوم قرآنی جایابی نشدهاند.
وی تصریح کرد: ما در این کتاب با واکاوی جایگاه غرر در ادبیات عرب و احادیث غرر در سنت امامیه، ابعاد این مفهوم قرآنی را استخراج کرده و تعریف جامع و مانعی از این آیات ارائه دادهایم. بخش دوم این کتاب تطبیق غرر قرآن در معارف قرآنی اختصاص دارد. با در نظر گرفتن معارف اخلافی، فقهی و اعتقادی،این دست از آیات در این سه بعد گزینش شده و مورد بررسی قرار گرفتهاند.
راد افزود: برای نمونه ما از یک آیه غرر استفاده کرده و نشان دادهایم که احکام فقی، مباحث کلامی و کاربردهای اخلاقی زیادی از آن استخراج شده است.گفتمان غرر قرآن ریشه در سنن نبوی دارد و ایشان در تبیین احکام و مباحث علمی با اصحاب، برخی از آیات را نشاندار کرده و در موقعیتهای فراوانی به عنوان گزیده قرآنی مورد استفاده قرار دادهاند. این سنت توسط امام علی(ع) توسعه یافته و همچنین این اصطلاح نزد امام صادق(ع) تثبیت شده است و ایشانبرخی از احادیث را نیز از غرر احادیث عنوان کردهاند. در دوران معاصر علامه برای اولین بار این بحث را به عنوان یک قاعده از قواعد تفسیر قرآن به قرآن به کار گرفتهاند و بعدها شاگردان ایشان همین قاعده را در تفاسیر خود به کار بستهاند. آیتالله جوادی آملی در تفسیر هر سوره به این دست آیات اشاره میکنند.
وی با بیان اینکه تفاوتی میان علامه طباطبائی و آیتالله جوادی در رویکرد به غرر قرآن وجود دارد، گفت: رهیافت علامه در این دست از آیات قرآن، غایتگرا است. آیتالله صادقی نیز چنین رویکردی داشتهاند، اما رهیافت آیتالله جوادی محتوایی است و با تقسیم محتوا به حکمت نظری و عملی، غرر قرآن دستهبندی شده است. ما تلاش کردهایم رهیافت دوم را تقویت کنیم، هر چند این دو رهیافت قابل جمع هستند.
قراملکی در آغاز بخش اصلی نشست تخصصی با بیان اینکه به عنوان کاربر علم تفسیر سخن میگوید، گفت: کابر تفسیر سطوح مختلفی دارد و من در حوزه فلسفه و اخلاق هستم. میراث تفسیری در تمدن اسلامی با هیچ میراث دیگری قابل قیاس نیست، زیرا میراث تفسیری ما جلوهگاه تمام میراث تمدنی ماست.
وی ادامه داد: در این رویکرد به تفسیر، من بایک چیزی به نام واقعیت تاریخی در تفسیر روبرو شدم، به این معنا که چرا در برخی از آیات مفسران تنها ترجمه و برخی به تفصیل تفسیر کردهاند؟ بسندگی به ترجمه و فراتر رفتن به تفسیر واقعیتی است که میتواند این مسئله را به میان بیاورد که چرا چنین است و باید پرسید مرز میان تفسیر و ترجمه چیست؟
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: اینکه آیهای نیازمند تفسیر است و یا نه، مسئلهای اساسی در علم تفسیر است. به صورت اندک به تمایز بین تفسیر و ترجمه پرداخته شده است. در همین راستا باید پرسید تلقی ما از تفسیر و ترجمه چیست و ما چه انگارهای از این دو در ذهن داریم. اگر ترجمه و تفسیر را سیستم بدانیم، این دو چه تمایزی با هم دارند.
وی افزود: من چند مسئله جزئی را از هم جدا کردهام. آیا اساسا مرزی میان تفسیر و ترجمه وجود دارد؟ اگر مرزی هست، حقیقی است و یا اعتباری؟ همچنین وجوه تمایز و تشابه این دو چیست و آیا تمایز این دو به تشابهشان باز میگردد؟ شاخصههای این دو چیست؟ مرز ترجمه و تفسیر در تحقق تاریخی این دو چیست؟ ریشه تمایز و مرز میان ترجمه و تفسیر کجاست؟ عامل تفسیرطلبی آیه چیست؟ آیا میتوان به نحو معنادار از گذار از ترجمه به تفسیر سخن گفت؟ عوامل موثر در این گذار چیست؟ آیا این عوام درونمتنی یا برون متنیاند؟ نقش ذهن مسئلهمحور در گذار از ترجمه به تفسیر چیست؟
قراملکی ادامه داد: برای پاسخ به این سوال باید رویکرد ضابطهای را از رویکرد توصیفی تاریخی جدا کرد. در گذشته تقریبا بسیاری از آیات در تفاسیر صرفا ترجمه شدهاند، اما این آیات رفته رفته کم شدهاند. آیاتی هستند که از آغاز سنت تفسیری تفسیر طلبیدهاند، آیه 284 سوره بقره از این دست است. تفسیر در مقام تحقق با مواضع کلامی مفسر ارتباط جدی دارد. جدول آیات محکم و متشابه برای مفسران اهل ظاهر و عقلگرا کاملا برعکس هم است.
ترجمه قرآن از تفسیر دشوارتر است
مودب سخنران بعدی این نشست تخصصی در آغاز سخنانش گفت: بحث ترجمه و تفسیر پیشینه تاریخی طولانی دارد و شاید بتوان گفت که همزمان با نزول قرآن هم ترجمه و هم تفسیر مطرح بوده است. برخی اولین مترجم قرآن را جعفر بن ابیطالب میدانند که آیاتی از قرآن را به زبان حبشی ترجمه کرد و نیز سلمان فارسی را در این زمره دانستهاند.
وی ادامه داد: از مهمترین رسالات پیامبر تفسیر بود و امام علی(ع) پس از ایشان از بزرگترین مفسران بوده است. ما هم ترجمه و هم تفاسیر مهمی را شاهد بودهایم. سه دیدگاه در خصوص نسبت میان ترجمه و تفسیر وجود دارد. یک دیدگاه آن است که این دو مقوله را از هم جدا کرده، تفاوتهای مهمی بین این دو دانسته و این دو را از هم بیگانه میداند و تفسیر را به محتوا و ترجمه را مربوط به متن میدانند.
وی افزود: دیدگاه دوم این است که نوعی رابطه عام و خاص مطلق بین این دو وجود دارد و ترجمه نوعی تفسیر کوتاه به حساب میآید و در واقع هر ترجمهای بهرهای از تفسیر دارد. دیدگاه سوم آن است که به جای ناسازگاری و عام و خاص دیدن این دو، ترجمه و تفسیر را دارای رابطه عام و خاص من وجه میداند که در مواردی برخی از ترجمهها میتواند تفسیر باشد، همچنان که برخی از تفاسیر نیز ترجمه بوده است.
مودب با بیان اینکه من میخواهم مویداتی برای دیدگاه سوم بیاورم، گفت: ترجمه و تفسیر انواعی دارند. ترجمهها تحت لفظی و یا معنوی هستند. برخی انواع ترجمه را تا 6 قسم برشمردهاند اما اینها را میتوان به همین دو نوع کاهش داد. در خصوص تفسیر هم گونههای متفاوتی وجود دارد، برخی تفسیر را تنها کشف معنا در الفاظ دانستهاند و برخی مانند علامه معتقد است که ما خیلی به کلمات و الفاظ کار نداریم و به دنبال کشف مقصدی هستیم که خداوند از مجموع یک سوره اراده کرده است و در نتیجه ما در واقع 114 غرض داریم که خداوند برای هر یک سورهای قرار داده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم افزود: ترجمهها غالبا پایبند به لفظ بوده و سعی میکنند عبارات را جایگزین کنند، در حالی که در تفسیر مفسر گاهی از یک آیه به آیات دیگر سیر میکند و به همین جهت تفاسیر موضوعی بسیار رایج شده است. در ترجمه مترجم باید تلاش کند تا متن مورد ترجمه را به زبانی دیگر باز گرداند، اما در تفسیر قرار است محتوا و مراد کشف شود. شان نزول پشتوانه مهمی برای تفاسیر هستند، در حالی که برای ترجمهها شان نزولها چنین کاربردی ندارند.
وی تصریح کرد: اگر شان نزول یک آیه را بدانیم به راحتی به مراد پی میبریم، اما مترجم باید به ناچار از شان نزولها بگذرد. تفسیرها در واژگان مترادف فرصتی برای تبیین مراد آیه دارند در حالی که ترجمهها چنین نیستند. ترجمه از این رو به مراتب دشوارتر از تفسیر است و برخی معتقدند که هر مترجم باید ابتدا مفسر باشد تا بتواند ترجمهای ارائه دهد، از این رو ترجمه اهمیت بسیاری دارد. ترجمههایی که از تفاسیر برخوردار باشند و به نوعی با عبارات توضیحی همراه باشند، ارزشمندتر خواهند بود در غیر این صورت ترجمههای تحت اللفظی بهره چندانی نخواهند داشت.
در ادامه این نشست جلیلی گفت: وقتی در خصوص تمایز ترجمه و تفسیر صحبت میکنیم، باید مشخص کنیم به صورت کلی حرف میزنیم یا مصداقی؟ در سنت اندیشه اسلامی ما دانش مستقلی به نام تفسیر نداریم، بلکه اگر دانشی در این ارتباط شکل گرفته باشد تفسیر قرآن است که موردی مصداقی است. اصول و قواعد تفسیر در سنت اسلامی در واقع اصول و قواعد تفسیر قرآن بوده است و این جای تامل دارد. در سنت اندیشه اسلامی ترجمه نیز چنین بوده است و به صورت مستقل مورد بحث قرار نگرفته است.
وی ادامه داد: در تمایز ترجمه و تفسیر باید روشن شود این دو در چه مقامی متمایز میشوند، زمانی این دو از موضع فرایند بودن متمایز میشوند و زمانی فراورده تفسیری از فراورده ترجمه متمایز میشود. بحث بعدی تمایز این دو از حیث تعریف و تحقق است و در این بحث این موارد باید معلوم شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی با بیان اینکه نباید از اشتراک این دو غافل شد، گفت: اشتراک بین این دو فهم متن است، در هر دو فرایند فهم متن رخ میدهد. آنچه بین ترجمه و تفسیر تمایز ایجاد میکند، اطلاعاتی است که در تفسیر داده میشود. حاصل تفسیر پیدایش متن جدیدی است که در مقایسه با متن اصلی دارای اطلاعات افزوده است، اما چنین شرطی را نمیتوان بالضروره برای ترجمه قائل دانست.
جلیلی در پایان گفت: باید دید تفسیر و ترجمه چه کارکردهایی دارند. یکی از کارهای تفسیر این است که بین متن و مخاطب چهار فاصله تاریخی، فرهنگی، گفتمانی و زبانی را از بین ببرد. به نظر میرسد در ترجمه تنها فاصله زبانی از بین میرود.
نظر شما