«همافر» جریان شناسی یک حرکت سیاسی در مهدی نوروزی

خبرگزاری شبستان: همافرعنوان کتابی شامل خاطرات خود نوشته «مهدی نوروزی» خلبان بازنشسته نیروی هوایی است که به همت انتشارات «سوره مهر» چاپ شده است.

به گزارش خبرنگار کتاب شبستان،در پشت جلد این اثر آمده است:« البته من کار خودم را که شناسایی محل تجمع مستشاران بود را نجام داده بودم. امریکایی ها با قدها ی بلند ، هیکل های درشت ، صورت های سرخ و پف کرده ، چشمان آبی و با حالت تکبر وارد سالن می شدند. انگار نه انگار که در جزیره ثباتشان ، زلزله ای رخ داده و انقلابی در حال وقوع بود. بی اعتنا به فریاد آزادی خواهانه و استقلال طلبانه ملت مظلوم ایران ، سرگرم ماموریت های محوله شان بودند ، شاید حق توحش هم می گرفتند!

 همافر کتابی است که بخشی از تاریخ شفاهی ما را دردوره قبل در بر می گیرد. که خاطرات راوی از دیدار و آشنایی با مقام معظم رهبری و شهید اندرزگو در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی  اطلاعات بکری در این زمینه به ما می دهد.

 در بخشی از مقدمه این اثر می خوانیم: «خاطراتی كه در این كتاب ذكر شده، فقط بخش كوچكی از فعالیت‌های انقلابی اشخاصی است كه در سطوح مختلف ارتش شاهنشاهی اعم‌ از نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیروی دریایی به جریان افتاد. حوادث مندرج در این نوشتار، مربوط به اتفاقاتی می‌شود كه در ایستگاه رادار جزیره كیش، پایگاه هوایی مشهد، ایستگاه رادار بابلسر و مكان‌های مختلفی از تهران رخ داده است اگر نویسندگان و محققین موفق به بررسی و نگرش حوادث مربوط به انقلاب اسلامی در ارتش شاهنشاهی بشوند، خواهند دید اعتقادات دینی تا چه وسعتی و با چه عمقی در میان افراد نیروهای نظامی گسترش و نفوذ داشته و سبب چه میزان فعالیت‌های انقلابی شده است؛ در آن صورت نظرات و نگاه تازه‌ای نسبت به ارتش رژیم گذشته پیدا كرده و دلایل اصرار گروهك‌ها بر انحلال ارتش در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و تایید و تعریف حضرت امام(ره) از ارتش را درك خواهند كرد.»

وی در بخش دیگری از این مقدمه آمده است:«فعالیت‌های شهید سرلشگر كلاهدوز و دوستانشان در گارد شاهنشاهی، فعالیت‌های شهید سپهبد صیاد شیرازی و همكارانشان در یگان‌های مختلف نیروی زمینی، فعالیت‌های شهید سرلشگر بابایی و دوستانشان در پایگاه هشتم شكاری اصفهان، فعالیت‌های مرحوم حاج آقا كرمانی، امیرعطاءالله بازرگان، امیرحسین مرآتی، شهید سرهنگ شاه‌حسینی، سرهنگ خداوردی، سرهنگ پورانی و دوستانشان در پایگاه سوم شكاری همدان و ... حكایت از گستردگی مجاهدات‌ها و تلاش‌های چهره‌های مومن و معتقد نظامی در سراسر ارتش شاهنشاهی بوده است.»

 نویسنده این اثر تلاش می کند با قلمی واضح و بیانی ساده وقایع را به گونه ای برای خواننده شرح دهد که مخاطب به راحتی بتواند با آن ارتباط برقرار کند و تصویری درست از اتفاقات داشت باشد.

 در بخشی از این اثر می خوانیم:

« پرسیدم: شیخ عباس قمی که بود؟»

با تعجب گفت : چطور نمی شناسی ؟! مرد عجیبی بود... 15 سال ساواک دنبالش بوده.. از زمانی که منصور ، همون نخست وزیر شاه، ترور  شد، اون فراری بوده. چند سال با مجاهدین همکاری داشته ولی بعد از جریانات داخل سازمان ، ازشون جدا می شه ، میگن با حنیف نژاد هم اتاقی بود. وقتی اون مرحوم دستگیر می شه ، به شیخ عباس می گن محل سکونتش را رو عوض کنه. با وجود سفارش اطرافیان و دوستان اتاقش رو عوض نمی کنه...»

 ناگهان حالت عجیبی پیدا کردم. نتوانستم تاثر و تاسف خود را از شنیدن چنین خبری پنهان کنم. برادرم حرفش را قطع کرده و با حالتی حیرت زده به من خیره شد. پس از مکث کوتاهی پرسید :« چرا ناراحت شدی ؟! مگه اونو می شناختی؟! حرفی نزدم. احاس کردم هیچ حرفی ندارم بزنم. چهره معصوم ومظلوم آقای جوادی در ذهنم مجسم شد؛ عینک ذره بینی اش ، دست های حنایی اش ، موتور گازی اش، خورجین ترک موتور... با خودم گفتم: « پس اینطور ؟!بنده سعادت همراهی تو را نداشتم. تو همه زندگی ات شهادت بوده. پانزده سال دار خودت را به دوش می کشیدی و ما غافل بودیم. چه سرنوشت عجیبی ...» سکوت سنگینی را که چند لحظه بین ما چیره شده بود شکسته و پرسیدم : « چه چیزهای دیگه ای از ایشون  می دونی ؟ هر چی می دونی بگو!»

 برادرم حیرت زده و متاثر ادامه داد:« می گن گفته بوده هیچ موقع زنده گیر ساواک  نمی افته . ساواکی ها آرزوی دستگیری شو  با خودشون به گور می برن. همین طوری هم شده. تو همین نزدیکی خیابون ایران، مامورهای ساواک محاصرش می کنن. او مسلح بوده و تا آخرین نفس مقاومت کرده و شهید شده...»

همافرعنوان کتابی شامل خاطرات  خود نوشته «مهدی نوروزی» خلبان بازنشسته نیروی هوایی است  که به همت انتشارات سوره مهر در 432 صفحه چاپ شده است.

کد خبر 670741

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha