خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "وقتی که از هویت دینی حرف می زنیم تلقی برخی از ما این است که یعنی ما دوباره برگردیم به صدر اسلام و به ظاهرگرا ترین شکل ممکن از همان لباس ها و منش ها تقلید کنیم. یعنی اگر مثلا در صدر اسلام نعلین می پوشیدند ما هم کفش هایمان را دربیاوریم و نعلین بپوشیم یا اگر در صدر اسلام دشداشه می پوشیدند ما هم دشداشه به تن کنیم یا مدل ریش ما با مدل ریش مسلمانان صدر اسلام مطابقت داشته باشد یا به جای هواپیما سوار شتر شویم. خب در این نوع تعریف از هویت دینی دوباره بازگشت به تاریخ صورت می گیرد اما طبق فهمی که ما داریم هویت دینی در عین پایایی سیالیت هم دارد و در عین سیالیت، واجد پایایی است. در واقع هویت دینی نه یک امر پایا بدون توجه به اقتضائات زندگی امروز است و نه آن قدر سیال است که از آن چارچوب هایی که دین وضع کرده به کل خارج شود. هویت دینی من مسلمان سیال است بنابراین من انسان قرن 21 مجبور نیستم به خاطر این که واجد هویت دینی باشم نعلین بپوشم و عرقچین سرم بگذارم. نه! در تعریفی که ما از دین داریم دین این اجازه را به من می دهد که نسبت به متغیرهای زمانی و مکانی واکنش نشان دهم ودر عین حال از هویت دینی خود خارج نشوم."
آنچه در ادامه می آید بخش اول گفتگوی سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام دکتر یحیی جهانگیری سهروردی، مبلغ بین المللی، کارشناس دینی و مدیرکل ارتباطات علمی، بین المللی دانشگاه مذاهب اسلامی درباره هویت دینی در عصر جدید است.
امروز بحث هویت دینی جوان ها به عنوان یک چالش مهم در سطوح کلان مطرح است. اما پرسش این است که در عصر حاضر و با سایه اندازی های فناوری های نو بر زندگی جوان ها چگونه می توان همچنان از هویت دینی سخن گفت؟
ما وقتی می خواهیم درباره هویت دینی سخن بگوییم عموما گرفتار فردمحوری می شویم و به نوعی شخصی سازی می کنیم و صرفا درباره فرد سخن می گویم که مثلا هویت دینی فرد الف چطور می شود یا فرد ب اما هویت دینی به نظر می رسد که فراتر از این برداشت و بحث ها باشد یعنی ما باید ابعاد بحث را بالاتر در نظر بگیریم به طوری که وقتی از هویت دینی سخن می گوییم در واقع درباره هویت اجتماعی باشد.
می توانید مثال ملموس تری در این باره بزنید؟
فرض کنید شما سوار یک هواپیما شده اید و با اشراف و احاطه از بالا دارید به شهرهای ما نگاه می کنید. فرض کنید در همین پایتخت هستید و از بالا دارید به بافت شهر نگاه می کنید. آیا شما وقتی به این شهر نگاه می کنید از بافت این شهر از ابنیه و اماکن و شهرسازی ای که دارد می توانید بگویید که شما وارد یک شهر دینی شده اید؟ پرسش این است که چقدر شهرهای ما هویت دینی دارند و شما می توانید آن ها را به عنوان یک شهر دینی به دیگران نشان دهید. یعنی وقتی از آن بالا نگاه می کنید فضاها این برداشت را به شما بدهد که روح و درون مایه و محتوای دینی در این شهر حی و حاضر است؟ اما وقتی شما سوار هواپیما شوید و از آن بالا به شهر استانبول نگاه می کنید مناره ها و مسجدها و بافت شهر و نوع شهرسازی به شما خواهد گفت که در یک بافت شهری با یک هویت دینی حضور دارید همچنان که شما از بالا به واتیکان نگاه کنید معماری شهر بوی هویت دینی را به شما خواهد داد.
این درباره عوالم و ساحت های دیگر هم این گونه است. شما وقتی به یک شهری نگاه می کنید ابنیه ها داد می زنند که این یک شهر علمی است بنابراین وقتی ما از هویت دینی سخن می گوییم فراتر از افراد و اشخاص است بلکه هویت دینی در پرتو هویت جمعی و اجتماعی قابل فهم است در حالی که خطای عموم ما این جاست که وقتی از هویت دینی حرف می زنیم گاهی فقط روی افراد صحبت می شود که مثلا فلانی ایمانش از دست رفته است یا نرفته است در حالی که این شیوه از بحث عملا ما را به جایی نخواهد برد.
در واقع شما می گویید که ما زمانی می توانیم به فهم مطلوبی از هویت دینی برسیم که صورت مساله را متوقف به یک دید کوچک نکنیم و بتوانیم در قالبی بزرگ تر به موضوع نگاه کنیم؟
بله همین طور است. شما وقتی این دید را پیدا کنید در آن صورت روی هویت دینی شهرها و محافل علمی و دینی کار خواهید کرد چون آن ها تعیین کننده اند.
