آیتالله حائری شیرازی در طول حیات خاطرات و ناگفتههای خود را از مبارزات و حوادث سیاسی دوران انقلاب و پس از آن را در گنجینه خاطرات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ثبت و ضبط رسانده است که بخشی از آن خاطرات به مناسبت رحلت آن عالم و مبارز فقید منتشر میشود.
*** تحلیلهای آیتالله العظمی بروجردی و امام خمینی درباره سیاست ***
در قضایای انقلاب سفید به خاطر اخطار آقای بروجردی، اینها دست نگه داشتند. نظر محمدرضا پهلوی این بود كه بعد از اینكه آقای بروجردی از دنیا رفتند، حوزه بدون سد میشود. آن موقع، موقع مناسب هست برای ابراز این جریان كه امام هم فرمود كه اینها میگفتند بعد از آیتالله بروجردی چیزی به چشم نمیخورد، دیدند كه چیزها بچشم میخورد چیزی به گوش میخورد، چیزهایی هم به دهان خواهد خورد. این انتظاری بود كه داشت.
من وقتی بعضی جاها با كسانی بحث میكردم كه با آقای بروجردی در رابطه بودند میگفتند آقای بروجردی میگفتند ما تجربه داریم كه هر وقت در سیاست دخالت كردیم شكست خوردیم من میگفتم آقا تكلیف شرعی چیست؟ اینكه نمیشود؟ امام با دیدن اینكه آقای بروجردی میگفت ما تجربه داریم هر وقت دخالت در سیاست كردیم شكست خوردیم با آن تقوایی كه برای آقای بروجردی قائل بود، با آن اعتقادی كه به ایشان داشت امام میگفت تحلیل شما چه هست؟ این تجربه است، تجربه غیر از تحلیل است. ممكن است دو نفر یك تجربه را داشته باشند با دو تحلیل. بر اساس یك تجربه دو تصمیم بگیرند.
تحلیل آقای بروجردی با تحلیل امام متفاوت بود آن موردی كه آقای بروجردی به آن اشاره میكند كه ما هر وقت در سیاست دخالت كردیم شكست خوردیم این یا همان جریان مشروطه است كه آمدیم و اینگونه سر ما آوردند، یا جریان آمدن آقای كاشانی و آن عواقب است. امام تحلیلشان تفاوت دارد تحلیل امام این است میگوید كه چرا ما شكست خوردیم؟ به خاطر اینكه دخالت كردیم شكست خوردیم؟ خیر! بخاطر اینكه سیره ما بر عدم مداخله بود چون مداخله نمیكردیم تجربه نداشتیم، چون تجربه نداشتیم كارشناس موضوع نبودیم، چون كارشناسانه كار نمیكردیم راه و چاه را نمیدیدیم، ابتكار عمل دست ما نبود، فعالانه برخورد نمیكردیم، منفعلانه برخورد میكردیم یعنی مردم میآمدند به زور در خانه ما از ما در رابطه با چیزی امضا میگرفتند. بیائید مردم از بین رفتند، بیائید یك ندایی بدهید یك فریادی بدهید، این نتیجه معلوم است كه شكست است. پس ما شكست را از مداخله نخوردیم شكست را از عدم مداخله خوردیم. تحلیل امام این بود كه مداخله كنیم زیاد هم مداخله كنیم. اینقدر مداخله كنیم كه كار آزموده بشویم، كارشناس بشویم، بعد بر مبنا مداخله كنیم ، فعالانه مداخله كنیم. وقتی فعالانه مداخله كردیم پیروز میشویم.
