خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "مجاهدان صدر اسلام و بسیجیان دوران دفاع مقدس را در نظر آورید که معتقد به احدی الحسنیین بودند. می گفتند ما برای خدا می جنگیم. یا دشمنت را از پا در می آوریم و انقلاب اسلامی و میهن خود را نجات می بخشیم و به پاداش چیزی را از دست نمی دهیم. آنان با این تفکر، شجاعت و انسانیت را به کمال رسانیدند و جان خود را امانتی از خدا دانستند که آن را در راه او به درگاه او باز برده اند. شاعری زبان حال آنان را چنین سرود: چون شمع بر آستان نماز آوردیم / از رگ رگ جان خود گداز آوردیم / بر درگهت ای عزیز! ما را در کف / جان بود امانتی که باز آوردیم.
آیا رزم شجاعانه آنان نتیجه راز و نیازها و نمازهای آنان در دل شب نبود؟ از نظر روانی مقایسه کنید میان این نمازگزاران نمونه که شیر بیشه توحید بودند و در رسیدن به هر یک از دو حسن، ارزش، هویت، و شخصیت خدایی خود را محفوظ شمردند، نه توان رویارویی با مشکلات زندگی را دارند."
آنچه در ادامه می آید برگرفته از پاره ای از مباحث کتاب "نمازشناسی" اثر حسن راشدی پژوهشگر دینی درباره نقش تصعیدی و صعودبخش نماز در رشد درونی انسان است.
نماز چگونه ایجاد امنیت روانی می کند؟
آنان که زندگی را پوچ، بی معنی، و بی هدف تصور می کنند، و آن را رنگ باخته و از دست رفته می بینند، به نومیدی، افسردگی، اضطراب، روان پرسشی، درون گرایی، و انزواطلبی مبتلا می گردند.
آنان به علت آن که برای خود، و کار خود قایل به ارزش و ارزش گذاری نمی باشند و قدرتی ماورایی را که ناظر بر اعمالشان باشد قبول ندارند، اعتماد به نفس و امنیت روانی خود را از دست می دهند.
اما نماز دست کم روزی ده بار به نمازگزار می گوید: این جهان آفریننده و پرورش دهنده دارد که بر آن نظارت دارد، و داور و ارزشگذار کار بندگان خود است. کوچکترین کار آنان را زیر نظر دارد، به آن نمره می دهد و برای آن درجه ثواب و عقاب معین می کند. او مالک روز محاسبه (یوم الدین) است. نمازگزار به یقین می داند که از ذره حساب است و ریزترین کار نیک و بدش بدون پاداش نمی ماند. این باور؛ همان چیزی است که به او آرامش، جمعیت خاطر، و امنیت روانی می دهد، گرفتاریهای دنیا، رنج ترک گناه، و تکلف عمل به تکلیف را راحت و آسان می کند اما بی نمازان از خیرات و برکات نماز بی بهره و گرفتار اضطراب و دلهره اند.
بی خدایان که خود را بی پناه و سرگردان، و کارهای خود را بیهوده و بی نتیجه می دانند، مشکلات و مصیبت های کوچک آنان را از پا می اندازد زیرا بر این باورند که چیزی را از دست داده اند بدون آن که در برابر چیزی به دست آورند. آنان؛ همانند ورشکستگانی هستند که بر خدای روزی رسان توکل ندارند و از شدت غم دق می کنند.
مجاهدان صدر اسلام و بسیجیان دوران دفاع مقدس را در نظر آورید که معتقد به احدی الحسنیین بودند. می گفتند ما برای خدا می جنگیم. یا دشمنت را از پا در می آوریم و انقلاب اسلامی و میهن خود را نجات می بخشیم و به پاداش چیزی را از دست نمی دهیم. آنان با این تفکر، شجاعت و انسانیت را به کمال رسانیدند و جان خود را امانتی از خدا دانستند که آن را در راه او به درگاه او باز برده اند. شاعری زبان حال آنان را چنین سرود: چون شمع بر آستان نماز آوردیم / از رگ رگ جان خود گداز آوردیم / بر درگهت ای عزیز! ما را در کف / جان بود امانتی که باز آوردیم.
آیا رزم شجاعانه آنان نتیجه راز و نیازها و نمازهای آنان در دل شب نبود؟ از نظر روانی مقایسه کنید میان این نمازگزاران نمونه که شیر بیشه توحید بودند و در رسیدن به هر یک از دو حسن، ارزش، هویت، و شخصیت خدایی خود را محفوظ شمردند، نه توان رویارویی با مشکلات زندگی را دارند.
نیک بیندیشید! کدام نیروی انگیزاننده را می توان جایگزین این طرز تفکر مجاهد در راه خدا و نمازگزار بسیجی کرد؟ کدام عاملی؛ مانند قیام کردن به نماز و برقرار کردن ارتباط با خدا می تواند پیر و جوان و نوجوان یک کشور را چنین قائم ساز و برپا دارد؟
به کجا می روند روانشناسان نماز نشناس بی خبر از معنویت که به دنبال نیروی محرک می گردند تا از طریق آن جوانانی هدفدار و مقاوم تربیت کنند؟
به کجا می روند جامعه هایی که خواهان امنیت های روانی و اجتماعی هستند؟ هیچ راهی جز گرایش به سوی خدا، و گزاردن نماز و پوییدن راه نماز ندارند.
