به گزارش خبرگزاری شبستان: در کتاب «ما منتظریم، خورشید مهدویت در منظومه فکری حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی» به اهتمام حسن ملایی آمده است:
ولایت؛ یعنی حکومت؛ چیزی است که در جامعه اسلامی متعلق به خداست و از خدای متعال به پیامبر(ص) و از او به ولی مومنین می رسد.(1)
یک بُعد دیگر در قضیه و حدیث غدیر، همین مساله ولایت است؛ یعنی تعبیر از حکومت به ولایت؛ «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ». آن وقتی که پیامبر(ص) در مقام تعیین حق حاکمیت برای یک شخص است، تعبیر مولا را برای او به کار می برد و ولایت او را به ولایت خود مقترن می کند. خود این مفهومی که در ولایت هست، بسیار حائز اهمیت است.
یعنی اسلام، منهای همین مفهوم ولایت که یک مفهوم مردمی و متوجه به جهت حقوق مردم و رعایت آنها و حفظ جانب انسان هاست. هیچ حاکمیتی را بر مردم نمی پذیرد و هیچ عنوان دیگری را در باب حکومت قائل نیست. آن کسی که ولی و حاکم مردم است، یک سلطان نیست؛ یعنی عنوان حکومت، از بُعد اقتدار و قدرت او بر تصرف ملاحظه نمی شود، از بُعد اینکه او هر کاری که می خواهد می تواند بکند، مورد توجه و رعایت نیست، بلکه از باب ولایت و سرپرستی او، و اینکه ولی مومنین یا ولی امور مسلمین است، این حیث یا این شغل یا این سمت مورد توجه قرار می گیرد. قضیه حکومت در اسلام، از این جهت مورد توجه است.(2)
اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان می کند و شخصی را که در راس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولی، مولا-یعنی اشتقاقات کلمه ولایت- معرفی می کند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در راس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرت حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتصال و پیوستگی جدایی ناپذیری از هم دارند. این، معنای این قضیه است. این، فلسفه سیاسی اسلام را در مساله حکومت برای ما معنا می کند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیش بینی کرده است، نیست.(3)
تفاوت ماهیت امامت و سلطنت
ماهیت امامت، با ماهیت سلطنت، مغایر و متفاوت و متناقض است. این دو ضد همند. امامت، یعنی پیشوایی روحی و معنوی و پیوند عاطفی و اعتقادی با مردم؛ اما سلطنت، یعنی حکومت با زور و قدرت و فریب؛ بدون هیچ گونه علقه معنوی و عاطفی و ایمانی. این دو، درست نقطه مقابل هم است.
امامت، حرکتی در میان امت، برای امت و در جهت خیر است. سلطنت؛ یعنی یک سلطه مقتدرانه علیه مصالح مردم و برای طبقات خاص؛ برای ثروت اندوزی و برای شهوت رانی گروه حاکم. آنچه که ما در زمان قیام امام حسین(ع) می بینیم، دومی است، نه آن اولی، یعنی یزیدی که بر سر کار آمده بود، نه با مردم ارتباط داشت، نه علم داشت، نه پرهیزگاری و پاکدامنی و پارسایی داشت، نه سابقه جهاد در راه خدا داشت، نه ذره ای به معنویات اسلام اعتقاد داشت، نه رفتار او رفتار یک مومن و نه گفتار او گفتار حکیم بود. هیچ چیزش به پیامبر(ص) شباهت نداشت. در چنین شرایطی، برای کسی مثل حسین بن علی(ع) که خود او همان امامی است که باید به جای پیامبر(ص) قرار گیرد- فرصتی پیش آمد و قیام کرد... امامت؛ یعنی دستگاهی که عزت خدایی را برای مردم به وجود می آورد، علم و معرفت به مردم می دهد، رفق و مدارا را میان آنها ترویج می کند. ابهت اسلام و مسلمین را در مقابل دشمن حفظ می کند. اما سلطنت و حکومت های جائرانه، نقطه مقابل آن است.
امروز در بسیاری از کشورهای دنیا اسم زمامداران پادشاه نیست؛ اما در واقع پادشاهند. اسم شان سلطان نیست و ظواهر دموکراسی هم در آنجاها جاری است، اما در باطن، همان سلطنت است؛ یعنی رفتار تعندآمیز با مردم و رفتار ذلت آمیز با هر قدرتی که بالاسر آنها باشد.(4)
پی نوشت ها:
1. سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم(ؤوز بیست و نهم ماه مبارک رمضان)،26/1/1370
2.سخنرانی در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران به مناسبت عید سعید فطر، 10/4/1370
3.همان، 6/2/1376
4.بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه تهران،26/1/1379
نظر شما