*** برنامههای رژیم پهلوی برای تخریب امام خمینی در نجف ***
اینها [ رژیم پهلوی] دو چیز را میخواستند در نجف انجام بدهند یكی كه درس امام در مقابل درس دیگران یك تنزلی داشته باشد، در حالی كه ترفیع داشت. یكی هم مسئله شهریه. این دومیجالبتر واقع شد. آمدند دفاتر عدهای از بازاریان تهران را بردند. بعد از چند روز عدهای را آزاد كردند و عدهای را نگه داشتند. بازاریها آمدند از این عدهای كه آزاد شده بودند سؤال كردند كه چه جوری شد فلانی و اینها نیامدند شما چطور آزاد شدید؟ گفتند: در دفاتر ما گشتند رسید امام نبود. اینها گفتند وجوهتان را دادید به افراد این از وظایف شرعیتان هست ما با این كارها مشكلی نداریم، آزاد هستید بروید. آنها رسید امام داشتند آنها را نگه داشتند. این بازاریها به اینها چیزی نگفتند رفتند با خودشان گفتند این آقا تاریخ هجرت را تبدیل میكند به تاجگذاری كوروش و این آقا را زندانی میكند ما میخواهیم وجوهمان را امام زمان بپذیرد در شرایطی كه او تاریخ هجرت را تبدیل به تاریخ تاجگذاری كوروش میكند چه کسی در دفاع از اسلام حق مطلب را ادا كرده است؟ اینها پولهایشان را هم فرستادند برای شهریه امام در نجف؛ شد اولین شهریه!
*** ناگفتههای آیتالله حائری شیرازی در جلسه 36 نفره درباره پذیرش قطعنامه ***
قبول قطعنامه امتحان مردم بود امتحان دوم مردم بود 8 سال امتحان حسینی، یك روز امتحان حسنی. امام در چهره حسینی 8 سال گفت تا آخرین نفر، تا آخرین نفس، تا آخرین منزل، تا آخرین قطره خون یك روز یك دفعه اعلام كرد ما با صدام صلح كردیم. ما قطعنامه را قبول كردیم. صلح ما هم تاكتیكی نیست. من گفته بودم آخرین نفر، آخرین نفس، خودم میگویم مسئولیت آن را به عهده میگیرم و این جام كشندهتر از زهر را سر میكشم، من با صدام صلح میكنم یعنی من امروز در چهره حسنی هستم.
من یادم میآید در جلسهای كه برای قبول قطعنامه عنوان شده بود، یك شبی مهمان آقای رئیسجمهور [آیتالله خامنهای] یا جایی بودیم ایشان دم در كه ایستاد، به بعضی افراد میگفتند شما فردا به دفتر من بیائید. ما آن روز رفتم. یادم میآید 36 نفر شمردیم كه آقای موسوینخست وزیر بود با چند تا از وزرای شاخص ایشان، آقای محسن رضائی بود و فرمانده ارتش بود و چند تا دیگر از اینها، آقای هاشمی رفسنجانی بودند، آقای خلخالی بود، آقای محمدیگلپایگانی بود آقایان نمایندگان چند تا بودند مجموعاً 36 نفر. آقای هاشمی هم ادارهكننده جلسه بود، آقای خامنهای هم ساكت بود. حاج احمد آقا هم آمد و روی صندلی نشست و آن پیام تاریخی امام كه هنوز خوانده نشده و الان هم جزء اسناد و اسرار است.
آقای هاشمی خودش هیچ سخنرانی نكرد منتهی جلسه را اداره میكرد و به افراد میگفت هر كس میخواهد صحبت كند برای ضبط در تاریخ حرفهای شما میماند. من هم وقتی گرفتم. به آیتالله گیلانی گفتم كه من میخواهم در رابطه با این صحبت كنم كه امامت دو چهره حسنی و حسینی دارد. مردم را امتحان میكنند. گفت خدا به دل تو انداخته، خوب است صحبت كن. من وقت گرفتم صحبت كردم گفتم اینكه ما 8 سال در خدمت امام جنگیدیم وضع آن مشخص نیست كه بر اساس غیرت ملی این كار را كردیم و یا بر اساس اطاعت از امامت، اگر ما وقتی امام صلح كند باید صلح كنیم، علامت ایاك نعبدیم ما تا حالا یك بعد اطاعت را امتحان دادیم و آن بعد قیام است،
به ما گفتند " الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا " با امام قیام كردیم اینها را نمیشود فهمید كه مربوط به اطاعت است. كه مربوط به آن حالت قهری هست كه در وجود ما هست و میخواهیم نسبت به متجاوز پاسخ بدهیم. حالا ما اگر از باب اطاعت بخواهد باشد حالا امام اگر این را اعلام میكند، اگر امت با او در این امتحان هم آمد، هم چهره حسنی اطاعت، امامت و هم چهره حسینی را نمره آوردیم و درست میشود هم برای امام و هم برای امت نمره خیر بزرگی بود؛ یعنی امام شجاعت او بر قبول قطعنامه از مجموع شجاعت او در 8 سال جنگ بیشتر است، شهامت او هم بیشتر است، ثوابی كه مردم كردند در اطاعت از امام در آن روز عید غدیر كه برای او راهپیمایی كردند، از ثواب تمام مجاهداتی كه كردند بیشتر بود چرا؟ برای اینكه كشته شدن اجر ندارد، اطاعت اجر دارد. خون نیست كه ارزش پیدا میكند، معرفت است كه ارزش پیدا میكند؛ عشق است كه ارزش پیدا میكند.