می توانید توضیح بیشتری بدهید؟
ببینید دانشگاه های ما چقدر هویت دینی دارند؟ خب این ها تاثیرات و آثار خودشان را دارند. حوزه های علمیه ما در چه سطحی از هویت دینی حضور دارند، بنابراین به نظر می رسد که شیوه منطقی تر این باشد که ما هویت دینی را فراتراز هویت فردی ببیینم. آن وقت است که مساله رنگ و بوی دیگری به خود خواهد گرفت.
سوالی که گاه مطرح می شود این است که ما وقتی از هویت دینی سخن می گوییم دقیقا از چه چیزی حرف می زنیم ؟ آیا از یک امر متصلب سخن می گوییم؟
بله این سوال مهمی است و در ذهن افرادی ممکن است خطور کند که هویت دینی یک هویت پایدار ثابت است یا نه یک هویت سیال و در عین حال پایدار. به نظر می رسد که گاه ما تفاوت این دو را چندان نمی دانیم و وقتی که از هویت دینی حرف می زنیم تلقی برخی از ما این است که یعنی ما دوباره برگردیم به صدر اسلام و به ظاهرگرا ترین شکل ممکن از همان لباس ها و منش ها تقلید کنیم. یعنی اگر مثلا در صدر اسلام نعلین می پوشیدند ما هم کفش هایمان را دربیاوریم و نعلین بپوشیم یا اگر در صدر اسلام دشداشه می پوشیدند ما هم دشداشه به تن کنیم یا مدل ریش ما با مدل ریش مسلمانان صدر اسلام مطابقت داشته باشد یا به جای هواپیما سوار شتر شویم.
خب در این نوع تعریف از هویت دینی کانه ما دوباره بازگشت به تاریخ صورت می دهیم اما طبق فهمی که ما داریم هویت دینی در عین پایایی سیالیت هم دارد و در عین سیالیت، واجد پایایی است. در واقع هویت دینی نه یک امر پایا بدون توجه به اقتضائات زندگی امروز است و نه آن قدر سیال است که از آن چارچوب هایی که دین وضع کرده به کل خارج شود. هویت دینی من مسلمان سیال است بنابراین من انسان قرن 21 مجبور نیستم به خاطر این که واجد هویت دینی باشم نعلین بپوشم و عرقچین سرم بگذارم. نه! در تعریفی که ما از دین داریم دین این اجازه را به من می دهد که نسبت به متغیرهای زمانی و مکانی واکنش نشان دهم ودر عین حال از هویت دینی خود خارج نشوم.
آیا فهم نکردن این نکته ظریف مصیبت بار خواهد بود؟
بسیار! من تجربه زندگی در کشورهای خارج را داشته ام و متاسفانه در همین کشورهای اروپایی دیده ام که وقتی یکی می خواهد مسلمان شود تصور او بر این است که مسلمانی یعنی ایزوله شدن از جامعه و خانواده و در این میان مهم ترین آداب مسلمانی یعنی که تو خانواده ات را طرد کنی و از دایره اجتماع بیرون بیایی و در هیچ کدام از رفتارهای جمعی شرکت نکنی و خودت را در شرایط انزوا قرار دهی. من این ها را به چشم خودم دیده ام و متاسفانه این تصور گاهی غالب است در حالی که اتفاقا دین اسلام یک دین قابل انعطاف است و شما می بینید که دین اسلام در هر جایی و هر فرهنگی که وارد شده، نه تنها آن جا و آن فرهنگ را نابود نکرده بلکه به رشد و ارتقای آن فرهنگ کمک کرده است. من به جد معتقدم که اسلام در برابر هویت های دیگر مثل هویت اجتماعی و قومی و ملی قرار ندارد و نه تنها این تقابل وجود ندارد بلکه اسلام این هویت ها را ارتقا می دهد. شما می توانی مسلمان باشی و در عین حال یک مسلمان پاکستانی باشی، یعنی لباس و آداب و فرهنگ خودت را داشته باشی می توانی یک مسلمان اروپایی باشی. چه کسی گفته است مسلمانی یعنی ترک همه هویت های دیگر؟ اصلا این طور نیست اما وقتی فهم کجی در این باره شکل گرفته می بینید که امروز در غرب جوان ها تلقی شان این است که وقتی مسلمان می شوند حتما باید از خانواده و پدر و مادر و آداب و رسوم خداحافظی کنند. واقعا هم این طور است و دیده ام که آن شیخ شیعه یا آن مولوی اهل سنت طوری به این جوان ها القا می کنند که وقتی مسلمان شدی حتما باید لباس تان فلان باشد و آرایش مو و ریشت فلان باشد و از خانواده و از جامعه هم خودت را طرد کنی، بعد با عرض تاسف همین حاج آقا بالای منبر می رود و می گوید که نترسید خداوند با ماست در حالی که شما هیچ کجای دین پیدا نمی کنید که وقتی مسلمان شدید باید از همه هویت های خود عقب نشینی کنی و همه روابط خودت را ترک و خودت را طرد کنی.
نظر شما