از اموری که امنیت روانی مردم را به خطر می اندازد، حادثه های دهشت زای طبیعت است.
مسلمانان به هنگام خسوف و کسوف و پیش آمدن حوادث طبیعی ترسناک به خدا روی می آورند و نماز آیات می خوانند و آن به موجب سنت قولی و فعلی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ثابت شده است.
آن حضرت خرافه ها، و حرکات ناهنجار و جاهلانه ای را که عربها به هنگام ترس از بلایای طبیعی از خود بروز می دادند، از جامعه حذف کردند و به جای آن نماز آیات را مقرر کردند.
خرافه، ناشی از وهم و جهل است و آن دو ترس و واهمه را می افزایند لیکن تعیین و آگاهی زداینده ترس و واهمه اند. و اسلام و عبادات آن بر واقع بینی، و یقین و آگاهی بنا شده است. آیین پاک محمدی پیروان خود را چنان بار می آورد که نسبت به جهان هستی و آیات خداوندی دقیق و ژرف نگر باشند. پیرو علم باشند و از آنچه به آن علم ندارند پیروی نکنند. و چنان قدرت نفسانی به آنان می دهد که در برابر هیچ حادثه ای نگران و هراسان نشوند، در رفع خطرها جز به قدرت خدا و استمداد از او، و نیروی تدبیر خود که آن هم از فیوضات خداوند عالم است، متوسل نشوند، برای رفع سختی ها و وحشت ها به خرافه ها و تلقین ها که بر اساس گمان و پندار است، پناه نبرند، و چیزی را جز آنچه توسط علم، عقل، و شریعت تأیید و ثابت شده است نپذیرند. پس همچنان که علم در ایجاد امنیت روانی مؤثر است. اسلام و عبادات آن نیز که مبتنی بر علم و آگاهی است، ایجاد امنیت روحی می کند. تشریع نماز آیات، نشان دهنده یک دید واقع بینانه و آگاهی نسبت به رخدادهای طبیعی است. و خواندن نماز آیات در لحظه های احساس خطر، حرکت، و عکس العملی زیبا، عالمانه و عارفانه در برابر حوادث هراس انگیز طبیعت است که ترس را می زداید و امنیت روانی ایجاد می کند.
نیایش حضرت سجاد علیه السلام به هنگام خوف و خشیت
امام سجاد در نیایش هایشان می فرماید: پروردگارا! تو مرا کامل و بی عیب آفریدی، در خردی پروردی و از رنج طلب کردن روزی بی نیاز فرمودی.
خداوندا! من در کتابی که فرو فرستاده ای و بندگان را به آن مژده داده ای، یافته ام که گفته ام: "ای بندگان من که علیه خود گزافه کاری کرده اید از رحمت خدا نومید نشوید که خدا تمام گناهان را می آمرزد" و پیش از این کارهایی از من سرزده است که تو دانسته ای و به آن داناتر از منی. پس وای به رسواییم از آنچه نامه ات بر من شمرده است! اگر مواردی از گذشت فراگیرت که به آن امیدوارم، نبود، هر آینه خود را از دست می دادم و اگر کسی را یارای فرار از پروردگار خود می بود، من به گریختن از تو سزاوارترین بودم. هیچ رازی در زمین و آسمان از نظرت پنهان نیست و آن را در روز رستاخیز حاضر می کنی و به هیچ سزا دهنده و حساب کشنده ای نیاز نداری.
خدایا! همانا تو جوینده منی اگر بگریزم و دریابنده منی اگر فرار کنم. پس اینک منم در پیشگاهت، خوار و فروتن و روی بر خاک. اگر مرا شکنجه کنی سزاوار آنم و آن از سوی تو، ای پروردگار من! داد است و اگر در گذری، پس از دیر باز عفوت مرا فرا گرفته است و جامه عافیت را بر من پوشانده ای.
خداوندا! به نامهای اندوخته ات و به جمالت که پرده های جلالت آن را فرو پوشیده است، از تو می خواهم که در حال رنج و آسایش بر این جان بی تاب رحمت آوری. این مشتی استخوان سست و بی طاقت که تاب گرمای آفتاب ندارد، چگونه تاب حرارت دوزخ تو می آورد و آن که طاقت بانگ تندرت را نمی آورد، چگونه شنیدن غریو خشم تو را تواند؟ پس ای خدا! بر من رحمت آور زیرا که من حقیرم و قدر من ناچیز است و عذاب من چیزی نیست که به قدر ذره ای به پادشاهیت بیفزاید و اگر شکنجه ام بر پادشاهی تو می افزود، هر آیینه نیروی بردباری بر آن را از تو طلب می کردم و دوست داشتم که آن فزونی تو را باشد لیکن خداوندا! پادشاهیت بزرگتر و سلطنتت پایدارتر از آن است که فرمانبردن بندگان بر آن بیفزایند یا نافرمانی گنهکاران از آن بکاهد پس ای مهربانترین مهربانان! بر من ترحم کن و از من درگذر. ای دارنده شوکت و بخشایش! که تویی توبه پذیر مهربان.
نظر شما