*** نامهای که آیتالله حائری به آیتالله خامنهای داد***
آقای منتجبنیا شد نماینده امام در شهربانی من احساس كردم ممكن است اینها كه در بیت ایشان[امام] هستند زمینهای فراهم بكنند كه ذهن امام نسبت به من نوع دیگر بشود وقتی امام با این گروه اینجوری نظر دارد گفتم بهتر است آبرومندانه خودم تقاضای كنارهگیری كنم و بگویم بروم در قم كار كنم نامه نوشتم كه اجازه بدهید من كار فرهنگی كنم همان كاری كه قبلاً در قم داشتم انجام بدهم بهتر است جا را به كس دیگر واگذار كنم. چون میخواستم این نامه را امام ترتیب اثر بدهد میگفتم اگر بدهم به دست آقای رسولی یا مرحوم آقای توسلی امام جدّی نمیگیرد گفتم به یكی بدهم كه امام جدّیتر بگیرد. بگذارید من به رئیسجمهور بدهم برای همین از ایشان وقت گرفتم.
گفتم یك نامهای دارم، نگفتم هم محتوایش چیست؟ گفتم دلم میخواهد این را شما به امام بدهید. ایشان گفت كه امام دفتر دارد بدهید به مسئولش، گفتم از باب رفاقت! تا گفتم رفاقت ایشان گرفت و روی میزش گذاشت.
یك ماه كمتر یا بیشتر به خرداد 68 مانده بود. وقتی این نامه را ایشان گذاشت آنجا یك دفعه به ذهنم آمد این سؤال را كردم گفتم دوره ریاستجمهوری تمام میشود. یعنی خرداد انتخابات است، شما بعد از ریاستجمهوری میخواهید چه كار كنید گفت میآیم قم آخوندی میكنم. یك دفعه مثل كسی كه چیزی به یادش بیاید گفت مگر اینكه امام من را نهی كند. گفت بعد از ریاستجمهوری اگر امام به من بگوید مسئول عقیدتی سیاسی ژاندارمری یكی از روستاهای سیستان و بلوچستان بشوید، من تردید نمیكنم.
*** واکنش سید احمد خمینی به انتخاب آیتالله خامنهای توسط مجلس خبرگان ***
در جلسه خبرگان آیتالله خامنهای که انتخاب شد آقای جنتی به من گفت كه برویم یك سری جماران یك سر سلامتی به سید احمد آقا بدهیم. رفتیم جماران حاج سید احمد دیدیم من به او گفتم كه خبرگان نظرشان آقای خامنهای شد. ایشان گفت كه قلب امام را شاد كردید.
بعد سید احمد آقا گفت چند روز قبل پای تلویزیون با امام نشسته بودیم آقای كیم ایل سونگ و رئیسجمهور داشتند از گروه تشریفات سان میدیدند. دیدم ایشان خیلی موقر حركت میكند. گفتم كه نگاه کنید آقای خامنهای چقدر وزین حركت میكند. امام گفت هر چی فكر میكنم آقا سید علی آقا برای رهبری خوب است.
نظر شما