به گزارش خبرگزاری شبستان ، در بخشی از این اثر می خوانیم:« قلب آشفتهي سورنا چنان قلب پرنده اي گمشده، از وحشت، مي تپد. از هجوم تنهايي، خود را در بستر ياد سارا سلاخي مي کند. چنان وحشي و بي سر و پا قدم برمي دارد که صداي له شدن زندگي زير گام هايش شنيده مي شود. با لباسي سراسر سياه و خوني که به چشم مي بينم، بر تمام قامتش جاري است. دلتنگي در مقابل دردي که از دوري مي کشد، بسيار واژه ي ناتواني است.
سورنا بيش از آنچه دل يک مرد، توان داشته باشد اندوهگين و پر از آرزوي وصال است... تماميت «خود» او ترک برداشته، هر لحظه، تکه اي بر زمين مي ريزد. چه کسي مي داند در عرض يک شب، از دست دادن يک نيمه از وجودت تا چه حد آدمي را خالي مي کند؟ خالي از نبض، تپش و عشق... اکنون خميده و مچاله از بازي نابرابر روزگار در مقابل من شکايت مي کند.
از جامعه هم درد مي کشد، از آدمهايي که خندهاش را بعد از سارا محکوم مي کنند يا با تعجب مي نگرند که چگونه او هنوز نفس مي کشد! او نمي داند آدم ها از گذران عادي روزگار پس از مرگ خود مي هراسند... اما غمي که تجربه نشود، با قطره هاي اشک چشم، خودش را نشان ندهد و از گلو با فرياد عجز بيرون نريزد، در روان، تهنشين مي شود! قرار است اين اتاق درمان، آغوشي امن براي او باشد و... خود را بکاود، دوباره بسازد و تمام غم فروخورده را بالا بياورد...»
«سوگ »عنوان اثری مشترک از«علیرضا عابدین»،« شرمین روبن زاده» و« دل آرام صالحی» است که به تازگی به همت نشر« قطره» در 92 صفحه چاپ شده است.
نظر شما